هر دلي كو به عشق مايل نيست
حجره ديو خوان كه آن دل نيست
هر دلي كو به عشق مايل نيست
حجره ديو خوان كه آن دل نيست
تا از حصار حسرت رفتن گذر کنم
رنجي به قدر کوچ کنونم کشيد و رفت
ديگر اسير آن من بيگانه نيستم
از خود چه عاشقانه برونم کشيد و رفت.
تو پیش از آنکه در دل پاگذاری
تمام فال هایم رنگ غم داشت
ولی تو آمدی و بعد از آن دل
بدون چشم تو نیت نمی کرد
هجوم لحظه های بی قراری
مرا تا عمق یک پرواز می برد
و جز با آسمان دیدگانت
دلم با هیچ کس خلوت نمی کرد
دستمالای گره بسته
پرِ نعنا ؛ دسته دسته
توی خاکِ باغچه هامون
بوی ریحون ریشه بسته
گرامافونای بوقی
شعر عشقی و فروغی
گوله گوله اشک می ریختیم
پشت خنده دروغی
يک نظر بر يــــــــار کردم يار ناليدن گرفت
يک نظر بر ابـــــــر کردم ابر باريدن گرفت
يک نظر بر باد کــــــردم باد رقصيدن گرفت
يک نظر بر کوه کـــــردم کوه لرزيدن گرفت
تکيه بر ديوار کــــردم خاک بر فرقم نشست
خاک بر فرقش نشيند آن که يار ازمن گرفت
رنگ زردم را ببــــين برگ خزان را ياد کن
با بزرگان کــــــــــم نشين افتادگان را ياد کن
مرغ صيـــــــــــاد توام افتاده ام در دام عشق
يا بکـــــــــــش يا دانه ده يا از قفس آزاد کن
ابر اگر از قبله خيزد سخت باران مي شـــود
شاه اگر عادل نباشد ملک ويران مي شــــود
يک نصيحت با تو دارم تو به کس ظاهر نکن
خانه نزديــــــــــک دريا زود ويران مي شود
يار من آهنگـــــــر است و دم زخوبان مي زند
دم به دم آتـــــــــش به جان مستمندان مي زند
طاقت هجران نــــــــدارد قلب پاکش نازک است
گه به آب و گه به آتــــش گه به سندان مي زند
دل به سندان مي زنـــــــــــد دل به سند مي زند
این شعر رو خیلی دوست دارم
در ره معشوق ما ترسندگان را كار نيست
حجله شاهانند آنجا بندگان را بار نيست
قشنگ بود
البته به نظرم بیت اخرت یک اشتباه املایی داره . اره ؟
سينهء صافي گرفتم پيش چشم روزگار
تا درين آيينه هر كسي خود چه انگارد مرا
سايه گر خود در هوايت خاك گردد باك نيست
عاقبت روزي به كويت باد مي آرد مرا
ياد آن فرزانهء آزرده خاطر خوش كه گفت
خامشي جستم كه حاسد مرده پندارد مرا
سلام جمیعا
از اول تقصير مو بي دل به تو بستم /غبار هر بيابان را سواري است
تو بت سنگين دلي اي عزيزم مو بت پرستم/غبار اين بيابان بي سواره نازنيم چشم انتظارم
اره-این رو میدونی مال کی هست
سلام جالالی
من در پي خويشم به تو بر مي خورم اما
در تو شده ام گم كه به من دسترسي نيست
نكن امروز را فردا
دلم افتاده زير پا
بيا اي نازنين اي يار
دلم را از زمين بردار
در اين دنياي وانفسا
تويي تنها منم تنها
نكن امروز را فردا ، بيا با ما ، بيا تا ما
امروز كه محتاج توام جاي تو خالي ست
فردا كه ميايي به سراغم نفسي نيست
سیما بینا نخونده؟
اینو بگین کی خونده؟
تو نيكي مي كن و در دجله انداز
كه ايزد در بيابانت دهد باز
سعدي
سلام بر جماعت هنرمند يا هنردوست
Last edited by Payan; 04-07-2007 at 21:57.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)