یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان
وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان
دل آزرده ما را به نسیمی بنواز
یعنی آن جان ز تن رفته به تن بازرسان
امداد غیبی
یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان
وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان
دل آزرده ما را به نسیمی بنواز
یعنی آن جان ز تن رفته به تن بازرسان
امداد غیبی
نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو «««««»»»»» که مستحق کرامت گناهکارانند
«د» بده!
در بوستان شادی هر کس گلی بچیند
آن گل که نشکندش در بوستان من کو؟
جانان من سفر کرد با او برفت جانم
باز آمدن از ایشان پیداست آن من کو؟
هر کس بخانمانی دارند مهربانی
من مهربان ندارم نا مهربان من کو؟
نورانی نمودید !!!
قضیه این ترتیب و 2 دقیقه چیه . به منم می گید ؟
و در دلم هزار ماهي بي نام و نشان آشيانه كرده
باز هم نيستي
غروب چهارشنبه
و كسي ناشناس واژه هاي علاقه را سر مي برد
و كنج آواز مردگان مي اندازد
نمي دانم
شايد آخر دنياست
كه عقربه ها به بن بست رسيده اند
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگويم که کنون با که نشين و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زيرک و عاقل باشی
فرانک سلام
ی رو دریاب
Last edited by mohammad99; 06-07-2007 at 01:24.
یاد باد آن صحبت شب ها که با نوشین لبان «««»»» بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود
البته من فرانک نیستم !!
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز روشن خواهد شد آشکارا
بر منکرش لعنت!!!!
اجرها باشدت ای خسرو شيرين دهنان
گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی
خاطرت کی رقم فيض پذيرد هيهات
مگر از نقش پراگنده ورق ساده کنی
اشکال نداره
بازم ی میزاریم
یغمای عقل و دین را بیرون خرام سرمست
در سر کلاه بشکن در بر قبا بگردان
ای نور چشم مستان در عین انتظارم
چنگ حزین و جامی بنواز یا بگردان
مرغابی را از آب میترسونی ممد
نميشه غصه ما رو يه لحظه تنها بذاره
نميشه اين غافله ما رو تو خواب جا بذاره
دلم از اون دلاي قديميه از اون دلاست
كه مي خواد عاشق كه شد پا روي دنيا بذاره
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)