به خوابی دیدمش غمگین نشسته
گرفته در بغل چنگی گسسته
من این چنگ حزین را می شناسم
دریغا عشق من ، عشق شکسته ......................هوشنگ ابتهاج
به خوابی دیدمش غمگین نشسته
گرفته در بغل چنگی گسسته
من این چنگ حزین را می شناسم
دریغا عشق من ، عشق شکسته ......................هوشنگ ابتهاج
سپیده سر زد و مرغ سحر خواند
سپهر تیره دامان زرافشاند
شبی گفتی به آغوش توایم
چه شب ها رفت و آغوشم تهی ماند .................هوشنگ ابتهاج
پری بودی و با من راز کردی
بع ناز و عشوه عشق آغاز کردی
مرا آواز دادی ، چون رسیدم
کبوتر گشتی و پرواز کردی .....................هوشنگ ابتهاج
چو نی می نالم از داغ جدایی
دریغا ای نسیم آشنایی
چنان گشتم غبار آلود غربت
که نشناسم که خود بودم کجایی...............هوشنگ ابتهاج
دلم گر قصه گوید ، اینک آن گوش
لبم گر بوسه خواهد ، این لب نوش
اگر شب زنده دارم ، این سر زلف
چو خوابم در رباید ، اینک آغوش
شاعری دوره گردم و آزاد
هر چه قیدم همی زند بر باد
موی جم شد سپید در پی دوست
مسجد و دیر و یا خراب آباد
عشق تو مرا سر نهان است بیا
یاد تو به دل مرحم جان است بیا
تصویر تو در آینه ی دل باقیست
تا عمر و بقا در دو جهان است بیا..................جم
اي چشم بد آمده ميان من و تو
داده به كف هجر عنان من و تو
از نطق فروبست زبان من و تو
من دانم و تو درد نهان من و تو ................خاقاني
خاقاني ازين كوچهء بيداد برو
تسليم كن اين غمكده را شاد برو
جاني ز فلك يافتهء بند تو اوست
جان را به فلك باز ده آزاد برو .....................خاقاني
چون زندگي آفت است جانم گم كن
چون سايه حجاب است نشانم گم كن
چون بيتو سر و پاي جهان نيست پديد
بر زن سر غمزه و جهانم گم كن .....................خاقاني
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)