تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 118 از 137 اولاول ... 1868108114115116117118119120121122128 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,171 به 1,180 از 1366

نام تاپيک: نثرهای عاشقانه

  1. #1171
    داره خودمونی میشه a@s's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    176

    پيش فرض

    روح من نه آن کبوترسپیدی ست که بر بام زمین افتاده. ساز ی ست که هرکس وهرچیز آن را مینوازد جزخودم.
    کاش میتوانستم نغمه ی خویشتن باشم.

  2. این کاربر از a@s بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #1172
    آخر فروم باز mmiladd's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    اُتاقم..!
    پست ها
    4,103

    پيش فرض

    تو بمان با من، تنها تو بمان.

    جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب.

    من فدای تو، به جای همه گلها تو بخند.

    اینک این من که به پای تو در افتادم باز؛

    ریسمانی کن از آن موی دراز؛

    تو بگیر؛ تو ببند؛ تو بخواه.

    پاسخ چلچله ها را تو بگو.

    قصه ابر هوا را تو بخوان.

    تو بمان با من، تنها تو بمان.

    در دل ساغر هستی تو بجوش.

    من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست؛

    آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش.

  4. این کاربر از mmiladd بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #1173
    در آغاز فعالیت Venus.m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    مریخ
    پست ها
    9

    پيش فرض

    اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم مگر ماهی بیرون از آب میتواند نفس بکشدمگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانم بگو معنی تمرین چیست ؟بریدن از چه چیز را تمرین کنم؟بریدن از خودم را ؟مگر همیشه نگفتم که تو هم پاره ای از تن منی ...از من نپرس که اشکهایم را برای چه به پروانه ها هدیه می دهم همه می دانند که دوری تو روحم را می آزاردتو خود پروانه ها را به من سپردی که میهمان لحظه های بی کسی ام باشندنگاهت را از چشمم برندار مرا از من نگیر ...هوای سرد اینجا رو دوست ندارم مرا عاشقانه در آغوش بگیر که سخت تنهام

  6. این کاربر از Venus.m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #1174
    در آغاز فعالیت Venus.m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    مریخ
    پست ها
    9

    پيش فرض

    آيينه پرسيد که چرا دير کرده است نکند دل ديگري او را اسير کرده است.خنديدم و گفتم او فقط اسير من است تنها دقايقي چند تأخير کرده است.گفتم امروز هوا سرد بوده است شايد موعد قرار تغيير کرده است. خنديد به سادگيم آيينه و گفت احساس پاک تو را زنجير کرده است.گفتم از عشق من چنين سخن مگوي گفت خوابي سال‌ها دير کرده است در آيينه به خود نگاه مي‌کنم ـ آه! عشق تو عجيب مرا پير کرده است راست گفت آيينه که منتظر نباش او براي هميشه دير کرده است

  8. این کاربر از Venus.m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #1175
    آخر فروم باز mmiladd's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    اُتاقم..!
    پست ها
    4,103

    پيش فرض

    کلاغ به همه می گفت که جان می دهم برای جوجه هایم! کلاغهای باغستان از این بابت همیشه او را می ستودند. مگر کسی جرات می کرد دانه ارزنی را از منقار جوجه ها به یغما ببرد! روزی بر حسب اتفاق روباه تسلط یافت بر کلاغ و جوجه هایش. روباه دو انتخاب پیش روی کلاغ مادر گذاشت: یکی از جوجه ها یا خود کلاغ مادر. کلاغ گفت اگر خودش خورده شود همه بچه ها بی سرپرست می شوند. پس بهتر که یکی از دست برود تا همه. روباه جوجه ای را برداشت و برد. ماجرا چندین بار تکرار شد و هر بار کلاغ با همان دلیل و منطق قبل یکی از جوجه ها را به روباه می داد. روزی رسید که دیگر جوجه کلاغی نمانده بود! آن روز بود که همه کلاغ را آنطور که بود شناختند!

  10. #1176
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    ای آرزوی من
    هر شب که آسمان خیـــــــالم در این دیار
    با چلچراغ یاد تو چون روز می شود
    هر شب که باد مست از آن سوی کوه ها
    بوی تو را به کلبه ی من می آورد
    سنگین تر از همیشه غم دوری تو را احساس می کنم



  11. 2 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #1177
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    مرا بغل کرد
    به چشم هایش خیره شدم
    چشم هایش پر از فاصله بود
    اشک از چشم هایش جاری گشت
    همه ی فاصله ها را شست
    مرا از خود جدا کرد و نگریست
    چشم هایش پر از خاطره بود
    ترسیدم ! گفتم گریه نکن
    نکند خاطره ها پاک شود ...

  13. 2 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #1178
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    سلام دوستان
    همین طور که از نام تاپیک پیداست پست های مرتبط با نثر ادبی در اینجا قرار می گیرند .
    لطفا مطلب شعری خودتون رو در تاپیک مربوطه قرار بدین

    با تشکر

  15. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  16. #1179
    حـــــرفـه ای ***Spring***'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    ♠♠♠♠♠♠♠
    پست ها
    6,296

    12 قلبت رو شفاف و نورانی ، آسمانی و خدایی کن ...


    سلام ...باتشکر از Ghorbat22 عزیز، البته شعر پایین نثر نیست ولی چون عارفانه هست و اینجا هم تاپیک مطالب عارفانه با اجازه همه دوستان نوشتم ...


    دلت را خانه ما کن مصفا کردنش با من
    به ما درد دل افشا کن مداوا کردنش با من

    اگر گم کرده‏ای ای دل کلید استجابت را
    بیا یک لحظه با ما باش پیدا کردنش با من

    بیفشان قطره اشکی که من هستم خریدارش
    بیاور قطره‏ای اخلاص و دریا کردنش با من

    به من گو حاجت خود را اجابت میکنم آنی
    طلب کن آنچه میخواهی مهیا کردنش با من

    بیا قبل از وقوع مرگ روشن کن حسابت را
    بیاور نیک و بد را جمع ، منها کردنش با من

    چو خوردی روزی امروز ما را شکر نعمت کن
    غم فردا مخور تامین فردا کردنش با من

    به قرآن آیه رحمت فراوان است ای انسان
    بخوان این آیه را تفسیر و معنا کردنش با من

    اگر عمری گنه کردی مشو نومید از رحمت
    تو توبه نامه را بنویس ، امضا کردنش با من







    .

  17. 2 کاربر از ***Spring*** بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #1180
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    در تمام لحظات تنهایی ام که گویی پایان نخواهد یافت

    تنها به تو می اندیشم ای زیباترین زیبا

    به تو که احساس مرا نادیده نخواهی گرفت و مرا قبل از آنکه در مرداب اندوه غرق شوم نجات خواهی داد

    عشق مراخواهی ستود و در باغ کوچک قلبم ؛ گل امیدخواهی کاشت

    تنها چیزی که برایم ارزشمند است تو هستی

    تویی که نمی توانم حتی در خیالم به بی تو بودن حتی برای یک لحظه ی کوتاه فکر کنم

    نمی دانم تا کی باید صبر کنم اما دوباره صبر می کنم چون عادت کرده ام یاد بگیرم غیر از صبر کردن و تسلی یافتن باخاطرات زیبایت چاره ای ندارم

    نیامدنت قلبم را سخت می فشارد

    اما به امید دیدنت تا لحظه ی مرگ می مانم

    یا تورا خواهم دید یا در آغوش مرگ تا ابد خواهم خوابید

  19. 2 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •