تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 115 از 312 اولاول ... 1565105111112113114115116117118119125165215 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,141 به 1,150 از 3117

نام تاپيک: اسرار ماوراء

  1. #1141
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    پست ها
    44

    پيش فرض

    مطلب از خودم تکراری بید
    Last edited by elected; 07-10-2006 at 15:16. دليل: تکراری بودن

  2. #1142
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    پست ها
    44

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط mercedes
    کجاش واضح نیست عزیز
    كريشنا در كل مي گه ذهن به يه حالتي بايد برسه كه خاموش شه، خود بخودي و نه با تمرين و تمركز، خوب اين يعني چي؟
    اگه منظورش كنترل و توجه هميشگي روي هر حركت ذهن باشه، كه اين توجه هم فرآيند ذهني

  3. #1143
    اگه نباشه جاش خالی می مونه deer's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    پست ها
    430

    14

    سلام به همه ي دوستان مي شه بگين از كجا بفهميم كه ذهن نابود شده يا نشده
    موفق باشين

  4. #1144
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    پست ها
    44

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط deer
    سلام به همه ي دوستان مي شه بگين از كجا بفهميم كه ذهن نابود شده يا نشده
    موفق باشين
    با سلام، به نظر من:
    1- ذهن نابود نشدني، چون براي هر كاري (در حيطه ماديات) به اون نياز داريم
    2- بهتر به جاي سوال و يافتن جواب فقط حالت ذهن رو بررسي كرد (نظر كريشنامورتي)

  5. #1145
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    پست ها
    44

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط elected
    با سلام، به نظر من:
    1- ذهن نابود نشدني، چون براي هر كاري (در حيطه ماديات) به اون نياز داريم
    2- بهتر به جاي سوال و يافتن جواب فقط حالت ذهن رو بررسي كرد (نظر كريشنامورتي)
    گزينه 2 : يه چون داره كه يادم رفت:
    چونكه با دادن هر جوابي :
    1- ذهن از مكاشفه باز مي مونه
    2- جواب يعني فعاليت ذهن
    اينم خودش يه جواب بود نه! چقدر تناقض

  6. #1146
    اگه نباشه جاش خالی می مونه deer's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    پست ها
    430

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط elected
    گزينه 2 : يه چون داره كه يادم رفت:
    چونكه با دادن هر جوابي :
    1- ذهن از مكاشفه باز مي مونه
    2- جواب يعني فعاليت ذهن
    اينم خودش يه جواب بود نه! چقدر تناقض

    سلام برام نخنديدن من فكر مي كنم ذهن و تفكر از هم جدا هستن نمي دونم درست يا نه يه جوابي به من بدين ببينم اينها يكي هستن يا نه
    از جوابت خيل ممنونم ولي اوشو مي گه ذهن رو بايد به فرمان خودمون در بياريم در اصل ما بايد ارباب اون بشيم ولي خيلي جاها خوندم كه ذهن بايد نابود بشه گفته ي شما هم درست در اصل من سردر گم شدم نابودش كنم اربابش بشم يا همين جوري باشه
    حالانظر شما چيه

  7. #1147
    آخر فروم باز nightmare's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,148

    پيش فرض

    کسی نمی تونه ذهن رو نابود کنه ، در واقع با این طرز فکر که بیایم ذهن رو نابود کنیم ، بیشتر به ذهن قدرت می دیم. اون نابود نمی شه و حالا نقطه ضعفی در ما به وجود میاد که با استفاده از اون ذهن می تونه بیشتر قدرت نمایی کنه ... .
    اما میشه ذهن رو تحت کنترل در اورد و یا بهش اهمیتی نداد.
    اگر خواستید می تونید کتاب باغبان الهی ( اثر استاد رام الله ، انتشارات هدایت الهی) رو بخونید. یه داستان کوتاه اما بسیار با معنی.

    تا بعد......

  8. #1148
    اگه نباشه جاش خالی می مونه mercedes's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    وراء
    پست ها
    367

    پيش فرض

    سالياني دور، نسل انسان اينچنين از ذهن خود استفاده نمي‌کرد. او بسيار نزديک به آفريدگارش بود، او را در وجودش حس مي‌کرد، جدايي و فاصله‌اي از قدرت ازليش نداشت، .. به قول امروزي‌ها در بعد معنوي سير مي‌کرد (اين خودش از روش‌هاي ذهن براي جدايي است - معنوي ناميدن) ...
    اما از زمان خاصي به پرورش ذهن پرداخت، قرار بود از اين اندام فوق‌العاده به درستي استفاده کند.. ولي استفاده از آن در همه ابعاد زندگي نادرست بود، هست و خواهد بود.. دقيقا از اينجا از معبودش فاصله گرفت، روح تاب فراقي اينچنيني را نداشت ولي خود اين اسارت را پذيرفته بود، پس زندان‌بان با طرح‌ها و نقشه‌هاي مختلف زنداني را مي‌فريبد، و در همه حال از او سود مي‌جويد، از انرژي نابي که آگاهي فروزان از آن نشات مي‌شود..
    زندانبان توانايي فوق‌العاده‌اي در تغيير خويش و نمايشات گوناگون دارد، پس انسان هميشه در حال گول خوردن است، تا زماني که اين وجود شيطاني را نديده و او را خودي مي‌داند اين داستان ادامه دارد.. در موردش چه فکر مي‌کنيد، از چه راهي وارد مي‌شود، همه اطلاعات را براي خودش دست‌کاري مي‌کند.. وارد همه مسائل زندگي از جمله خانواده، دين و مذهب و اعتقادات، شغل و کار و ..خلاصه همه چيز طرف مي‌شود...

    ولي اين يک نوع کنش ناهنجار و نافرجام ذهن است، روح کودک پا به دنيا گذاشته خود را به اسارت ذهن و هوش تونال زمان انسانها در مي‌آورد، چرا که جز اين نمي‌تواند کند.. خود ذهن قدرتي خدادادي آفرينندگي دارد.. او دنيايي براي انسان مي‌سازد و بعد تماميت وجود او را به آنسو مي‌خواند.. قصه‌هايش را در گوش ما 24 ساعته مي‌خواند.. و ما از هر راهي که فکر مي‌کنيم راه فرار است مي‌خواهيم در برويم، او آنچنان با زرنگي آنرا شکل و نما مي‌دهد که ما فکر مي‌کنيم آزاد گشته‌ايم، .. ولي اسارتي از نوع جديد.. چرا که انرژي بيشتر و ناب‌تري را مصرف خواهيم کرد و در بندهايي محکمتر..

    کاش که اين زندانبان بيروني بود، چرا که با تجهيز خود مي‌توانستيم شکستش دهيم.. او درون ماست، او خود ماست، آني که بهش هويت مي‌گوييم، شخصيتش مي‌ناميم،.. بيگانگان نيز از اين سفره بي‌نصيب نخواهند بود،.. گاهي بعضي از اين بيگانگان جزو نزديکان خانواده ما ممکن است باشند..

    ذهن توانايي‌هاي فوق‌العاده‌اي دارد.. بايست از سپردن تماميت وجود خويش به آن دست بکشيم، مبارزه‌اي را شروع کنيم که برخلاف ميل او پنجه در پنجه نيست.. بلکه به اين اهريمن دجال چنان يورش مي‌بريم که با تمام زرنگي‌هايش غافلگير خواهد شد، و وقتي مقام سروري و پادشاهي وجودمان را از او بگيريم، سرافکنده ولي در جاي درستش آماده خدمت‌گذاري به سرور اصلي وجود يعني روح خواهد بود.. اينجا ديگر در راهيم.. ديگر دنيا متوقف شده است و تازه بايد شروع کرد.. خودشناسي از اينجا تازه مفهوم دارد.. در اسارت هيچ چيز جز سردرگمي نصيب نخواهد شد..

  9. #1149
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    پست ها
    44

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط deer
    ولي اوشو مي گه ذهن رو بايد به فرمان خودمون در بياريم در اصل ما بايد ارباب اون بشيم چيه
    تا حالا همش دنبال ماورا بوديم بيايد يه نگاهي با هم به اسرار اين ور ماورا باندازيم، من به هيچ استادي بي احترامي نمي كنم، ولي مي خوام خودم بفهمم من، ما، شما، كي هستند و يعني چه؟ خوب :
    1- اون مايي كه اوشو ميگه بايد ارباب ذهن شه كيه؟
    2- اصلا خود ذهن چيه؟
    3- تفكر يعني چي؟
    از دوستان مي خوام كمك كنند شايد بفهميم اينا يعني چي؟ بنظر شما خودخواهي نيست كه تو اين دنياي پر از جنگ و هياهو، تو دنيايي كه آدم ها هم ديگرو به اسم خدا، عشق و ... مي كشند ما يه گوشه بشينيم و با بازي هاي ذهني و فكري به مديتيشن بپردازيم؟ به نظر شما اگه ماهيت من و ما و شما و ديگران درك شه، جايي براي جنگ و جدال مي مونه؟ در هر صورت و به هر داستاني كه شما دوست داريد ما در اين دنيا قرار داريم. توي اين دنياي پر ازجنگ و نفرت و عشق به تصاوير ذهني ساختي به دنيا اومديم. هر لحظه با استنتاج و نتيجه گيري به تضاد و جدايي بيشتر ميان خود و ديگران مي پردازيم؟ مي پرسيد چطور الان توضيح مي دم:
    اول يه چالش بوجود مي آد بعد آدم شروع مي كنه به تفكر، حالا تفكر يعني چي: به نظر شما تفكر غير است از جستجوي تجارب گذشته؟ تفكر غير است از به هم زدن ياد و خاطره ها براي تشبيه وضعيت پيش آمده كنوني (همون چالش) وتطبيق اون با يه وضعيت از پيش موجود در ذهن؟ ذهن انبار خاطرات و تجارب است، در كارهاي علمي موجبات پيشرفت چشمگير مي شود، ولي چرا ما ذهن رو در مسائل رواني دخالت مي ديم؟ چرا مي خواهيم يه ناشناخته(به نام هرچي: خدا، مديتيشن و مراقبه و عشق و ...) را به شناخته شده تبديل كنيم؟ چرا مي خواييم هر چيزي رو با تجارب قبلي مال خودمون يا ديگران مورد سنجش قرار بديم؟( خواهش مي كنم شما و بقيه هم از خودتون بپرسيد. اگه جايي رو اشتباه مي گم تصحيح كنيد، و فقط در نظر داشته باشيد ما خودمون مي خواييم به واقعييت پي ببريم، نمي خواييم تجارب ديگران رو در ذهن مجسم كنيم و منتظر باشيم تا بلكه ذهن ناخودآگاه اون صحنه ها رو براي ما بسازه، خودمون مي خواييم بفميم، درك كنيم). در فرآيند تبديل يه واقعيت(چيزي كه اكنون وجود دارد) به يه غيرواقعيت(تجربه ويا خاطره چيزي پيشين) غير از اين است كه ما مي خوايم با اين تبديل يك جايگاه ايمن براي خودمون بسازيم، غير از اينه كه از برخورد با ناشناخته ترس داريم؟ به نظر شما چه دليلي داره؟ چه دليلي داره وقتي با شخص ايكس صحبت ميكنيم به خاطره دعواي ديروز بيانديشيم؟ چرا بايد مشاجره ديروز در برخورد امروز تاثير داشته باشه؟ به نظر من چون مي خواييم اون تجربه تكرار نشه؟ در اينصورت تمام حواسمون متمركز به اين مطلب كه :(( آماده باشيم در صورت برخورد پيشين از سوی شخص مذکور، رفتاري رو كه از قبل پيش بيني كرديم نشون بديم)) اين يعني چي؟ يعني ترس.
    یعنی ما منتظر وقوع یک تجربه پیشین هستیم، یعنی غیرواقعیت، چون هنوز وجود نداره.خوب با اين همه مشكلات ذهني چكار كنيم؟ اينجا باز يك تصوير ذهني ديگه وارد عمل مي شه و ميگه:

    نقل قول نوشته شده توسط nightmare
    میشه ذهن رو تحت کنترل در اورد
    خواهش می کنم دقت کنین: من هیچ کس رو محکوم نمی کنم. من فقط دارم می بینم که ذهن خودش نتیجه می گیره که باید خودش رو کنترل کنه و این نتیجه یه واقعیته !! واقعیتی که موجب تضاد میشه؟ نتیجه چیه؟
    آدم راه میافته دنبال روشها و سیستمهای گوناگون تا ذهنش رو کنترل کنه!! و اگه نتونه یا استعداد نداشته باشه (به قول اساتید) هیچی دیوونه میشه؟ خوب اینا همش به خاطره چی بود : نتیجه گیری، بخاطر اینکه ذهن هنوز می خواد چیزی باشه!(ذهنی باشه که خودش رو کنترل کنه یا نابود کنه)، و هنوز می خواد چیزی نباشه!(یعنی نمی خواد تحت کنترل ذهن باشه!!) خوب این همش یعنی تضاد، یعنی عاملی که به آدم اجازه نمی ده واقعیت رو ببینه. چکار کنیم.

    من خودم تا اینجا رو فهمیدم. اما اینکه چکار کنیم رو باید بیشتر با کمک هم بفهمیم.
    نمی دونم دقت کردید که وقتی به یه چیز خاص داریم فکر می کنیم، حتی دنیای اطرافمون رو هم نمی فمیم، نمی دونیم چه خبر، مثلا موقعی که تو خیابون در حال راه رفتنیم با کلی مشغله فکری (و یا با مانترا و ذکرو...)، خوب چطور می خواییم با ذهنی که فقط یک بخش از جزئیات رو می بینه خدا و عشق و ...رو درک کنیم؟

    پس تا حالا چی فهمیدیم:
    ذهن باید خودبخودی خاموش شه و نه با زور و مدیتیشن دروغین
    خیلی دوست دارم بيشتر ادامه بديم، فقط به شرطي كه شما هم با سوال من رو مجبور به كنكاش در درون كنيد؟
    چون فکر میکنیم، ما انسانها در جمع معنی پیدا می کنیم و نه در اندیشه ها و خواسته های شخصی امان و نه در سیستمهای تفکری چون اونها برای انسان که یک موجود زنده و در حال تغییر است تعریف دارند (دقت کنید منظورم تعریف علمی نیست) راه دارن، روش دارن و این راه و روش یه چیز ذهنی یه چیزیه ساخته دست شاگردان کسانی که حقیقت رو به شخصه تجربه کردن.
    موفق باشین

  10. #1150
    آخر فروم باز nightmare's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,148

    پيش فرض

    اينجا باز يك تصوير ذهني ديگه وارد عمل مي شه و ميگه
    خوب این یعنی ذهن تو .

    من فقط دارم می بینم که ذهن خودش نتیجه می گیره که باید خودش رو کنترل کنه و این نتیجه یه واقعیته !! واقعیتی که موجب تضاد میشه؟ نتیجه چیه؟
    چیزی رو که تو می بینی تنها برای توست . نه کسی دیگر. پس به چیزی که میبینی قضاوت نکن. و در ضمن هر کسی با ذهن خودش میبینه . اما دیدن یعنی گذشتن از ذهن. به قول دون خوان... دنیا رو متوقف کردن...

    اما میشه ذهن رو تحت کنترل در اورد و یا بهش اهمیتی نداد.
    آدم راه میافته دنبال روشها و سیستمهای گوناگون تا ذهنش رو کنترل کنه!!
    یعنی ذهن هنوز اهمیت داره و تو بهش اهمیت می دی. حتی به خاطر نابود کردنش.

    دیوونه میشه؟
    نه ، ذهن قاه قاه بهش می خنده و میگه بکش منو دارم لذت می برم و اون کم میاره و میزنه کنار.
    (ذهنی باشه که خودش رو کنترل کنه یا نابود کنه)
    و شاید شخص تنها نظاره گری باشه که خیره نمیشه و این یعنی کنترل.

    و هنوز می خواد چیزی نباشه!
    نمی تونیم از اون بگذریم . یه اتاقی که ما توی اون هستیم . اما می تونیم درو باز کنیم و به آسمان نگاه کنیم. می تونیم با اراده ی خودمون بر گردیم به این اتاق. حالا دیگه آسمان دیده شده...

    یعنی تضاد، یعنی عاملی که به آدم اجازه نمی ده واقعیت رو ببینه.
    چی باعث تشخیص این تضاد میشه؟
    آیا اشخاصی که در تیمارستانند و دیوانه ( واژه ای که عرف روی اون انسان ها قرار داده) می تونن تضاد رو تشخیص بدن؟ کودکی که مشغول بازیه.... دوست من چیزی که باعث تشخیص این تضاد میشه ، مانع دیدن واقعیته . تا درب اتاق باز نشه آسمان رو نمی بینیم.

    خوب چطور می خواییم با ذهنی که فقط یک بخش از جزئیات رو می بینه خدا و عشق و ...رو درک کنیم؟
    کافیه تنها نظاره گر باشی و خیره نشی . ار درونش بیای بیرون . از اتاق بیرون بیای...اگر خیره شدی تحت کنترل در میای . اون ذکر ...
    تنها فکریه که مانع از ورود 999 فکر دیگه میشه و هر موقع از اون هم گذشتی این آغاز شاهد بودنه.

    ذهن باید خودبخودی خاموش شه و نه با زور و مدیتیشن دروغین
    تنها در زمانی این اتفاق میفته که اهمیت خودش رو برای شخص از دست بده. یعنی من تنها یک نظاره گر باشم . نه خیره یی که نگاه بر نمی داره و وابسته شده.

    در سیستمهای تفکری چون اونها برای انسان که یک موجود زنده و در حال تغییر است تعریف دارند (دقت کنید منظورم تعریف علمی نیست) راه دارن، روش دارن و این راه و روش یه چیز ذهنی یه چیزیه ساخته دست شاگردان کسانی که حقیقت رو به شخصه تجربه کردن.
    موافق نیستم . قبول دارم.

    تا بعد....

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •