دوباره من دوباره تو
دوباره عشق . دوباره ما
دو هم نفس . دو هم زبون
دو همسفر . دو همصدا
تو اي پايان تنهايي
پناه آخر من باش
تو اين شب مرگي پاييز .
بهار باور من باش
فرانک جمله سوالی بود
دوباره من دوباره تو
دوباره عشق . دوباره ما
دو هم نفس . دو هم زبون
دو همسفر . دو همصدا
تو اي پايان تنهايي
پناه آخر من باش
تو اين شب مرگي پاييز .
بهار باور من باش
فرانک جمله سوالی بود
شب ز اسرار علي آگاه است
دل شب محرم سر الله است
تو یک جرعه از ژاله چشم یک گل
تو تعبیری از وسعت انتهایی
تو گیسوی زرین یک بید مجنون
تو با راز قلب صدف آشنایی
سلام
ياد باد آنكه زما وقت سحر ياد نكرد
به وداعي دل غم ديده ما شاد نكرد
سلام آفتاب خانوم
دل اون خیلی شبا مونس غصه و درده ِ
تنور شادی قلبش عمری خاموش سرده ِ
می شه خوند از تو نگاهش همۀ درد ها رو با هم
چشماشم همیشه داره راز غصه ها روبا هم
تو کتاب عشق نوشته ،عاشقا ساده و پاکن
توی راه عشق همیشه،ساده ساده مثل خاکن
سلام
اهان ببخشید محمد جان اشتباه فهمیدم
نه هنوز
نگاهم مثل یک مرغ مهاجر
به دنبال حضورت کوچ می کرد
به غیر از انتظارت قلب من را
این گونه بی طاقت نمی کرد
تو می ماندی کنار لحظه هایم
ولی این شادمانی زود می رفت
و تا می خواست دل چیزی بگوید
تو می رفتی و او فرصت نمی کرد
دل از من برد و روي از من نهان كرد
خدارا با كه اين بازي توان كرد
حافظ
Last edited by 68vahid68; 04-07-2007 at 20:38.
دلم از پشت یک تنهایی زرد
نگاهش را به چشمان تو می دوخت
ولی قلب تو قدر یک گل سرخ
مرا به کلبه اش دعوت نمی کرد
در خرابات مغان نور خدا می بینم
این عجب بین که چه نوری، ز کجا می بینم
جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو
خانه می بینی و من خانه خدا می بینم
منم بي نام بي بام . مرا درياب تا خواب
مرا درياب مستانه . مرا درياب تا خانه
مراقب باش تا بوسه . مرا درياب بر شانه
فرانک اگه میتونی ش -ی -ا بده
Last edited by mohammad99; 04-07-2007 at 21:26.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)