من به گوش خود از دهانش دوش
سخنانی شنیدهام که مپرس
سوی من لب چه میگزی که مگوی
لب لعلی گزیدهام که مپرس
بی تو در کلبه گدایی خویش
رنجهایی کشیدهام که مپرس
آخه یه لحظه فکر کردم که سر طرف اسکلته!!
من به گوش خود از دهانش دوش
سخنانی شنیدهام که مپرس
سوی من لب چه میگزی که مگوی
لب لعلی گزیدهام که مپرس
بی تو در کلبه گدایی خویش
رنجهایی کشیدهام که مپرس
آخه یه لحظه فکر کردم که سر طرف اسکلته!!
سالك نرسد بي مدد پير به جايي
بي زور كمان ره نبرد تير به جايي
غني
بنده هم ايضا تبريك ميگم
Last edited by Payan; 10-07-2007 at 00:18.
راهم شراب لعل زد ای میر عاشقان
خون مرا به چاه زنخدان یار بخش
یا رب به وقت گل گنه بنده عفو کن
وین ماجرا به سرو لب جویبار بخش
عجب شعری بود پایان
شتاب كن؛ شتاب كن ربابه
ماه كامل چارده
برخاك پاك تو چهره بگشوده ست
ز چهره بركش حجب آن جامة اهورائی
كه میزبانت خزانه دار بهشت موعود است
مرسی از هر دوتون
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
با چنین زلف و رخش بادا نظربازی
حرام هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش
چقدر آسمون اواتارامون شبیه همه!
شهریست در خموشی پرهای یک کلاغ
بر پشت بام کلبه ی متروک ریخته
یخ بسته است ، گربه سر ناودان کج
مردی به راه مرده و مردی گریخته
اره اما ادم اواتار من از نور فرار کرده ادم اواتار شما داره بهش نگاه می کنه
همچنان روز نخست
تويي آن قامت بالنده هنوز
در قمار غم عشق
دل من بردي و با دست تهي
منم آن عاشق بازنده هنوز
آتشي عشق پس از مرگ نگردد خاموش
گر كه گورم بشكافند عيان مي بينند
زير خاكستر جسمم باقي است
آتش سركش و سوزنده هنوز
چرا اونوقت؟
زبان خامه ندارد سر بيان فراق
وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق
حافظ
چقدر امشب ويرايش كردم من
Last edited by Payan; 10-07-2007 at 00:41.
قصر فردوس به پاداش عمل میبخشند
ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس
بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس
شب خوش
Last edited by sise; 10-07-2007 at 00:45.
ســرو را باجمله زيبايـــــي که هست پيش اندام تو هيـــــــچ اندام نيست
مستي ازمن پرس و شورعاشقـــــي و آن کجـــا داند که دردآشام نيست
سلام من برگشتم
به به بازم تنوع
Last edited by mohammad99; 10-07-2007 at 00:51.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)