تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 114 از 640 اولاول ... 1464104110111112113114115116117118124164214614 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,131 به 1,140 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #1131
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    همین امشب که قلبم داغدار است
    به دنبال نگاهت گشت و چون پیدا نکردش، بیقراراست.
    برایت ناله خواهم زد:
    همین امشب
    همین امشب که چون ناله زدم من، آسمان گفت
    که او در شهر خود آرام
    کنار بستر مادر
    به امید وهوای دیگری خفت
    به یادت اشک خواهم ریخت:
    همین حالا
    در این تنهایی غمگین مرد افکن
    به یاد خاطرات روشن دیروز
    چو می خواندم برایت قصه قلبم
    بسی جانسوز و جان افروز
    تو می گفتی که قلبم کوه درد است
    ولی دیدم در آن شب
    که چشمانت بسی بی درد و سرد است.
    برایت باز خواهم خواند
    ولی بی تو، بدون لمس دستانت
    بدون خنده هایت
    بدون لحظه ای باتو ،بدون قصه ای از تو.
    بدان من باز خواهم خواند:
    ولی باتو
    به همراه تمام لحظه هایم
    که یادت با من است و می نگارد
    به سطر دفتر قلبم نوایی
    که غربت در تمام لحظه هایش هست
    به دنبال تو خواهم رفت
    به همراه سرابی که کشاندم
    به صحرای کویر بی ترنم
    که آنجا خواب باران هم حرام است
    در این جاده ،اگر مردم
    مرا روزی ، فقط یک روز
    کنار لانه مرغان دریایی
    که دریا را برای آسمانش دوست میدارند
    که از دریا جدا و با نوایش
    سرود عشق میخوانند
    بخوابانید
    که شاید دوری ام از تو
    مثال دوری مرغان دریایی
    زدریای بزرگ قلب تو باشد
    Last edited by دل تنگم; 08-05-2008 at 00:39.

  2. #1132
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    مي رم تا تو آروم شب ها چشمات بسته شه
    ديوار اتاقت از عكسم خسته شه
    مي رم تا بارون منو ياد تو نندازه
    مي رم يه جاي تازه
    مي رم با چشماي خيس و قلبي بي گناه
    مي رم حتي نمي اندازي به من يك نگاه
    هرجا مي رم اما بازم يادت مي افتم
    اينو به همه گفتم
    مي رم جاي من اينجا نيست
    عشق تو زيبا نيست، رويا نيست
    مي رم جايي كه دريا نيست
    اسم تو رو ما نيست، غوغا نيست
    كاش مي شد تا ببيني من اينجا چه تنهام
    وقتي كه تو نباشي به هم مي ريزه دنيام
    اينجا كسي نيست با چشماي ناز و روشن
    بي تو چه غريبم من
    از هر جا رد مي شم مي ياد عكست روبروم
    سوخته تو آتيش عشقت شهر آرزوم
    دارم آروم آروم مرگ و به جون مي خرم
    ديدي چي اومد سرم

  3. #1133
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    تقسيم كردن دل تنگي هايم با تو،
    چه زيبا خواهد بود
    اگر تو را هم دل تنگي هايي باشد از نوع من
    دلم مي خواهد احساسم،
    مهر سكوت لبانم را
    همان قدر احساس كني
    كه گويي احساس توست
    دردِ ريشه دوانده در وجود توست
    مُهر خورده شده بر لبان توست
    دلم مي خواست "تويي" نبودي
    تو، من و من، تو بوديم
    شايد آن وقت اين روح سركش آرام مي گرفت
    و جاي دل تنگي هايم را رهايي پر مي كرد
    رهايي از همه چيز
    حتي از انديشيدن،
    انديشيدن به خوبي ها و عشق ها
    چرا كه قلب من و تو حادثه اي خواهد آفريد
    در فــراســوي عشــق .......

  4. #1134
    داره خودمونی میشه schizophrenic's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    پست ها
    22

    پيش فرض

    مرا نهراسان

    كه من بارها و هزاران بار

    بي‌شاهد و شناسنامه

    از شادي‌هاي كوچكم جدا شده‌ام

    كه بارها و بارها بي‌نام و نشان

    اسناد تنهايي خويش را امضا كرده‌ام

    بي‌جوهر و مركبي

    من چيزي براي هراس ندارم

    وقتي رد پاهاي تو تا اتاق اضطراب من امتداد مي‌يابد

    كسي كه از دلاشوبه‌ي ظلمت مي‌هراساني

    گيس‌بريده‌اي است كه سهمش از عبور فصل‌ها

    تنها هاشورهاي درهم و سياه است

    زني كه ديروز در گوش چكاوك گفت

    من عاشقم
    Last edited by schizophrenic; 08-05-2008 at 15:42.

  5. این کاربر از schizophrenic بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #1135
    داره خودمونی میشه schizophrenic's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    پست ها
    22

    پيش فرض

    من پیغمبرم.

    دخترک را با همه خوبی هایش تا میکنم .
    میبوسم و بالای طاقچه کنار گلدان میگذارم!!
    و به راه در پیش رویم ادامه میدهم....
    معجزه بالا تر از این؟؟؟!!
    Last edited by schizophrenic; 08-05-2008 at 15:46.

  7. #1136
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    ما رو باش
    رو چه درختی اسممونو جا میزاریم
    ما رو باش
    قسمتی جز اون دو چشم نا مسلمون که نداریم
    ما رو باش
    به هوا داری تو شیشه میخونه رو با سنگ شکستیم
    نارفیق
    سنگ و شیشه اگه دشمن من و تو که موندگاریم
    ما رو باش
    تشنه موندیم و مشت آب نا اهل رو نخواستیم سر ظهر
    چون میخواستیم واسه حجلمون خورشید رو بیاریم
    ما رو باش
    چشم خشکیده داره به ناودون کوچه حسادت میکنه
    ما به این بغض سمج گفته بودیم ابر بهاریم
    ما رو باش
    غزل کوچه ی ما قلندران پیر و عاشق که اینه
    ما که سواریم
    فکر تازه عاشق پیاده باش
    ما رو باش
    اینها رو باش.

  8. #1137
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    رد پایت روی برف‌ها جا مانده
    نفس‌های گرمت در سینه‌ی من
    از گرمای تیرماه تنت
    تا سرمای دی‌ماه خداحافظی
    این شب‌ها بر مدار دلتنگی تو مهتابی‌ست.

    خط سیاهی بر چشمانم می‌کشم
    خط سفیدی بر لب‌های تو!
    دیگر قدم‌هایم از حوصله‌ی راه خارج است.
    بوی قهوه‌ی آخر در گلویم می‌پیچد
    پاریس با تمام کوچه‌هایش در من گم می‌شود
    تمام کافه‌ها بوی قهوه‌ی فرانسه می‌دهد
    تمام شهر بوی ادکلن Dior
    این شب‌ها بر مدار دلتنگی تو مهتابی‌ست
    شعری که با بوی قهوه‌ی فرانسه بیامیزد
    پایانی بهتر از این نخواهد داشت.





    پی‌نوشت خزه: تصویر داخل متن اثری است از Matiss

  9. #1138
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    می‌ترسد
    چشم که بر هم می‌گذارد
    همه چيز تمام شود
    اراده‌ی رفتن به تار و پود بی‌جانش محکم گره بخورد
    و چشم باز کند
    در غربت پابرهنه‌ها

  10. #1139
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    زودتر بيا
    من زير باران ايستاده‌ام
    و انتظار تو را می‌کشم.
    چتری روی سرم نيست
    می‌خواهم قدم‌هايت را، با تعداد قطره‌های باران شماره کنم
    تو قبل از پايان باران می‌رسی
    يا باران قبل از آمدن تو به پايان می‌رسد؟
    مرا که ملالی نيست
    حتا اگر صدسال هم زير باران بدون چتر بمانم
    نه از بوی ياس باران‌خورده خسته می‌شوم
    نه از خاکی که باران غبار را از آن ربوده است.
    هروقت چلچله برايت نغمه‌ی دلتنگی خواند
    و خواستی ديوار را از ميان ديدارهايمان برداری بيا
    من تا آخرين فصل باران منتظرت می‌مانم.

  11. #1140
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    شنبه روز بدی بود، روز بی‌حوصله‌گی،
    وقت خوبی که می‌شد غزلی تازه بگی؛

    ظهر یک‌شنبه‌ی من، جدول نیمه‌تموم،
    همه خونه‌هاش سیاه، روی خونه جغد شوم؛

    صفحه‌ی کهنه‌ی یادداشتای من
    گف دوشنبه روز میلاد من ئه،
    اما شعر تو می‌گه که چشم من
    تو نخ ابره که بارون بزنه،
    آخ اگه بارون بزنه،
    آخ اگه بارون بزنه!

    غروب سه‌شنبه خاکستری بود،
    همه انگار نوک کوه رفته بوده‌ن
    به خودم هی زدم از این‌جا برو!
    اما موش خورده شناسنامه‌ی من!

    عصر چارشنبه‌ی من!
    عصر خوش‌بختی ما!
    فصل گندیدن من!
    فصل جون‌سختی ما!

    روز پنج‌شنبه اومد
    مث سقائک پیر،
    رو نوک‌اش یه چیکه آب
    گف به من بگیر، بگیر!

    جمعه حرف تازه‌ئی برام نداشت،
    هر چی بود، پیش‌تر از این‌ها گفته‌بود!

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •