تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 119 از 640 اولاول ... 1969109115116117118119120121122123129169219619 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,181 به 1,190 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #1181
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    بي فروغ ِ چشم ِ تو، گل هايِ گلـدان زرد شد

    آفتـابِ مهربانـي، بـي نگاهـت سـرد شد

    كودكِ دل كه هميشه شاد و بازيگوش بود

    كاش مي ديدي كه بي تو همنشين ِ درد شد

  2. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #1182
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    تمام غصه هایم را بیا و از دلم بردار

    قدم در خانه تاریک تنهایی من بگذار

    از آن روزی که رفتی بیخبر ای کاش می دیدی

    به من با طعنه می خندند تمام مردم بازار

  4. #1183
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    آن چنان با يادِ نامت برده ام خود را ز ياد
    كز فراموشي نمي آيد به يادم نام ِ خويش
    _________________



    آرزو دارم كه يك روز آورم بي غم به سر
    اي فلك امروز محنت هاي فردا كِشم
    _________________


    اي باده ی نوشين نگُشايي دلِ ما را
    مشكل كه كسي چاره كند دلِ ما را
    هر چند كه موري به كم آزاريِ ما نيست
    آزار دهد هر كه تواند دلِ ما را
    Last edited by دل تنگم; 18-05-2008 at 02:31.

  5. #1184
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    بر ظاهرم منگر که شادم ...

    درونم غوغایی ست!

    گویی کسی تیشه می زند بر وجود!

    قلبم هزاران پاره شده است ...

    شاید یکی از آن پاره ها نصیبش شود!

    ولی او حریص است

    محکم تر می کوبد تا تکه ای بزرگتر نصیب خود کند!

    افسوس که با خورد شدن وجودم

    سرانجام اونیز در درونم می شکند!

    آنگاه که من،

    چون آواری بر سر او فرو ریزم!!
    Last edited by دل تنگم; 18-05-2008 at 02:57.

  6. #1185
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    در چهارراه های زمان

    هر چیز را

    فراموش می کنی

    بلوط من

    اما

    بیاد بسپار

    که دوست دارمت

    و چشم براه توأم

  7. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #1186
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    دلم،

    برای باران تنگ شده

    دلم برای آسمان ابری و بغض آلود

    تنگ شده

    به قطره اشکی هم راضی ام

    اما نه این آسمان خسیس گریه می کند

    نه این چشمان خالی مبهوت

  9. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #1187
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    چه

    غم های بزرگی نهان است

    در عبارت

    "دوست داشتن"!

  11. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #1188
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض



    در وجود خسته ام یک نای نیست
    اندراین ره همدل و همپای کیست

    راه دنیا ان چنان هموار بود
    اخرت غم توشه ام سرشار بود
    هر که را دیدم دراین ره خوار بود
    واله و حیران چو زلف یار بود

    یار را دیدم دمی دل خسته بود
    بی تامل دل براین ره بسته بود

    چشم را پوشیدم و راهی شدم
    در میان وهم ها واهی شدم

    رفتم و دیدم چو مستان واله اند
    درمیان حلقه ها چون هاله اند

    هرچه پرسیدم جوابم کس نداد
    ناله های الامانم پس نداد

    در وجودم ترس مستولی چو گشت
    پای لرزید و دلم اندم شکست

    قوت قلبم فقط یک جای بود
    ته صدای خفته ای در نای بود

    دیدم اندم را که دل بی تاب گشت
    خفتگان راچشم ها بی خواب گشت

    دیدم انانی که از خود جسته اند
    دین و دنیا را به ناحق بسته اند

    خسته ازاین راه شد چون پای من
    لرزه افتاد است بر اعضای من
    گر زبان را نیست چون یارای من
    یک دمی فکرت نما اوای من


  13. #1189
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    شرح احوال دلم را بازگو

    خاطرات کودکی با ناز گو

    لحظه هایی بس که شیرین بود و رفت

    با من دلداده یک دم بازگو

    شد فراوان سینه ام از درد عشق

    مرحمی بردرد بی طناز گو

    عشق را مفهوم دیگر داشتیم

    جملگی غم را نمی پنداشتیم

    روزهای کودکی یادش بخیر

    کشتی و خود ناخدایی داشتیم

  14. #1190
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    وقتی باچشات می بینی میره یارت ازکنارت
    دیگه حرفی واسه گفتن نمی مونه رو لبونت
    وقتی که عاشق بمیره عشق دیگه معنی نداره
    هیچ گلی برای گلدون نمیشه گل بهاره
    اخه تاکی بسوزم من مثل یک شمع شب افروز
    می گن عاشقی گناهه من می سوزم واست هر روز
    می دونی دوستت دارم من مثل بارون بهاری
    که می باره روی ناودون همیشه با بیقراری
    وقتی عاشق میشه چشمات دیگه چاره ای نداری
    شب ها رو بیدار می مونی ولی با گریه و زاری

    یه روزی میادکه میگن فصل عشق دیگه تمومه
    تو بیا پیشم بمون که عشقمون زنده بمونه

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •