تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 116 از 934 اولاول ... 1666106112113114115116117118119120126166216616 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,151 به 1,160 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #1151
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    هنوز یاد تو از یادم نمی ره!
    چرا عشق از دل آدم نمی ره؟

    بنای خلقت آدم از عشقه!
    نمیره هر چی از یادم ازعشقه

    من و درد جدایی وای بر من
    از این عشق خدایی وای بر من!

    کمک کن باز بشکن دونه دونه
    بریز آی اشک نرم و عاشقونه!

    محبت کن در این آشفته حالی
    نمونه مکتبم از عشق خالی!

    نصیبم کن که عاشق پیشه باشم
    به این آشفتگی همیشه باشم!

    من و درد جدایی وای بر من
    از این عشق خدایی وای بر من!...

  2. #1152
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    من باهارم ،
    تو زمین ،
    من زمینم ،
    تو درخت ،
    من درختم تو باهار...

    ناز انگشتای بارون تو باغم میکنه ،

    میون جنگلا طاقم میکنه .
    تو بزرگی مث شب ،
    اگه مهتاب باشه یا نه ،
    تو بزرگی مث شب

    خود مهتابی تو اصلا خود مهتابی تو

    تازه وقتی بره مهتاب و هنوز ، شب تنها باید ،
    راه دوری بری تا دم دروازه ی روز
    مث شب رود بزرگی مث شب ،

    تازه روزم که بیاد ،

    تو نمیری ،
    مث شبنم ،
    مث صبح ،
    تو مث مخمل ابری ، مث آن ململ نازک.
    مث اون ململ مه ، که روی عطر علفا.
    مثل "بلاتکلیفی" !
    هاج و واج مونده مردد ، میون موندن و رفتن،
    میون مرگ و حیات.
    مث برفایی تو،

    تازه آبم که بشن برفا و عریون بشه کوه ،

    مث اون قله ی مغرور بلندی
    ، که به ابر ای سیاهی و به باد ای بدی ،
    می خندی !

  3. #1153
    پروفشنال آرسـام's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    شما کجاست؟
    پست ها
    932

    پيش فرض

    این شعری هست که به همراه خواهرم ترانه اش رو هم اجرا کردیم

    آخرای فصل پاییز ، یه درخت پیر و تنها
    تنها برگی روی شاخه ش، مونده بود میون برگها
    یه شبی درخت به برگ گفت: کاش می موندی در کنارم
    آخه من میون برگها فقط تنها تو رو دارم
    وقتی برگ درخت رو می دید، داره از غصه میمیره
    با خدا راز و نیاز کرد اونو از درخت نگیره
    با دلی خرد و شکسته ، تو نذار از اون جدا شم
    ای خدا کاری بکن که تا بهار همینجا باشم
    باد اومد با خنده ای گفت آخه این حرفا کدومه
    با هجوم من رو شاخه، عمر هردوتون تمومه

  4. #1154
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    مي بيني جاده چه نازي مي كنه؟!

    ميدو تا ته دشت

    پشت كوهها خودش رو گم مي كنه؟!

    مي بيني ستاره رو تو آسمون؟!

    مي بيني چشمك و سوسو مي كنه؟!

    همشون فكر مي كنن ماتشونم

    اونها ليلي

    سينه چاك مستشونم.

    ولي من عاشق اون نگاهتم

    دوتا گونه ات اگه كوه صورتت

    پل لبخند لبات ، محوشونم

    چشام آسمون رو وصله زد به خاك

    مژه بر هم نزدم ،نگذره ناز اون چشات

    منتظر غرق زمين و آسمون

    چه كنم جدايي رسم اين زمون !

  5. #1155
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    شب از آغوش گل بالين و بستر مي كند شبنم
    سحر گاهان سفر با ديده ي تر مي كند شبنم

    نگاه گرم جانان بال پرواز است عاشق را
    به سوي آسمان پرواز بي پر مي كند شبنم

    اگر چون قطره اشكي شب ز چشم آسمان افتد
    سحر از چشمه خورشيد سر بر مي كند شبنم

    مرا از اين دل ناكام شرم آيد چو مي بينم
    شبي تا صبح در آغوش گل سر مي كند شبنم

    جدايي سخت باشد آشنايان را ز يكديگر
    وداع بوستان با ديده ي تر مي كند شبنم

    نمي كاهد اگر از عمر عاشق وصل گل رويان
    چرا از خنده ي گل ، عمر كمتر مي كند شبنم؟!

  6. #1156
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    عشق يک سيب بهشتي است که بي پرهيز است
    وبه اندازه ي چشم تو خيال انگيز است

    مملو از از خون دل است اين همه,اما دل نيست
    کاسه صبر من است اين که چنين لبريز است

    دل اگر خانه تکاني بکند مي خواهم
    بروم در پي کاري که جنون آميز است

    دلم امروز به پيشامد عشقي هنگفت
    مثل منصور اناالحق زده حاق آويز است

    حتم دارم که شهيدان تو برمي خيزند
    کمترين معجزه چشم تو رستا خيز است

    حيف از اين صرف نظرهاست, خدا مي داند
    که دل منصزف از عشق, دلي ناچيز است

  7. #1157
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    زنم چو کوبه در را,خدا کند بپذیری
    جوان دیده تر را,خدا کند بپذیری
    شود جهانی به کامم,اگر کنی تو نگاهم
    امید من که اگررا خدا کند بپذیری
    شنیده ام که پناهی,امید دیده به راهی
    من غریب و نفر را خدا کند بپذیری
    تو می بری دل و جانم,یقین تو دانی چنانم
    در این میانه ضرر را,خدا کند بپذیری
    زجهل مردم خامم که دل شکسته و بالم
    تو صبر و خون جگر را خدا کند بپذیری
    به جرم بت شکنی من در آتش دون فتادم
    نشسته باغ شرر را خدا کند بپذیری
    زکوی دیو و ددانی گذاشته ام به جوانی
    از این گذر,توگذر راخدا کند بپذیری
    شبی به چشم ندارم زدرد عشق تو خوابی
    دعا و اشک سحر راخدا کند بپذیری
    زغیر تو که بریدم به گرد تو که پریدم
    طواف و رمی جمر راخدا کند بپذیری
    برای روز قیامت(روز ظهور تو)دعا کنم که به نامت
    جوان خاک خزر را خدا کند بپذیری

  8. #1158
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    حافظ کنار عكس تو من باز نيت مي كنم
    انگار حافظ با من و من با تو صحبت مي كنم

    وقت قرار ما گذشت و تو نمي دانم چرا
    دارم به اين بد قوليت ديريست عادت مي كنم

    چه ارتباط ساده اي بين من و تقدير هست
    تقدير و ويران ميكند من هم مرمت مي کنم

    در اشتباهي نازنين تو فكر کردي اين چنين
    من دارم از چشمان زيبايت شكايت مي کنم

    نه مهربان من بدان بي لطف چشم عاشقت
    هر جاي دنيا که روم احساس غربت مي کنم

    بر روي باغ شانه ات هر وقت اندوهي نشست
    در حمل بار غصه ات با شوق شرکت مي كنم

    يك شادي کوچك اگر از روي بام دل گذشت
    هر چند اندك باشد آن را با تو قسمت مي كنم

    خسته شدي از شعر من زيبا اگر بد شد ببخش
    دل تنگ و عاشق هستم اما رفع زحمت مي كنم

  9. #1159
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    زندگي پر از سواله مي دونم
    رسيدن به تو خياله مي دونم

    تو مي گي يه روزي مال من مي شي
    اما موندت محاله مي دونم

    تو مي گي شبا دعامون مي کني
    چشمه چات زلاله مي دونم

    توي آسمون سرنوشت ما
    ماه کاملم هلاله مي دونم

    تو مي گي پرنده شيم بريم هوا
    غصه ما دو تا باله مي دونم

    چشم من پر از غم نبودنت
    دل تو پر از ملاله مي دونم

    طاقتم ديگه داره تموم ميشه
    صبر تو رو به زواله مي دونم

    آره مي ري و نمي پرسي که اين
    دل عاشق در چه حاله مي دونم

  10. #1160
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    دل عاشق به جان آمد زهجرانت کمان ابرو
    بیا بنشین که جان سازم به قربانت کمان ابرو

    اگر یکدم به هوش آیی از این سیلی زدن ها
    سپارم جان عاشق را به فرمانت کمان ابرو


    مرا بیمار می داری زهجران آفرین بر تو
    سلامت خواهم اما من زیزدانت کمان ابرو

    ز روی مهر اگر چشمی بسوی من بگردانی
    دگر حاشا که برگردم زبستانت کمان ابرو

    هزاران عهد می بندی به یک پیمان نمی پایی
    ولیکن پایبندم من به پیمانت کمان ابرو




    شبی بازآ محبت کن به این دیوانه یکدم

    چو شمعی پر گهر سازم شبستانت کمان ابرو


    بیا در مکتب عشاق و درس دلبری برخوان
    که گردم دانش آموز دبستانت کمان ابرو


    وفاداری و زیبایی چه نیکو لذتی دارد
    درآمیز این دو را باهم به وجدانت کمان ابرو


    شبان را دیده از راه گذارت بر نمی گیرم
    که شاید لحظه ای بینم در ایوانت کمان ابرو


    سحرگاهی که خورشید منور سر برون آرد
    بیاد آرم رخ ماه و درخشانت کمان ابرو


    خدا را لیلی دوران مرا مهمان مهرت کن
    که طی کرد توسن مجنون بیابانت کمان ابرو

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •