آمد سحري ندا ز ميخانه ما
كي رند و خراباتي و ديوانه ما
بر خيز كه پر كنيم پيمانه به مي
زان پيش كه پر كنند پيمانه ما
خيام
آمد سحري ندا ز ميخانه ما
كي رند و خراباتي و ديوانه ما
بر خيز كه پر كنيم پيمانه به مي
زان پيش كه پر كنند پيمانه ما
خيام
من نگويم كه مرا از قفس آزاد كنيد
قفسم برده باغي و دلم شاد كنيد
بهار
غم دل چه باز گويم كه تو را ملال گيرد
كنم اين سخن كوته كه غم دراز دارم
اين اولين پست من توي تاپيكه .... راستش من با عنوان تاپيك مشكل دارم خيلي دلسرد كننده و نا اميد كننده است................ براي آدم افسردگي مياره![]()
![]()
![]()
![]()
نمی دانم . نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد .
نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت .
ولی بسیار مشتاقم که از خاکه گلویم سوتکی سازد ،
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
واو یک ریزو پی در پی دمِ خویش را در گلویم سخت بفشارد .
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد .
بدین گونه یشکند هر دم سکوت مرگبارم را ... !
در خواب ناز بودم شبی دیدم کسی در میزند
در را گشودم روی او ، دیدم غم است در میزند
ای دوستان بی وفا از غم بیاموزید وفا
غم با آن همه بیگانگی هر شب به من سر میزند ... !
گاهي خيال مي کنم از من بريده اي
بهترا ز من براي دلت گزيده اي
از خود سؤال مي کنم آيا چه کرده ام
در فکر فرو ميروم از من چه ديده اي
فرصت نمي دهي که کمي در دل کنم
گويا از اين نمونه مکرر شنيده اي
از من عبور مي کني و دم نمي زني
تنها دلم خوش است که شايد نديده اي
يک روز مي رسد که در آغوش گيرمت
هرگز بعيد نيست خدارا چه ديده اي
ساکت و تنها چون کتابي در مسير باد
ميخورد هر دم ورق اما هيچ کس او را نميخواند
برگ ها را ميدهد بر باد
ميرود از ياد
هيچ چيز از او نمي ماند
بادبان کشتيِ او در مسير باد
مقصدش هر جا که باداباد
بادبان را نا خدا باد است
ليک او را هم خدا هم نا خدا باد است
مثل هر سلام این هم گذشتو دیگر تو را ندیدم
با رفتنت
درخت قلبم یخ شد
بالهایم پرهایش ریخت
هيچ فکر نميکردم
به جرم عاشقي اينگونه مجازات شوم
ديگر کسي به سراغم نخواهد آمد
فلبم شتابان ميزند
شمارش معکوس براي انفجار در سينه ام
و من تنهايي خود را در آغوش ميکشم
تنـهـا مانــــدم....
ين صداي پرپر شدن قلبي است تنها ..
.صدايي است غمگين از گورستان بي انصافي تو...
اين بار دل تنها و خسته من خاک سرد و بي آرايش را به خود گرفت ...
اين بار دل من قرباني بي انصافي تو شد ...
صدا را گوش مي کني؟؟؟
اين بار اين صدا از ناله هايي است که يادها مي گريند ...
آري يادها ، ياد و خاطراتي که من با تو بودم اين يادها براي دلم مي گريند ...
بر سر مزار دلم نشسته اند و مي گريند ...
بغضشان مانند بغض من تنهاست ...
اشکشان مانند اشک من بي پايان ...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)