اگر فَلاطُن و سقراط بوده اند بزرگ
بزرگ بوده پرستار خردي ايشان
پروين اعتصامي
شب همگي خوش
اگر فَلاطُن و سقراط بوده اند بزرگ
بزرگ بوده پرستار خردي ايشان
پروين اعتصامي
شب همگي خوش
نه زمان را درد کسي
نه کسي را درد زمان
بهار مردمي ها طي شد
زمان مهرباني طي شد
شب خوش پایان جون
این حرف دل ما
اي زادهء هفت پشت اصالت
در مکتب عشاق اگر اين بود جوابت
لعنت به تو و ذات خرابت
اي شناگره قابل تو آب نميديدي
بازيچهء شب گردان مهتاب نميديدي
اينک تو و اين مرداب
اينک تو واين مهتاب
بيداري اگر اين است
رفتيم دگر درخواب
ای کرم بدن شب تاب به به چه قشنگی تو بر این نقش بر ابت
لعنت به تو ذات خرابت
Last edited by mohammad99; 09-07-2007 at 01:15.
دِلِم کِردَه هَوای لَُرِسونم
هوای مردِم شیرین زِوُنِم
دِ ای غُروت مِه تا روزی بَمیرم
نِمِرَه عشق لرسو دِ ویرِم
میحا روئِم و پابوس بهارش
بئوسِم لاله یاکِه داغدارش
سیقه او کیچَه باغیاکِه قِشنگش
گلیاکِه وحشی و خوش آو رنگش
زَنونِ گُلونی وِ سرِ شونِش
لری بید
Last edited by sise; 09-07-2007 at 01:19.
شب قدر است جسم تو کز او یابند دولتها
مه بدرست روح تو کز او بشکافت ظلمتها
مگر تقویم یزدانی که طالعها در او باشد
مگر دریای غفرانی کز او شویند زلتها
مگر تو لوح محفوظی که درس غیب از او گیرند
و یا گنجینه رحمت کز او پوشند خلعتها
عجب تو بیت معموری که طوافانش املاکند
عجب تو رق منشوری کز او نوشند شربتها
اي که مهجوري عشاق روا مي داري
عاشقان را زبر خويش جدا مي داري
ادامه حرفای دل ممد
مرحبا مرحبا چه قلب سنگی داشتی تو
چه دل شهر فرنگی داشتی تو
مرحبا به این همه عشق و وفا
چه دل زبر و زرنگی داشتی تو
به خیالم که تو شاه پریونی
با وفایی خوب وپاکی مهربونی
به خیالم که اگه وفا کنم من
قدر این مهر و وفا رو تو میدونی
به خیالم که تو عصای پیری
توی دستات دستای منو می گیری
به خیالم که در این عهد جوانی
لحظه ای رو بی وجودم نمی مونی
چه خیال پوچ و فکر محالی
همه قصه همه رویا همه واهی
دنبال یه روزنه یه روشنایی
گشتم وندیدم اما جز سیاهی
چه دل شهر فرنگی داشتی تو
یکی دم رام کن از بهر سلطان
چنین سگ را چنین اسب حرون را
تو دوزخ دان خودآگاهی عالم
فنا شو کم طلب این سرفزون را
چنان اندر صفات حق فرورو
که برنایی نبینی این برون را
چه جویی ذوق این آب سیه را
چه بویی سبزه این بام تون را
محمد تهدید را که یادته دادا...
اگر دانا بود خصم تو بهتر
كه با نادان شوي يار و برادر
ناصر خسرو
بچه ها فرانك خانوم از اون موقع كه اومده خيلي وقته پست نداده نكنه پاي كامپيوتر داره گريه مي كنه؟ يكي يه كاري بكنه![]()
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاين حال نيست زاهد عالی مقام را
عنقا شکار کس نشود دام بازچين
کان جا هميشه باد به دست است دام را
چشم ابجی خانوم
الف که دوست داری
ادامه حرفای دل ممد بد بخت
تو که تازه رسيدي از گرد راه
تو که تازه به دل ما رسيدي
تو چه جوري ما رو ديوونه ديدي
تو چه جور نقشه برامون کشيدي
نکنه حوس گريبون دلت رو بگيره
نکنه تا جون گرفت دوباره اين دل بميره
نکنه اشک ما رو تو هم بخواي در بياري
نکنه حوصلمونو تو بخواي سر بياري
ما ديگه حوصله ي حرفاي پوچ رو نداريم
ما ديگه خسته شديم طاقت کوچ رو نداريم
دست به سرم بذار ولي سر به سر دلم نذار
يه باري از دوشم بگير مشکل رو مشکلم نذار
بيچاره خوش باور و ساده و پاک دل ما
واسه يه ذره و فا عمري هلاکه دل ما
دل ما رو تو ديگه در به در اين در و اون درش نکن
گل ما رو به خزونه تو با عشقت ديگه پرپرش نکن
عمريه که عاشق خداييه اين دل ما
آخر خطه و باز فدائيه اين دل ما
بيا با ما تو يکي از ته دل يار بشو
راستي راستي بيا با ما عمري گرفتار بشو
ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید
وجه می میخواهم و مطرب که میگوید رسید
شاهدان در جلوه و من شرمسار کیسهام
بار عشق و مفلسی صعب است میباید کشید
محمد قضیه عقشی(ببخشید عشقی) بوده؟
دو سه ماه دیگر این اطلسی
که تو کاشته ای
گل می دهد
من به ساعت نگاه می کنم
تو می میری
شمع روشن را به اتاق آوردند
اطلسی گل داده است
قطار در سپیده دم
کنار اطلسی منتظر تو
در باد ایستاده است
گل اطلسی بر سینه تو بود
وقتی تو را
برای دفن می بردند
نه دیگه حالم اون قدر هم بد نیست نبودم رفته بودم الان برگشتم
هم اکنون 4 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 4 مهمان)