تو شاخسار شانه ات پناه اين پرنده است
ولي چرا،چرا مرا، تو بي پناه مي كني
محبتت چه جالب است،كمي عجيب شايدم
براي رفع خستگي مرا سياه مي كني
منم شب به خیر
هر چند دیر اومدم
تو شاخسار شانه ات پناه اين پرنده است
ولي چرا،چرا مرا، تو بي پناه مي كني
محبتت چه جالب است،كمي عجيب شايدم
براي رفع خستگي مرا سياه مي كني
منم شب به خیر
هر چند دیر اومدم
یکی پیش شوریده حالی نبشت
که دوزخ تمنا کنی یا بهشــــت؟
بگفتا مپرس از من این ماجــــرا
پــسندیدم آنچ او پـــسندد مرا
سعدی
اگر روزي رسد دستم به گردون
ازو پرسم كه اين چون است و آن چون؟
يكي را داده اي صد گونه نعمت
يكي را نان جو آلوده در خون
...
به به . من این دو بیتو خیلی دوست دارم.ممنون سایه جان.
نگویم سماع* ای برادر که چیست
مــگر مستمع را بــدانم که کیست
سعدی
*منظور رقص سماع
ته که میشی بمو چاره بیاموج
که این تاریک شوانرا چون کرم روج
کهی واجم که کی این روج آیو
کهی واجم که هرگز وا نهای روج
جنین فریاد خواهد کرد:
که ای مادر
به من فرصت بده آخر
ببینم رنگ دنیا را
و عشق و آرزوها را
...
حیات من به دست توست
تا گنج غمت در دل ديوانه مقيم است
همواره مرا كنج خرابات مفام است
حافظ
تا چند زنم بروی دریاها خشت
بیزار شدم ز بتپرستان کنشت
خیام که گفت دوزخی خواهد بود
که رفت بدوزخ و که آمد ز بهشت
یادم رفت "تا" را بنویسم!!!
Last edited by sise; 08-07-2007 at 08:58.
اقا جلال شما چرا ؟
"ت" بايد جواب ميداديد نه" چ "
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)