تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 118 از 312 اولاول ... 1868108114115116117118119120121122128168218 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,171 به 1,180 از 3117

نام تاپيک: اسرار ماوراء

  1. #1171
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    پست ها
    44

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط darab


    دوست من،
    اگر سوال شما در متن سخنرانی‌ها و کتب او بود، شاید کریشنامورتی چنین پاسخی می‌داد:

    -/
    بسار عالي بيد- راستي اگه مي توني به زبان عاميانه از تونال و ناوال، دقت ها و ... بنويس. ممنون از پاسخت.

  2. #1172
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    پست ها
    44

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط darab



    اگر سوال شما در متن سخنرانی‌ها و کتب او بود، شاید کریشنامورتی چنین پاسخی می‌داد:

    -/
    دوست من، كاملا درست بود: يه سوال كه در اثر كم توجهي پرسيدم و ناشي از همون خودمحوري، ممنون از راهنماييت. بسار عالي بيد- راستي اگه مي توني به زبان عاميانه از تونال و ناوال، دقت ها و ... بنويس. فكر مي كنم كه بدوني با كتب كاستاندا چطو بايد شروع كرد.

  3. #1173
    در آغاز فعالیت darab's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    12

    پيش فرض

    دوست عزیز،

    من نمی‌دانم که آیا کتابهای کاستاندا را خوانده‌اید یا نه، ولی حسب درخواست شما می‌گویم:

    تونال همه آن چیزیست که می‌شناسیم و در دنیای نسبی و با ذهن مفهوم دارد.. همه شناخته‌ها به آن تعلق دارند، حتی نمادی به نام خدا ( البته خدای حقیقی در دایره تونال مفهوم ندارد و به ناشناختنی و خارج از حوزه امکانات بشری است برای آگاهی یافتن)
    ناوال همه آن چیزیست که با ابعاد نسبی دنیا به دایره شناخته‌های انسانی نمی‌پیوندد، چرا که هم جنس نیستند.. و خارج از حوزه تونال است.. همچو اقیانوسی که جزیره‌ای را در میان گیرد (عین توصیف دون‌خوان)

    برای تشریح دقتها باید از مفهوم پیله فروزان و پیوندگاه بهره جوییم.. هیبت انرژی انسان همچو پیله‌ایست که از آگاهی فروزان انباشته است.. در فراخنای هستی، انوار آگاهی که از سرچشمه کائنات در آن در جریان می‌باشد (تعبیر پر دردسر عقاب) تعدادی را در زمین برای زیست موجودات ارگانیک و غیر ارگانیک و بقیه، دریافت می‌کنیم.. که از انوار مربوط به حیات ارگانیک هم جنسش را در پیله داریم.. فرآیند ادراک اینطور است که انوار آگاهی خارج از پیله بایست با همان در درون پیله همسو شود در جایی به نام پیوندگاه، حال این پیله چه نوع انواری دارد؟ یکسری که در حوزه استفاده امروزی ما انسانهاست که به خودآگاهی و دقت اول معروف است، انوار بسیار دیگری نیز هست که امکان استفاده از آنها برای بشر مقدور است که در صورت همسویی در پیوندگاه، دسترسی به سوی چپ یا دقت دوم را میسر نموده است.. دقت سوم همان استفاده از دقت دوم در تمامی انوار آگاهی امکانات بشریست که روشنایی چنین آگاهی فروزانی در درون به آتش درون مصطلح است..

    استفاده از انوار دیگر و رسیدن به آگاهی برتر در اثر همسویی، توسط قصد انجام می‌شود.. برای استفاده از قصد که در اختیار همیشگی انسان است، متوقف کردن دنیای سالک توسط خودش ضروری و شرط اولیه است.. استفاده نکردن از ذهن در مفاهیم خارج از ابعاد نسبی، و باز کردن چشم روح بر روی آن، همان آگاهی، باعث توقف دنیای سالک و دیدن دنیاهای جدید و موازی همین دنیا می‌شود..

    و دقیقا این زمان است که می‌توان به تجارب درونی و برون فکنی کالبد اختری و روح و ... پرداخت.. چرا که همانطور که خود گفتید، استفاده از اعمال در ابعاد دیگر آگاهی برای آنانی که هنوز دنیای مادی خویش و نحوه برخورد ربوت‌وارشان را ننگریسته‌اند و نمیدانند و آگاهی ندارند، چه سود و چه فایده؟ البته هر کس مختار اعمال خویش است و این را فقط نظر شخصی بدانید..
    -/
    Last edited by darab; 14-10-2006 at 14:26.

  4. #1174
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض

    خودمونيم
    يكي از بزرگترين هنرهايي كه من دارم اينه كه تاپيك هاي خاموش رو روشن كنم مي گي نه !! نگاه كن به اين پاييني بعد تو اين تاپيك در موردش بحث كن
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  5. #1175
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض

    راستي هر كي هر چي در مورد سماع ميدونه بگه !!!

  6. #1176
    اگه نباشه جاش خالی می مونه zolgharnein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    جاده سانتیاگو
    پست ها
    223

    پيش فرض

    سلامبه همه دوستای گلم من که واقعا این سایت را از انگیزهای اصلی برای بیداری تو خواب می دونم راستش دیگه نا امید شده بودم که می شه ایت کار ار کرد خلاصه با تجربه های شما و مطالبی که خوندم و چیزایی که یاد گرفتم دوباره ادامه دادم .
    بگذریم چند شب پیش که داشتم خواب می دیدم یکم اب ریخت توی دستم دیدم رنگش سبز فسفری و تعجب کردم با خودم گفتم شاید خواب ببینم و جالب اینجاست با اینکه هیچوقت اب به این رنگ نیست وقتی خودما نشگون گرفتم و دیدم دردم نمی یاد بازم شک کردم نکنه بیسدار باشم اما با خودم گفتم بهتره بی خود شک نکنم بعدش می خواستم جایی برم از ترس اینکه نکنه در اثر پرواز کردن انرژیم تموم شه و از خواب بیدار بشم رفتم سوار یه ماشین شدم منا رسونه واقعا خنده داره نه.
    راستی چند شب پیش خواب دیدم دارم با اینترنت کار می کنم توی یه سایت بودم دیدم یه سخن نوشته نتونستم همشا بخونم اما نوشته بود: (هر چیزی را که برای بار اول فراموش کردید برای بار دوم هم فراموش می کنید) ....به نظر شما این جمله معنی هم داره اگه نظرتون را بزارید ممنون می شم .

    امیدوارم این باقی مونده ماه رمضان برای همه ما پر از خیر و برکت باشه
    فکر بهبود خود ای دل ز دری دیگر کن درد عاشق نشود به ز مداوای حکیم

  7. #1177
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Oct 2006
    پست ها
    4

    پيش فرض

    بچه ها من يه استاد مي خوام

  8. #1178
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    پست ها
    44

    پيش فرض

    دم در ... ایستاده بودم، و به آدمها نگاه می کردم. دیدم آدمها رو خیلی سریع نام گذاری می کنم، ناخودآگاه ذهنم دنبال تطبیق افراد جدید با قدیم.حتی اونایی رو که نمی شناسم داشت. آدم خشن، این یکی مث فلانی بی ادب، اون یکی کوتاه قد و تند تند راه می ره و مثل یارو آدم ترسو است، این یکی آروم، اون یکی بهش میآد متفکر باشه، این یکی قشنگه، بسیجی، لات و لوت، هیپی، مذهبی، انصار، امل، شلخته، منظم، مهربون و ....خوب کار ذهن (من) دیگه کاریش نمی شه کرد، به خودم گفتم: خوب کار ذهن همینه دیگه، باید تقسیم بندی کنی و در ضمن ایرادی نداره ولی دیدم نه یه ایراد خیلی بزرگ داره. تا حالا شاید این جمله رو بارها به دیگران گفتین یا شنیدین(البته شما که ماورایی هستین، نه بابا شما نه! خودم رو میگم):
    اصلا از تو انتظار نداشتم.
    و طرف دچار ناراحتی میشه که چه کار غیر منتظره و بدی یا خوبی انجام داده. آره به خاطره همون، تصوراتی پیشینی بوده که فرد الف از فرد ب داشته است. و اگه ادامه بدیم به مشاجرات درونی، دعواهای شخصی، گروهی، قبیله ای و ملی و .... می رسیم. خوب آیا واقعا ما به هم دیگه نگاه می کنیم و یا آیا با هم در ارتباط هستیم؟ و یا همدیگرو می شناسیم؟
    این موضوع رو حتی میشه بین زوجها هم دید، زن و مردهایی که عمری با هم زندگی کردن و فکر میکنن که همدیگرو می شناسن. بنظر شما اصلا می تونیم همدیگرو بشناسیم؟ و یا چطور می شه این عینکهای قلابی رو از رو چشامون برداریم(اینم واسه تو که ناراحت (عینکی) نشی: از رو چشمم بردارم)؟ و یا چی می شه که این عینکهای قلابی برداشته می شه؟
    به دید زدن (تو مخ خودم) ادامه دادم، یهو یکی از مغازه دارهای باحال(یه عینک قدیمی) اومد نزدیک و گفت: عصری دید زدن(دخترها رو دید زدن) خیلی حال میده. منم گفتم: امروز محشره! خوب اینم همون عینک این رفیق بود برای من. تازه بلافاصله منم یه عینک به چشمم زدم در مورد اون که: فلانی آدم سطحی نگریه(یه نفر نبود بگه: آخه این بنده خدا(عینک بعدی) چطو باید تو مخ تورو بخونه)! ذهنم داشت تراوش می کرد(عینکی می شد، نخند جدی میگم) که یه چیزه وحشتناک فهمیدم: این عینکها هموون خود من هستند!!! باور ندارین! الان ثابت می کنم:
    همون رفیق بعدش گفت: جوون تا ازدواج نکنی یا از نزدیک تماس (جنسی) نداشته باشی، نمی تونی تصورشون کنی!! یه لحظه دیدم این تنها عینکی که من تا حالا به چشمم نزدم! چرا؟! چون من تجربه ای از این قبیل نداشتم! خوب! و بعد دیدم که اگه من قبلا نترسیده بودم، نمی تونستم بگم فلانی ترسو است. اگه قبلا خشونت رو تو خودم ندیده بودم و یا به اون حس خشونت نگفته بودم، به هیچ وجه نمی تونستم بگم فلانی خشنه و .... ، یه بچه هیچ یک از اینها رو نام گذاری نمی کنه به خاطر همین شما دوسش دارین (حتی اگه از شما بدش بیاد، امضام رو ببین متوجه میشی). بقول مولوی:
    ای که خلقان را تو خر می‌خوانده‌ای (عینک می زده ام) این زمان (موقع ارتباط با دیگران) چون خر برین یخ مانده‌ای (مثل خر نمی دونم چطو ارتباط برقرار کنم) ویا عقل در شرحش چو خر در گل بخفت.!ای کاش سهراب سپهری اینجا بود و می گفت که: چشمام رو چه جوری بشویم. چه جور دیگه ای باید ببینم. ولی خوب شما رو دارم غم ندارم. احتمالا شعرها ربطی نداشت، ولی منظور این بود که واقعا مث خر تو گل موندم. خوب دوست من، حالا من با خودم چیکا کنم. تازه این من (بزرگترین عینک روی کره زمین) که اینها رو تشخیص داد کیه؟ ای بابا دیوونه شدم، تو رو خدا یه نفر به من(که نمی دونم کیه) بگه چیکا کنم. نچ، من خودم حتی خودم رو نمی شناسم انتظار دارم دیگری کمکم کنه! پس برم بمیرم، دادش، آبجی: لا اقل یکی تون بگه: چطور بمیرم. بهههه اینم (مرگ) که یه عینک دیگس. نه مث اینکه هر کاری بکنم عینکی تر می شم.
    راستی شما شماره عینکت چنده؟!!!!!

  9. #1179
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    پست ها
    44

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط darab
    دوست عزیز،
    استفاده از انوار دیگر و رسیدن به آگاهی برتر در اثر همسویی، توسط قصد انجام می‌شود.. برای استفاده از قصد که در اختیار همیشگی انسان است، متوقف کردن دنیای سالک توسط خودش ضروری و شرط اولیه است.. استفاده نکردن از ذهن در مفاهیم خارج از ابعاد نسبی، و باز کردن چشم روح بر روی آن، همان آگاهی، باعث توقف دنیای سالک و دیدن دنیاهای جدید و موازی همین دنیا می‌شود..
    -/
    در ابتدا ممنون از پاسخ شما، آره 3، 4 سال پيش چند تا كتاب از كتابهاي كاستاندا رو خوندم. اما الان زياد يادم نيست.
    و اما اينكه مشكل من:
    به هر چيزي كه فكر مي كنم، مي بينم همش گفته ديگران است، وقتي مثلا قصد دارم كه در رويا متوجه شم كه در رويا هستم: مي بينم كه همش زور، بايد زور بزنم، خوب چرا؟ پس ديگه زور نمي زنم.... (اين اتفاق در مورد هر كاري غير از ضروريات زندگيم مي افته) و ديگه اصلا در مورد اون فك نمي كنم. بنابراين سوالم اينه: چرا بايد تمرين كرد؟! و اگه پاسخي داشتين، چه را بايد تمرين كرد؟ (نمي دونم تونستم از پشت اين دنياي كامپيوتري مشكلم رو بگم يا نه).

  10. #1180
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    پست ها
    44

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط darab
    دوست عزیز،
    استفاده از انوار دیگر و رسیدن به آگاهی برتر در اثر همسویی، توسط قصد انجام می‌شود.. برای استفاده از قصد که در اختیار همیشگی انسان است، متوقف کردن دنیای سالک توسط خودش ضروری و شرط اولیه است.. استفاده نکردن از ذهن در مفاهیم خارج از ابعاد نسبی، و باز کردن چشم روح بر روی آن، همان آگاهی، باعث توقف دنیای سالک و دیدن دنیاهای جدید و موازی همین دنیا می‌شود..
    -/
    در ابتدا ممنون از پاسخ شما، آره 3، 4 سال پيش چند تا كتاب از كتابهاي كاستاندا رو خوندم. اما الان زياد يادم نيست.
    و اما اينكه مشكل من:
    به هر چيزي كه فكر مي كنم، مي بينم همش گفته ديگران است، وقتي مثلا قصد دارم كه در رويا متوجه شم كه در رويا هستم: مي بينم كه همش زور، بايد زور بزنم، خوب چرا؟ پس ديگه زور نمي زنم.... (اين اتفاق در مورد هر كاري غير از ضروريات زندگيم مي افته) و ديگه اصلا در مورد اون فك نمي كنم. بنابراين سوالم اينه: چرا بايد تمرين كرد؟! و اگه پاسخي داشتين، چه را بايد تمرين كرد؟ (نمي دونم تونستم از پشت اين دنياي كامپيوتري مشكلم رو بگم يا نه).

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •