دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین
سینه را ساختی از عشقش سرشارترین
آنکه می گفت منم بهر تو غمخوارترین
چه دلآزارترین شد چه دلآزارترین
فرانک جونی حالت خوبه؟
دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین
سینه را ساختی از عشقش سرشارترین
آنکه می گفت منم بهر تو غمخوارترین
چه دلآزارترین شد چه دلآزارترین
فرانک جونی حالت خوبه؟
ناصح به طعن گفت که رو ترک عشق کن
محتاج جنگ نیست برادر نمیکنم
این تقواام تمام که با شاهدان شهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمیکنم
مهمان عزيز است همچو نفس
خفه مي سازد اگر آيد و بيرون نرود
جالب بود نه؟......
Last edited by Payan; 06-07-2007 at 00:16.
یاد آن عهدى كه دور از چشم زخم آسمان
با تو بودم در كنار زنده رود و مرز جى
دشمنت...
یکی شون سهم تو بود و یکی شونم مال من بود
کجا فکرشو می کردیم ، آخرش جدا شدن بود
سلامی چو بوی خوش آشنايی
بدان مردم ديده روشنايی
[B]
درودی چو نور دل پارسايان
بدان شمع خلوتگه پارسايی
[/B]
نمیبينم از همدمان هيچ بر جای
دلم خون شد از غصه ساقی کجايی
سلام بچه ها
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد همه اندیشه ام اندیشه فرداست!!!!
یاد اون روزا می افتم ، با تو بودن زیر بارون
وقتی که شرمنده بودن ، پشیمون لیلی و مجنون
یاد اون شبا می افتم ، لب اون چشمه ی جاری
که گرفت از ما یه عکاس ، دو تا عکس یادگاری
سلام مگه فردا چه اتفاقی قراره بیافته
بازم ی ی ی ی ی ی ی
ياد باد آنكه نهانت نظري با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ي ما پيدا بود
حافظ
گفتم اين محمد اومدا
آخه تنها اينويزيبل تاپيكمونه![]()
سلا چطوري محمد؟چيكار كردي؟
در هوای عاشقان پر می کشد با بی قراری
آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد
ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می گشاید
آن که در دستش کلید شهر پر آیینه دارد
محمد مثل شوالیه ها وارد میشود(موزیک لطفا)!!
دريا دريا
دريا منو صدا کن
خاک و با آب دوباره آشنا کن
>
دريا دلم گرفته
دريا دلم گرفته
منو از اين گرفتگي رها کن
رها کن رها کن رها
دريا با من حرف بزن
نذار منو موجا به ساحل بدن
سلام فرداش مجاز بود
فدای همتون ممد بشه
یه تغییری حس نکردید
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)