دارم از چشم سياهش گله چندان كه مپرس
كه چنان زو شده ام بي سرو سامان كه مپرس
دارم از چشم سياهش گله چندان كه مپرس
كه چنان زو شده ام بي سرو سامان كه مپرس
سر عاشق که نه خاک در معشوق بود
کی خلاصش بود از محنت سرگردانی
ای نسيم سحری خاک در يار بيار
که کند حافظ از او ديده دل نورانی
دوستان ما رفتیم برا امتحان
دعا یادتون نره
يادم آيد كه: دگر از تو جوابي نشنيدم
پاي در دامن اندوه كشيدم.
نگسستم، نرميدم.
سلام به همه اونای که اومدن
خداحافظ همه کسایی که رفتن
واروز موفقیت واسه کنکوری عزیزمون
من واقعا نمی دانم
. چقدر باید به انتظار بنشینم.
. بی آنکه بدانم ....
. کی از قله ها به قعر دره های تیره
. نورخواهی شد؟....
.
mohammad99 موفق باشي
.
در قید غمم خاطر آزاد کجایی؟
تنگ است دلم قوت فریاد کجایی؟
کو همنفسی تا نفسی شاد برارم؟
مجنون تو کجا رفتی و فرهاد کجایی؟
ای ناوک تاثیر که کردی سفر از دل
میخواست تو را ناله به امداد کجایی؟
با ان که ز ما یچ زمان یاد نکردی
ای انکه نرفتی دمی از یاد کجایی؟
میخواستی آزرده ببینی دل ما را
اکنونکه غمت داد ستم داد کجایی؟
فرانك خانوم چرا "ي"؟![]()
![]()
يارا بهشت صحبت ياران همدم است
ديدار يار نامناسب جهنم است
سعدي
محمد تو كه سراسري قبولي آزاد رفتي چي كار؟به خاطر كيك سر جلسه؟![]()
به هر حال موفق باشي چه آزاد چه سراسري
توی تنهایی شب، غرق باشن
بفهمن جغدها بی همزبونن
بفهمن شاپرکهای سحرخیز
واسه مردن هنوز خیلی جوونن
ببینن شمع های دلربا هم
واسه پروانه ها دل می سوزونن
تموم حرفشون یک نامه اما
بترسن، نامه ها شون رو نخونن
آره، دلهایی که نا مهربونن
تو هر شهری برن بی آسمونن
ااا شما هم با "ی" مشکل دارین مگه ؟
نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی
شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
در شب تنهائي
روي گهواره ي لبهاي شما مي خوابد
كودك لالائي
يا خواب بودهام من و گم گشته است راه / يا خواب بوده آنكه مرا كرده رهنمون
هم اکنون 3 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 3 مهمان)