خيلي جالب بود
محمد امشب دل پري داشتي..........
يا رب به سنگ حادثه بشكن در آستين
دستي كه پاي همت مردي فرو شكست
مشفق كاشاني
خيلي جالب بود
محمد امشب دل پري داشتي..........
يا رب به سنگ حادثه بشكن در آستين
دستي كه پاي همت مردي فرو شكست
مشفق كاشاني
Last edited by Payan; 09-07-2007 at 02:17.
تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشين درياب
در ميخانه بستهاند دگر(شما هم برید بخوابید دیگه)
افتتح يا مفتح الابواب
یا حق با حق تا حق
Last edited by mohammad99; 09-07-2007 at 02:07.
بي عشق مباش تا نباشي مرده
در عشق بمير تا بماني زنده
مولانا
چشم محمد جان شب همگي خوش
همیشه اسم تو بوده اول و آخر حرفام
بس که اسم تورو خوندم بوی تو داره نفسهام
عطر حرفهای قشنگت عطر یک صحرا شقایق
تو همون شرمی که از اون، سرخه گونه های عاشق
شب خوش
قد تمومه درد من
تو داشتي كهنه مرهمي
ديروز بودي مرگ غمم
امروز تولد غمي
از لب قصه سازه تو
مونده صداي دشمني
سخته كه باورم بشه
تو همون عاشق مني..
یادم نکرد و شاد ، حریفی که یاد از او
یادش بخیر ، گرچه دلم نیست شاد از او
یا حق صحبت من و عهد قدیم خویش
یادم نکرد یار قدیمی که یاد از او
...
واگر به نگاهی ببری هزار ها دل
نرسد بدان نگارا! که دلی نگاهداری
يکی جای مرا نگه دارد
من کوپن خود را جا گذاشته ام
در فصلی از فردا،
آندم که دست خود را برای باز کردن پنجره پرتاب کردم
پنجره ای که ميان من و شفافی کوچه، در جريان سکوتی خاموش، ايستاده بود
و برای بوسيدن...
وقتی كه کسی را می بوسی،
تمام هستي ات را –از راه لبهايت-به او می بخشی
وهمه ي وجودت را از روح او سرشار
راستی برای بوسيدن چند لحظه فرصت داريم؟
ديگر برای دير شدن هم دير شده است
وتو...
خيلی زود آمده ای
برگرد...
برای آمدن باز هم فرصت هست...
...
تا بگیرد زاد و رود زندگی را از دهان مرگ،
مانده با دندانش ایا طعم دیگر سان
از تلاش بوسه ئی خونین
که به گرما گرم وصلی کوته و پر درد
بر لبان زندگی داده ست؟
مرغ مسکین! زندگی زیباست ...
ترسم كه صرفه اي نبرد روز باز خواست
نان حلال شيخ ز آب حرام ما
حافظ
هم اکنون 5 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 5 مهمان)