تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 114 از 233 اولاول ... 1464104110111112113114115116117118124164214 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,131 به 1,140 از 2330

نام تاپيک: بخشي زيبا از كتابي كه خوانده ام

  1. #1131
    داره خودمونی میشه dropdead's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    محل سكونت
    Happyland
    پست ها
    50

    12 مکتوب

    مرد پلیدی در آستانه ی مرگ کنار دوزخ به فرشته ای بر میخورد. فرشته به او میگوید: فقط کافی است که یک کار خوب انجام داده باشی و همان یاری ات میکند. خوب فکر کن. مرد به یاد میاورد که یک بار در جنگلی راه میرفت و عنکبوتی دید و راهش را کج کرد تا آن را له نکند. فرشته لبخند میزند و تار عنکبوتی از آسمان فرود میاید تا مرد بتواند از آن راه به بهشت صعود کند. گروهی از محکومان دیگر نیز از تاز عنکبوت استفاده میکنند و شروع میکنند به بالا رفتن از آن. اما مرد از ترس پاره شدن تار به سوی آنها بر میگردد و آنها را هل میدهد. در همین لحظه تار پاره میشود و مرد بار دیگر به دوزخ باز مکردد. صدای فرشته را میشنود که:افسوس خودخواهی ت تنها کارنیکی را که انجام داده بودی به پلیدی تبدیل کردی.
    مکتوب(پائولو کوئلیو)
    Last edited by dropdead; 29-06-2009 at 16:57.

  2. 2 کاربر از dropdead بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #1132
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض چشمهایش ، بزرگ علوی

    مصیبت های جگر خراش مانند سمفونی ها که گاهی آهنگی آرام از میان ارکستر رخنه می کند بروز می کند ، انسان اول تمام عمق آنها را درک نمی کند . گاهی خودی نشان می دهند و در نیستی فرو می روند . ناگهان تمام ارکستر به صدا در می آید . آنوقت اشک از چشمان شما جاری می شود و خودتان نمی دانید برای چه گریه می کنید.

    پدرم شعاری داشت : هیچ وقت کاری را که دیگران می توانند برای تو انجام دهند ، خودت دنبال نکن. می گفت کارهای بزرگتری هست که از دست ما بر می آید
    .


    شهرت ، افتخار ، احترام ، همه ی اینها خوب ، سودمند و کامیابی است ، اما هر آدم مشهوری دلش می خواهد گاهی میان جمعیت گم شود . می خواهد میان مردم بلولد. لذت های آنها را بچشد ، دلهره ی آنها به سرش بیاید. آنوقت رفاه و آسایش برایش لذت بخش تر است . اما وقتی همه کس او را می شناسد و همه ی مردم او را با انگشت نشان می دهند ، دیگر آزاد نیست . آنوقت دیگر شهرت دردسر آدم می شود
    .

    هر لذتی وقتی دوام پیدا کرد ، زجر و مصیبت است .

    زندگی چه شیرین است ، چه شیرین می تواند باشد . افسوس که ما تلخی آنرا می چشیم.

    چشمهایش ، بزرگ علوی

  4. 13 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #1133
    داره خودمونی میشه arte's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    گیلان
    پست ها
    167

    پيش فرض

    برای لحظه ای زبانم بند آمد. دلم می خواست به من فکر کند و نه به تابلو.
    پرسیدم :« چرا آنکه در تابلو دیده نمی شود.»
    اصرار ورزید: «باید هر دو را به گوش بیندازی. فقط یک گوشواره انداختن کار بیهوده ای است.»
    با لکنت گفتم: «اما_ گوش دیگرم سورا خ ندارد.»
    همچنان گوشواره را جلو گرفته بود . گفت :« پس باید آن را سوراخ کنی.»

    دستم را پیش بردم و آن را گرفتم. این کار را به خاطر او کردم. سوزن و روغن میخک را درآوردم و گوش دیگرم را سوراخ کردم. نه گریه کردم،نه از حال رفتم ، نه فریاد زدم. سپس تمام صبح نشستم و او گوشواره ای را که می دید نقاشی کرد ،و من مرواریدی را که نمی توانست ببیند ، همچون آتش روی گوش دیگرم احساس می کردم

    دختری با گوشواره مروارید
    تریسی شوالیه

  6. 7 کاربر از arte بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #1134
    آخر فروم باز Ghost Dog's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    South Park
    پست ها
    1,753

    پيش فرض

    کشور آخرین ها - آستر

    پایان فقط یک خیال است، مقصدی که برای خودت می‌تراشی تا به رفتن ادامه دهی، اما زمانی می رسد که درمی‌یابی هرگز به آن نمی رسی. ممکن است به ناچار توقف کنی اما، تنها به این خاطر که زمان به انتها رسیده است توقف می کنی، اما توقف به این معنی نیست که به آخر رسیده ای.

  8. 10 کاربر از Ghost Dog بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #1135
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض ناتور دشت

    ویلهلم استکله می گه : مشخصه ی یک مردِ نا بالغ این است که میل دارد به دلیلی ، با شرافت بمیرد ؛ و مشخصه ی یک مردِ بالغ این است که دوست دارد یه دلیلی ، با تواضع زندگی کند .
    نمیخوام بترسونمت . ولی می تونم خیلی واضح ببینم که یه جوری به یه دلیل ِ کاملا بی ارزش ، شرافت مندانه می میری ..

    اگه کسی کاری رو خیلی خوب انجام بده ، بعدِ یه مدت دیگه مواظب کارش نیست و خودنمایی می کنه و اون وقت دیگه خوب نیست..

    سقوطی که من ازش حرف می زنم و گمونم تو دنبالشی ، سقوط خاصیه ، یه سقوط وحشتناک . مردی که سقوط می کنه حق نداره به قهقرا رسیدنشو حس کنه یا صداشو بشنوه . همین طور به سقوطش ادامه می ده . همه چی آمادس واسه سقوط کسی که لحظه ای تو عمرش دنبال چیزی میگرده که محیط نمی تونه بهش بده یا فقط خیال می کنه محیطش نمی تونه بهش بده . واسه همینم از جست و جو دس می کشه . حتی قبل از اینکه بتونه شروع کنه دس می کشه . متوجه میشی؟

    بهترین چیز ِ این موزه اینش بود که همه چی همیشه همون طوری می موند . هیچکی تکون نمی خورد . اگه صد بارَم میرفتی تو موزه ، اسکیموئه داشت ماهی می گرفت و دو تام قبلا گرفته بود ، پرنده ها داشتن می رفتن جنوب و آهو هام با اون شاخای خوشگل و پاهای باریک و قشنگ داشتن آب می خوردن. هیشکی فرق نمی کرد . تنها چیزی که تغییر می کرد تو بودی . نه این که مسن تر می شدی و اینا .دقیقا این نبود .فقط فرق کرده بودی ، همین . این دفه بارونی تنت بود . یا اونی که همیشه تو صف کنارت بود این دفه سرخک گرفته بود و یکی دیگه همرات بود .یا یه معلم دیگه به جای خانوم ایگل اومده بود... منظورم اینه که یه جوری فرق کرده بودی ...

    وقتی دارم از جایی میرم دوس دارم بدونم که دارم میرم . آدم اگه ندونه داره واسه همیشه از جایی میره احساسش از خدافظی هم بدتره.

    هیچ وقت به هیچکی چیزی نگو . اگه بگی دلت برا همه تنگ می شه ..

    ناتور دشت ، سالینجر

  10. 11 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #1136
    حـــــرفـه ای eMer@lD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    پایتخت
    پست ها
    1,613

    پيش فرض

    در آن دوران شوروی قاطعانه از اعراب حمایت میکرد ولی اسراییل کم تر توسط آمریکا پشتیبانی میشد ،مضاف بر اینکه این پشتیبانی به گونه ای بود که کمک های ویژه به کشورهای عربی را بی اثر کند.
    لذا ،اعراب علاوه بر برابری نظامی با اسراییل ،ابر قدرتی را در کنار خویش میدیدند که این خود یک امتیاز استراتژیک برای آنان محسوب میشد ،در حالی که اسراییل برای رویارویی با چالش فناوری نظامی شوروی ناگزیر بود تقریبا فقط به امکانات خود متکی باشد.

    تاریخ تکرار میشه:(

    اسراییل پس از 2000

  12. 2 کاربر از eMer@lD بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #1137
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض

    خسی در میقات


    جلال آل احمد


    "در الباقی قلعه عثمانی ها که پرسه می زدم به این فکر بودم که اینجا هم ته همان کرباسند که ما سرش، یا به

    عکس.چرا نباید چنان قلعه ای حفظ بشود؟در سراسر عالم اسلام همه جاپیشینیان را می کوبیم و آثارشان را از روی

    زمین بر می داریم تا خودمان گل کنیم و آن وقت از دیگران فقط به آن چه زیر خاک و به اسم گور به ایشان وابسته است

    دل می بندیم......باید هم اینجورها باشد.

    آخر تو با همه حقارتت وقتی گل می کنی که عظمت دیگران را بکوبی و همین حقارت وقتی ارضا می شود که به گور همان دیگری اشک هم بریزی."

  14. 4 کاربر از Asalbanoo بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #1138
    داره خودمونی میشه peyman.2ps's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    محل سكونت
    زنجان
    پست ها
    64

    پيش فرض

    یک عاشقانه ی آرام
    "اگر پرنده را در قفس بیندازی مثل این است که پرنده را قاب گرفته باشی و پرنده ای که قاب گرفته ای فقط تصور باطلی از پرنده است. عشق در قاب یادها پرنده ای است در قفس، منت آب و دانه را بر او مگذار و امنیت و رفاه را به رخ او نکش که عشق طالب حضور است و پرواز، نه امنیت و قاب."

  16. 5 کاربر از peyman.2ps بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #1139
    داره خودمونی میشه arte's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    گیلان
    پست ها
    167

    پيش فرض

    فین همانطور که دنبال مادر روی پله ها کشیده می شد ، فکر می کرد که گوش پیچانده شده چه قدر دردناک است. بعد با یک حرکت تر و فرز به داخل اتاق خواب پرتاپ شد . و به او گفته شد که قدر نشناس است و این که مادرش نمی خواهد تا فردا قیافه اش را ببیند و حتی فردا هم خیلی زود است. مادر فین داشت در را می بست که ناگهان درنگ کرد . فین می دانست که چیزی در سر او می گذرد. فکر کرد که باید یکی از آن عبارت های ناراحت کننده باشد که خود فین در ساختن شان تبحر داشت.
    فین می دید که چطور این حرف دارد خودش را می کٌشد که به زبان مادر بیاید. مادر نفس عمیقی کشید و سعی کرد جلوی خودش را بگیرد. اما موفق نشد.
    « بیخود نبود که پدرت از دست تو فرار کرد» این جمله را گفت و در را به هم کوبید.

    بی هیچ ردپایی

    نوشته میک جکسون
    از کتاب تارک د نیا مورد نیاز است

  18. 3 کاربر از arte بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #1140
    حـــــرفـه ای eMer@lD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    پایتخت
    پست ها
    1,613

    پيش فرض

    آدمی که اهل اظهار لحيه باشد بفهمی نفهمی می‌افتد به چاخان کردن. من هم تو تعريف قضيه‌ی فانوس‌بان‌ها برای شما آن‌قدرهاروراست نبودم. می‌ترسم به آن‌هايی که زمين ما را نمی‌سناسند تصور نادرستی داده باشم. انسان‌ها رو پهنه‌ی زمين جای خيلی کمی را اشغال می‌کنند. اگر همه‌ی دو ميليارد نفری که رو کره‌ی زمين زندگی می‌کنند بلند بشوند و مثل موقعی که به تظاهرات می‌روند يک خورده جمع و جور بايستند راحت و بی‌درپسر تو ميدانی به مساحت بيست ميل در بيست ميل جا می‌گيرند. همه‌ی جامعه‌ی بشری را می‌شود يک‌جا روی کوچک‌ترين جزيره‌ی اقيانوس آرام کُپه کرد.


    شازده کوچولو


    اثر آنتوان دو سن‌تگزوپه‌ری

    برگردان احمد شاملو





  20. 5 کاربر از eMer@lD بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •