تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 113 از 131 اولاول ... 1363103109110111112113114115116117123 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,121 به 1,130 از 1301

نام تاپيک: معرفي كتاب هايي كه خوانده ايم

  1. #1121
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    یادداشتهای یک دیکتانور ؛ دکتر هدایت‌الله حکیم‌اللهی.

    «من دیکتاتورم و تسلط من بر اموال و انفس میلیون‌ها نفر نافذ و جاری است و صدها نفر را کشته و هزاران نفر را بجرم تخلف اوامردر زندان شکنجه نگاهداشته و صدها نفر را از کشور خارج و تبعید نموده‌ام. اما شما باید مرا بشناسید.. آری باید مرا بشناسید تا اجتماع را شناخته باشید تا مفاسد را شناخته باشید و بالاخره تا خور را شناخته باشید. من را اجتماع بوجود آورد و شما مرا تحویل گرفتید و پروراندید و اما... چگونه؟!... اینک بخوانید... داچ.»

    داچ یک دیکتاتور فرضی‌ست که روایت می‌کند چه‌طور به این‌جا رسیده و دیکتاتور شده‌ست. از فقر کودکی می‌گوید، از این‌که در مدرسه معلم‌ها او را می‌زدند که عبرت بچه‌پولدارها باشد. از عاشق شدن‌ش، از خیانتی که وقتی به نظام برای ادای وظیفه می‌رود از او می‎‌بیند. از رنج‌های زندان، تبعید. و بعدش آزادی و کار کردن در خانه‌ی یک روسپی. و دوباره خیانت دیدن در مالی که به مردی سپرده بود. حرف‌های پدر معلم‌ش، عقاید مذهبی‌ش همه به نظر بی‌فایده می‌آید. وقتی می‌بیند با همه صداقت‌ش در زندان است. و با همه درستکاری‌ش همیشه دارد زیان می‌بیند. می‌فهمد کسی که دروغ می‌گوید وضعیت‌ش بهتر است. و کسی که خیانت می‌کند همیشه چیزی دارد. همه این‌ها تنفر اجتماعی را در او شعله‌ور می‌کند. و این میل به نابود کردن جامعه‌ای که جز رنج و بدبختی به او نرسانده با جهت‌گیری یک حزب وارد سیاست می‌شود و ... . داستان پر از اتفاقات ناگهانی‌ست. داچ تصمیم‌های وحشتناکی می‌گیرد. از کشت‌وکشتار و تهمت و ... .

  2. 2 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #1122
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    دیو؛ والتر دین مایزر، ترجمه‌ی شیدا رنجبر
    استیو هارمون جوان شانزده ساله‌ی سیاهی‌ست که به‌جرم سرقت منجر به قتل در بازداشت‌گاه است. روزهای محاکمه‌ش است. و او به‌عنوان دانش‌آموز بااستعداد کلاس فیلم‌نامه‌نویسی شب و روز این مدت را فیلم‌نامه می‌نویسد: داستانی واقعی از یک زندگی رقت‌بار. نقش اصلی خودش است. می‌گوید بی‌گناه است. اما گاهی شب‌ها، در تاریکیِ سلول، که هم‌سلولی‌ها خوابند، وقتی صدای کتک خوردن یکی از دیوارهای چند سلول آن‌ورتر می‌آید، وقتی راحت، بی که کسی بفهمد گریه کرد، از خودش می‎‌پرسد چرا او آن روز در داروخانه بوده. چرا تصمیم گرفت آن‌جا باشد. نمی‌تواند گناه‌کاری خودش را گاهی قبول کند. دروغ می‌گوید. اما سخت به این اعتراف می‌کند. نمی‌کند اصلا. حواسش را از این همه سرگردانی پرت فیلم‌ش می‌کند. دوست دارد همه‌ این‌ها فقط فیلم باشد. اما نیست. و در آخر چیزی شکسته می‌شود انگار. چیزی که شاید دیگر نشود پرش کرد..

  4. 4 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #1123
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    بارون درخت‌نشین؛ ایتالو کالوینو.
    دلم می‎‌خواد، واقعا می‌خواد، بدونم این ایده‌ی بالای درخت زندگی کردن از کجا پرید تو ذهن کالوینو. یعنی به‌قول کارین؛ خلاقیتش تو حلقم.:دي بارون درخت نشین حکایت شیرینی‌ست. زندگی کوزیموی بالای درخت به آدم یاد می‌دهد چه‌طور می‌شود جدا از مردم زندگی کرد و کنارشان هم بود. رعایت فاصله‌ها را یاد آدم می‌دهد. کمک کردن به دیگران را، ایستادن رو عقیده را. و در کنار این‌ها تغییر و شکل‌گیری شخصیت کوزیمو، علایق و دغدغه‌های یک بچه‌ی دوازده‌ساله تا پیرمردی خسته را خواننده حس می‌کند. از عشق می‌گوید.. از طبیعت؛ فصل‌هایی هست به‌قولی ستایش درختان است فقط.. از کارهای گروهی.. از تنهایی‌هایی که آدم نیاز دارد.. از زندگی.

  6. 5 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #1124
    در آغاز فعالیت dokhtaremashreghi1's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2011
    پست ها
    16

    پيش فرض

    من دوبار کتاب سینوهه رو خوندم ، واقعا قشنگه ، داستان زندگی فردی به نام سینوهه است که پزشک میشه و کم کم اینقدر رشد میکنه که پزشک مخصوص فرعون میشه . این کتاب از زبان خود سینوهه است که تمام رسوم ، مذهب و روش های پزشکی زمان فراعنه در مصر رو بازگو میکنه . و همچنین رازهایی از زندگی فراعنه . بخش جذاب این کتاب همزمان بودن سینوهه با حضرت یوسفه که متاسفانه سینوهه هیچ اسمی ازون نبرده . دلیلشو من نمیدونم شاید...

  8. این کاربر از dokhtaremashreghi1 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #1125
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض مادر هند

    مادر هند کتابی به نويسندگی ويجت کانا و ترجمه احمد جم است
    به هيچ وجه داستان رو دوست نداشتم يک جوری شعار خالص بود از اون داستان هايی که ما تو کشورمون از افرادی که سمتی دارند بسيار ميشنویم افرادی که می خوان به زور به همه درس اخلاق بدند و اين درسشونم جز با شعار دادن انجام نمیدهند.مادر هند که من به خاطر ديدن فيلم سينماييش جذب ديدنش شدم به هیچ وجه کتابی نيست که اگر نخوانيدش چيزی رو از دست بدهيد داستان مادری است که يک تنه و تنها به جنگ و مبارزه با ظلم و استعمار می رود جالبه بدونيد که اين کتاب يکی از کتاب های محبوب در ميان مردم هند بوده است اما بی شک کتابی است فاقد ارزش ادبی



    ---------- Post added at 05:57 PM ---------- Previous post was at 05:55 PM ----------

    زائر افسون شده به نويسندگی نيکالای لسکوف ترجمه ی حميد رضا آتش برآب
    زائر افسون شده از اون جمله کتاب هايی است که آدم را ميخکوب می کند از اون جمله کتاب هايی که آدم يک نفس تا تهش را می خواند از اون دسته کتاب هايی که با خواندنش لذتی عجیب می برید کتابی که در برگيرنده زندگی پر اتفاق و حادثه يک انسان در طول بيش از 5 دهه از زندگيش است اتفاقاتی که علاوه بر جذابيت دارای نکات و حرف های عميقی انسانی و اجتماعی است. شايد اين معرفی پشت کتاب ترسيمی خوبی از اين داستان باشد: زائر-رعيتی چابک و آواره،و جنگجويی سالک-بهادر سياه پوشی است که داستان نيم قرن زندگی خود را به گونه اي عارفانه بازگو می کند:رام کردن اسبان وحشی،پيروزی بر قهرمان استپ ها،چيرگی بر وسوسه ی زن،قربانی قرار دادن خود برای نجات نزديکان،حماسه آفرينی در جنگ و عذاب اسارت،تعميد کودکان،ستيز با ابليس و پيشگويی سرنوشت کشور.مادرش نظر می کند تا او را به خدمت خدا بسپارد و پسر سعی دارد سوگند او را نقض کند و راه دنيا را بر می گزيند.با اين حال شيفتگی های معنوی در ضمن اين که او را از هلاکت می رهاند،از پس مرگی محتوم به صومعه می رساند،گرچه در آخر عيان می شود که علت اصلی آن گرسنگی و بی خانمانی است.
    خواندن و لذت بردن از اين کتاب را از دست ندهيد.

  10. 4 کاربر از Mahdi Hero بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #1126
    آخر فروم باز rosenegarin13's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    1,419

    12 Mark va Polo ... مارک وَ پلو

    مارک وَ پلو مجموعه ای از سفرنامه ها و عکس های منصور ضابطیان است. از اسمش بگیرید تا محتوای کتاب، جای فکر دارد. "مارک" که یک لغت انگلیسیست و "پلو" هم لغتی فارسی. این سفرنامه ها در سال های مختلف نوشته شده و همین شما را خسته نمیکند و ممکن است مثل من در عرض دو شب، یک کتاب 171 صفحه ای را تمام کنید.



    مجموعه از کشور فرانسه آغاز میشود. گزارش سفر به فرانسه ترکیبیست از چند برخورد و خاطره. از مهمان شدن در خانه ی لویی-دوست منصور-که به یک راهرو شبیه هست بگیرید تا شرکت در یک کارناوال که معلوم نیست دلیل برگزاریَش چیست. از افراد کتابخوان که همه جا حضور دارند. از دزدی های دانشجویی در کتاب فروشی ها. از دیدارش از کاخ ورسای تا مهرانه که به خاطر عمل پیوند به فرانسه رفته و هنوز تکلیفش معلوم نیست.
    بعد از آن یک سفر طولانی از پاریس تا بارسلون را تجربه میکند و چند روزی را دنیای کوچک اسپانیا میگذراند. با مجله های اسپانیا آشنا می شود و با گرانی آنجا دست و پنجه نرم می کند.
    لبنان .. کشوری که دو بخش است.بخش مسیحی و مسلمان، که تازه از جنگ رها شده اند و به بازسازی کشورشان مشغولند.
    هندوستان، جایی شبیه خودش! از انعام گرفتنشان میگوید .. از اینکه وقتی خواسته یک عکس بگیرد مجبور شده به سوژه های عکاسی پول بدهد .. از تاریخچه ی تاج محل میگوید و پولی که بابت اطلاعاتی که خودش میدانسته، داده!
    پانزده روز نوروز را همراه با دلتنگی برای وطنش در ایتالیا میگذراند و بعد از آن اتریش و تنها جایی که میگوید نروید، ارمنستان است. مردمی که با فقر میسازند ولی دلشان خوش است.
    با سفری برای مصاحبه با بازیگران "جواهری در قصر"، از کره جنوبی هم دیدن میکند و از نظم کره ای ها میگوید. وقتی ما را با عراق و سوریه و .. یکی می دانند ناراحت شده و جواب گرفته که مگر شما ما را با چینی ها و ژاپنی ها یکی نمی دانید؟
    سفرش را با دیدن ایالات متحده آمریکا به پایان می رساند و شما باورتان نمی شود کتاب تمام شده و دوباره از اول شروع به خواندنش می کنید.

  12. 9 کاربر از rosenegarin13 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #1127
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض جستجوی زمان از دست رفته جلد پنجم به نويسندگی مارسل پروست

    در اول شروع مطلب يادآور ميشوم کسانی که کتاب رو اتمام نکردند بهتر است متن رو نخوانند چون ممکن است بخش هايی از کتاب برای آنها اسپويل بشود ممنون.
    در جلد پنجم ميبينيم که راوی به طور مخفيانه با آلبرتين در خانه در حال زندگی است و در ضمن علاقه شديد به معشوق خود نيز دستخوش حسادتی زياد نسبت به او و همچنين رابطه های او با ديگران است رابطه های مشکوک که با دروغ های آلبرتين اين شک ها رو بيشتر می کند.راوی دچار شکی نسبت به احساسات آلبرتين شده که آيا او نسبت به زنان و دختران حس جنسی دارد يا نه.راوی همانند سوان در جلد اول در جستجوی زمان از دست رفته دچار نوعی دوگانگی در رابطه اش شده است.در جلد يکم همان گونه که خوانديم سوان نسبت به اودت ضمن ابراز علاقه نوعی حسادت و شک نسبت به رابطه های اودت با ديگران داشت و در نهايت پس از آنکه متوجه شد اودت با زنان ديگر نيز رابطه داشته است دست از اين حسادت برداشت و با اودت ازدواج کرد.در جلد پنجم نيز راوی دچار اين دوگانگی است و در جايی حسادت را اينگونه برای ما روايت می کند:''حسادت را هر قدر هم که پنهان کنی کسی که آن را انگيخته خيلی زود با خبر می شود و به نوبه خود بدل ميزند.می کوشد آدم را گول بزند و آنچه را که رنجش می دهد از او پنهان کند،زيرا در نا آگاهی چگونه می توان دريافت که در فلان جمله بی اهميت چه دروغ هايی نهفته است.جمله ای است که با ترس گفته شده،بی توجه شنيده شده است.بعد،در تنهايی دوباره به اين جمله فکر می کنی و به نظرت می آيد که خيلی با واقعيت سازگاری ندارد.اما آيا آن را درست به ياد می آوری؟پنداری آدم ناگهان درباره جمله و دقت حافظه خودش دچار شکی از همان نوعی ميشود که در جريان برخی حالت های عصبی نمی گذارد به يادآوری که آيا چفت در را بسته ای يا نه،نه در بار اول و نه حتی در پنجمين بار.چنان است که انگار اگر هزار بار هم اين حرکت را تکرار کنی باز حافظه دقيقی در کار نيست که به کمکت بيايد و خلاصت کند.اما دستکم اين هست که می توانی برای پنجاه و يکمين بار هم در را ببندی.در حالی که جمله نگران کننده را در گذشته و در شرايط نامطمئنی شنيده ای که تکرارش به دست تو نيست.آنگاه توجه خود را به جمله های ديگری بر می گردانی که چيزی درشان نهفته نيست و تنها راه حلی که نمی پذيری اين است که از همه چيز بگذری تا دلت نخواهد بيشتر بدانی.کسی که برانگيزنده حسادت است همين که از آن با خبر می شود آن را سوءظنی تلقی می کند که به نظرش توجيه کننده فريب کاری است.وانگهی،اين تو بوده اي که در کوشش برای بيشتر دانستن دروغ و فريب را آغاز کرده اي.''(صفحه 73).و در کتاب می خوانيم که چگونه آلبرتين،عشق راوی دروغ هايی سربند می کند و با وجود اين رفتار باعث آزار و نارحتی راوی ميشود تا جايی که راوی در مورد رفتار آلبرتين و عشقش نسبت به او اينگونه ما را آگاه می کند:"شگفتا که چيز هايی شايد از همه نا چيز تر ناگهان ارزشی استثنايی می يابد آنگاه آن کسی که دوست می داری پنهانشان می کند(يا کسی فقط همين دورويی را کم داشته تا دوستش بداری)!خود رنج الزاما آدمی را دچار عشق يا نفرت کسی که آن را بر انگيخته باشد نمی کند.به جراحی که تنت را به درد می آورد بی اعتنا می مانی.اما در شگفت می شوی اگر زنی که چندی می گفته که تو همه چيز اويی،بی آن که خود همه چيز تو باشد،زنی که ديدنش،بوسيدنش،نوازشش را خوش می داشته ای،با مقاومتی ناگهانی به تو بفهماند که در اختيارت نيست.اين سرخوردگی گاهی خاطره فراموش شده اضطرابی قديمی را زنده می کند که می دانی برانگيزنده اش نه اين زن،بلکه ديگرانی بوده اند که خيانت هايشان در همه گذشته است تداوم داشته است.وانگهی،در دنيايی که عشق فقط از دروغ زاده می شود و چيزی نيست جز نياز عاشق به اين که دردش را همان کسی که برش انگيخته تسکين دهد،با چه جراتی می توان خواستار زندگی بود،چگونه می توان در مقابله با مرگ حرکتی کرد؟برای پايان دادن به رنج ناشی از کشف آن دروغ و آن مقاومت تنها اين چاره ناخوشايند می ماند که بکوشی بر کسی که با تو دروغ می گويد و مقاومت نشان می دهد،برغم خودش و به ياری کسانی تاثير بگذاری که حس می کنی از خودت به او نزديک ترند،بکوشی خود نيز نيرنگ بزنی و نفرت او را بر انگيزی.اما رنج چنين عشقی از آن نوعی است که به گونه ای تسکين ناپذير بيمار را وا می دارد آرامشی مجازی را در تغيير وضعيت خويش بجويد.افسوس که اين گونه راه حل ها کم نيستند.و شناعت اين گونه عشقهايی که فقط از نگرانی زاييده می شوند در اين است که در قفس خود بی وقفه انديشه هايی بی مفهوم می پروريم.گذشته از اين که در چنين عشق هايی معشوقه به ندرت آدمی را از نظر جسمانی کاملا خوش می آيد،زيرا انتخاب او نه از تمايلی آزادانه،بلکه ناشی از قضای يک لحظه اضطراب بوده است،لحظه ای که ضعف روحيه آدمی آن را بينهايت تداوم می دهد و وامی داردش که هر شب دست به اين يا آن آزمايش بزند و تا حد استفاده از مسکّن سقوط کند.''(صفحات 110 و 111).در جای جای کتاب ما باز با ريزبينی ها و اطلاعات عميق راوی در مورد موضوعاتی مثل موسيقی،ادبيات،نقاشی و غيره را به وفور می بينيم و باز هم تشبيهات جالب راوی را با تمام وجود احساس می کنيم مثل تشبيهی که راوی رابطه خود و آلبرتين را به جنگ لفظی آلمان فرانسه تشبيه می کند. يا تشبيه هايی که بارون پس از برگزاری مهمانی که در خانه وردورن برگزار شده می پردازد.شارلوس که از مهمانی داده شده بسيار سرخوش است رو به خانوم وردورن که اينگار نه اينگار او صاحب مجلس و مکان مهمانی بوده است اويی که همه مهمانان حتی سلامی به او نکردند شروع به صحبت می کند صحبت هايی که شبيه تحقيری تمام معنا است. شارلوس اين گونه به وردورن ميتازد:''اسم شما هم با مراسم امشب همراه می ماند.در تاريخ اسم نوچه ای که ژاندارک را برای رفتن به جنگ آماده کرد ضبط است.خلاصه می شود گفت شما عامل اتصال بوده ايد،امکان ادغام موسيقی ونتوی و نوازنده نابغه اش را فراهم کرده ايد،زيرکی درک اهميت بنيادی تجمع شرايطی را داشته ايد که به يک نوازنده امکان می دهد از همه وزنه و حيثيت يک شخصيت برجسته(که اگر بحث خودم در ميان نبود می گفتم يک شخصيت سرنوشت ساز) به نفع هنر خودش استفاده کند،شخصيتی که زيرکی به خرج داديد و از او خواستيد حيثيت اين مراسم را تضمين کند و گوش هايی را برای شنيدن ويولن مورل اينجا جمع کند که مستقيما به زبانهايی که از همه بيشتر شنونده دارند وصل اند.نه،نه، نگوييد اين ها هيچ است.در کاری که اين طور بی نقص به انجام رسيده باشد هيچ يعنی چه.هر چيزی جای خودش را دارد.لادوراس عالی بود.همه چيز عالی بود،همه چيز.به همين خاطر است که نگذاشتم آدمهايی را دعوت کنيد که کارشان به هم زدن جمع است،آدمهايی که جلوی شخصيت های برجسته ای که من آوردم نقش اعشار را بازی می کنند و با وجود آنها هر عددی اعشاری می شود.من اين جور چيز ها را خيلی خوب حس می کنم.توجه داريد،وقتی آدم مراسمی در خور ونتوی و نوازنده نابغه اش و شما و اگر خودستانی نباشد من برگزار می کند،نبايد جايی برای اشتباه بگذارد.اگر لاموله را دعوت کرده بوديد همه چيز خراب می شد.به ماده مخالف و خنثی کننده ای می مانست که يک قطرکوچکش کل معجونی را بی اثر می کند.اگر او بود برقها می رفت،شيرينی ها بموقع نمی رسيد،شربت پرتقال همه را دچار اسهال می کرد.اصلا وجودش نابجا بود.همان اسمش کافی بود که، مثل يک نمايش، از هيچکدام از سازهای بادی صدايی بيرون نيايد،فلوت و اوبوا يکدفعه صدايشان خفه می شد. حتی خود مورل، اگر هم موفق می شد صدای سازش را در بياورد، از پس هفت نوازی ونتوی بر نمی آمد و فقط می توانست ادای بکسمر را در بياورد، و همه هوش می کردند. من که خيلی به نفوذ افراد معتقدم، از بسط بعضی قسمت های لارگو که تا عمق مثل يک شکوفه باز می شد، از نهايت غنای قسمت پايانی که فقط آلگرو نبود و واقعا به نحو بی نظيری شاد بود خيلی حس می کردم که غياب لاموله نوازنده ها را سر حال می آورد و از فرط شادمانی حتی نفس ساز ها را هم باز می کند.گذشته از اين که وقتی آدم همه شاهها را مهمان کرده ديگر دربان را دعوت نمی کند.''(صفحات 234 و 235).يکی ديگر از بخش های زيبای کتاب مربوط به جاهايی می شد که راوی خواب يا بيدار شدن آلبرتين را توصيف می کرد يکی از اين توصيفات اينگونه در متن آمده است:"هنوز دراز نکشيده خوابش برده بود و ملافه هايش،پيچده گردش چون کفنی، با همه چين های زيبايش، از سختی به سنگ می زد.انگار که چون برخی صحنه های قيامت قرون وسطا، فقط سری از گور بيرون داشت، خفته، به انتظار صور اسرافيل. سرش را خواب در باژگونگی، با گيسوان پريشان غافلگير کرده بود. و با ديدن آن تن بيمقدار آنجا افتاده، از خود می پرسيدم اين چه جدول لگاريتمی بود که هر آنچه با آن سر و کاری داشته بود، از ضربه آرنجی تا تماس پيرهنی، با بسط بينهايت بر همه نقطه هايی که در فضا و زمان اشغال کرده بود، و گاه به گاهی ناگهان در يادم زنده می شد، مرا دچار اضطراب هايی چنين دردناک می کرد با آن که می دانستم حاصل حرکت ها و هوس هايی از اوست که نزد زن ديگری،حتی نزد خود او پنج سال پيش يا پنج سال بعد، برايم هيچ است. دروغ بود، اما دروغی که برايش همت جستجوی چاره ديگری جز مرگ خودم نداشتم. اين چنين، با بالاپوشی که هنوز از زمان بازگشتم از خانه وردورن ها در نياورده بودم، در برابر آن تن درهم پيچيده ايستاده بودم، تنی که صورت تمثيلی چه بود؟ مرگ من؟ عشق من؟ چيزی نگذشته آوای تنفس منظمش به گوشم رسيد. رفتم و لب تختش نشستم تا از آن مداوای آرام بخش نسيم و تماشا بهره بگيرم.سپس آهسته آهسته بيرون رفتم تا بيدارش نکنم.''(صفحات 420 و 421 ) .


    بخش های زيبايی ديگری از کتاب:

    در حافظه هر چه بخواهی هست،حافظه نوعی داروخانه،يا آزمايشگاه شيمی است،که در آن اتفاقی دستت گاه به دارويی آرام بخش و گاه به زهری خطرناک می رسد.(صفحه 455)

    حسود با محروم کردن دلدار از هزار لذت بی اهميت او را پريشان می کند اما دلدار آنهايی را که عمق زندگی اش هستند در جاهايی پنهان می کند که حسود، حتی هنگامی هم که می پندارد بيشترين مراقبت و زيرکی را به کار می برد و کسانی دقيق ترين خبرها به او می دهند، حتی فکرش به آنجا راه نمی برد.(صفحه 457).


  14. 2 کاربر از Mahdi Hero بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #1128
    داره خودمونی میشه moucker_boy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2011
    محل سكونت
    تو خونه!!!
    پست ها
    175

    پيش فرض افسانه اسکندر

    نوشته جواد هداوند.
    شاید مثل یه رمان زیبا و جذاب نباشه، اما با خوندنش خیلی از واقعیات براتون معلوم میشه.
    توجشنواره های زیادی جایزه گرفته. اکثر صاحب نظر ها هم اون رو تأیید می کنن.
    بخونیدش. فقط می تونم بگم: بخونیدش...
    .
    .
    .

  16. 2 کاربر از moucker_boy بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #1129
    کاربر فعال انجمن ریاضیات hts1369's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    پست ها
    1,160

    پيش فرض

    کنيز مکله ي مصر
    کتاب کنيز ملکه ي مصر خاطرات و حوادث زندگي ملکه ي مصر کلئوپاترا ميباشد که از زبان شرميون کنيز مقرب ملکه به زبان يوناني نوشته شده (در زمان حکومت بطالسه در مصر زبان رسمي کشور مصر يوناني بوده است)و مرحوم ذبيح الله منصوري نسخه ي فارسي را از نسخه ي انگليسي ترجمه کرده است.اين کتاب شباهت زيادي به کتاب سينوهه پزشک فرعون دارد (البته سينوهه در زمان فراعنه مي زيست ولي شرميون در زمان بطالسه) اين کتاب به شرح وقايع زندگي ملکه ي مصر و چگونگي ساخت بزرگترين کشتي جهان ,چگونگي اسير شدن دو تن از امپراتوران روم باستان در دام عشق کلئوپاترا , شکوه وعظمت اسکندريه پايتخت وقت مصر, چگونگي شکست انتوان سردار رومي از ايرانيان و ... ميپردازد.
    خوندن اين کتاب رو به تمامي دوستاران کتاب مخصوصا اثار تاريخي توصييه ميکنم.
    موفق و مويد باشيد.

  18. 3 کاربر از hts1369 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #1130
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض ايلوميناتی به نويسندگی دانيل براون ترجمه ی منيژه بهزاد

    کتاب ايلوميناتی در مورد فرقه ايلوميناتی است کتاب در حال و هوای امروزی می گذرد پنجاه سال است که فرقه ايلوميناتی به ظاهر مدفون شده است و به تاريخ پيوسته اما به نآآگاه دوباره اين فرقه در حال ظهور شدن است و آماده نابودی کامل کليساست چون از نظر آنان جنگ علم و دين ادامه دارد و آن ها پيروز هستند آن ها آمده اند تا خرافاتی که کليسا به نامه دين به مردم در طی قرن ها تحميل کرده است را از بين ببرند.
    کتاب ريتمی خوبی داشت به خصوص در مورد نماد گرايی و معماری توضيحات و نکات جالبی به آدم ميگه اما متاسفانه نيمه آخر کتاب از نظر من ضعيف بود در ابتدای کتاب نویسنده شکل و سيمايی از اين فرقه برای ما ترسيم می کند که ما به خيلی چيز های جاری در دنيای کنونی شک و ترديد می کنيم چنان قدرت اين فرقه را بالا می برد که اينگار خيلی از اتفاقات قرون اخير زير سر آن ها بوده است اما متاسفانه در آخر کتاب تمام آن قدرت و سلطه به زير کشيده می شود و من خواننده از آن پايان لذت نبرم.

  20. 4 کاربر از Mahdi Hero بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •