راستی دلت می یاد بری ، بدون من بری سفر
بعدش فراموشم کنی برات بشم یک رهگذر
اصلا بگو که دوست داری اینجور دوست داشته باشم
اسم تو رو مثل گلا تو گلدونا کاشته باشم
حتی اگه دلت نخواد اسم تو تو قلب منه
چهره تو یادم می یاد وقتی که بارون می زنه
پس چی می شه؟
راستی دلت می یاد بری ، بدون من بری سفر
بعدش فراموشم کنی برات بشم یک رهگذر
اصلا بگو که دوست داری اینجور دوست داشته باشم
اسم تو رو مثل گلا تو گلدونا کاشته باشم
حتی اگه دلت نخواد اسم تو تو قلب منه
چهره تو یادم می یاد وقتی که بارون می زنه
پس چی می شه؟
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید
وگر طلب کند انعامی از شما حافظ
حوالتش به لب یار دلنواز کنید
یه کلمه محلیه!!
پایان جون اگه میدونستم اینقد به "ک" علاقه داری جسارت نمیکردم.
Last edited by sise; 09-07-2007 at 23:19.
راز او گوید که دارد عقل و هوش
چون فنا گردد، فنا را نیست راز
سلسله از گردن ما برمگیر
که جنون تو خوش است ای بینیاز
طوق شاهان چاکر این سلسلهست
عاشقان از طوق دارند احتراز
خار و گل را حسنبخش از آب خضر
طاق را و جفت را کن جفت ناز
-- سلام پایان جان
بله که شنیدم.. کیش مهر
Last edited by Asalbanoo; 09-07-2007 at 23:18.
ز چاهي كه خوردي از او آب پاك
نشايد فكندن در او سنگ و خاك
سعدي
اختيار داري آقا جلال اين حرفا چيه من پستمو اصلاح كردم
مژگان خانوم به نظر من (من كه از موسيقي چيزي سر در نميارم) كيش مهر شاهكاره شهرام ناظريه
Last edited by Payan; 09-07-2007 at 23:20.
کف برآرم در دعا و شکر من
جاودانی دیده زان بحر صفا
ای تو بیجا همچو جان و من چو تن
میروم در جستن تو جا به جا
عمر میکاهید بیتو روز روز
رست از کاهش به تو ای جانفزا
واجدی و وجدبخش هر وجود
چه غم ار من یاوه کردم خویش را
----------
بله البوم کیش مهر خیلی قشنگه
اما پیشنهاد می کنم حیرانی رو هم گوش کنید
آشنايان ره بدين معنـــي بــــــــــــرند در ســــــراي خاص، بار عـام نيست
من شب میام که خلوت باشه
Last edited by mohammad99; 09-07-2007 at 23:24.
تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد
این قدر دانم که از شعر ترش خون میچکید
Last edited by sise; 09-07-2007 at 23:28.
آقا جلال كه "ت" نداد
در خيال اين همه لعبت بهوس ميبازم
بوكه صاحب نظري نام تماشا ببرد
حافظ
Last edited by Payan; 09-07-2007 at 23:39.
دستی میان تاریکی یکی دو قدم رو به راه
درها را به اتاق لبریز شهر و گریه می بندد
و پله ها
رو به نمی داند کسی کجا - می روند
می خواهم آن صدای همیشه را
که در شب خاموشی ماه
لا به لای سیبهای امیری به خواب رفت
به هوشیاری تا نمی دانم کجای سفر برسانم
منزل سلمی که بادش هر دم از ما صد سلام
پرصدای ساربانان بینی و بانگ جرس
محمل جانان ببوس آن گه به زاری عرضه دار
کز فراقت سوختم ای مهربان فریاد رس
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)