کتابی خلوتی شعری سکوتی
مرا مستی و سکر زندگانی است
چه غم گر در بهشتی ره ندارم
که در قلبم بهشتی جاودانی است
کتابی خلوتی شعری سکوتی
مرا مستی و سکر زندگانی است
چه غم گر در بهشتی ره ندارم
که در قلبم بهشتی جاودانی است
ترک ما سوی کس نمینگرد
آه از این کبریا و جاه و جلال
حافظا عشق و صابری تا چند
ناله عاشقان خوش است بنال
لبخنده تو جانمو
مغلوب رویا میکنه
انگار جهان وامیسته و
ما رو تماشا میکنه
بانوی موسیقی و گل
شاهپری رنگین کمون
به قامت خیال من
مخمل مهتاب بپوشون
حروف متنوع می دهید اقا جلال
ناگهان پرده برانداخته ايي يعني چه؟
مست از خانه برون تاخته ايي يعني چه؟
سلام بر همه ي دوستان عزيز
هر نکتهای که گفتم در وصف آن شمایل
هر کو شنید گفتا لله در قائل
تحصیل عشق و رندی آسان نمود اول
آخر بسوخت جانم در کسب این فضایل
سلام پایان عزیز
بده متنوع باشه فرانک خانوم؟
اما لحظه اي رسيد
لحظه پريدنو رها شدن
ميون بيم و اميد
لحظه اي كه پنجره بغض ديوارو شكست
لحظه آسمون سرخ ميون چشاش نشست
نه خیلی هم خوبه
سلام
تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد
وجود نازكت آزرده ي گزند مباد
حافظ
درد ، آوار
بیاد التجا در این شب دلگیر
من از غم های پنهانی
به یاد قصه های شاد
و از سرمستی این آب آتشناک دانستم
که هوشیاری
سرت خوش
جام را دریاب
به آینده، هر چند شیرین و دلپسند، اعتماد مکن
بگذار گذشته از دست رفته به خاک سپرده شود
عمل کن - عمل در زمان زنده حال
قلب در درون و خدا بالای سر توست!
زندگی مردان بزرگ جملگی به ما یادآور می شود
که ما نیز می توانیم چون آنان برجسته و شاخص باشیم
و هنگام عزیمت (از این دنیا) رد پاهایی بر شن های زمان به جا گذاریم.
" برگرفته از کتاب: اندیشه های ماندگار _ وین دایر "
محک همه پلیدیهایی
از دوزخ می ایی
تو را با زیبایی چه کار !
به مرگت ناخرسندم
به روشنیت دلبسته ام
که روزی زندان خودباختگی را واگذاری
و عاشقانه
دل به انسان سپاری
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)