تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 112 از 138 اولاول ... 1262102108109110111112113114115116122 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,111 به 1,120 از 1371

نام تاپيک: یاد ایام بخیر : كارتون‌های دوران كودكی ( پروفسور بالتازار و... )

  1. #1111
    حـــــرفـه ای Alastoor's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    3,556

    پيش فرض

    ظهر جمعه ها ، شبكه يك ، بعد از اخبار ساعت 2 ... اوايل دهه 70
    يه پسر با سبيل پرفسوري ؛

    " ساكت ساكت
    خبر رسيده كه آقاي معلم توي راه موندن "
    ...
    برپا
    بفرماييد بچه ها
    ...
    مبصر چار ساله ي كلاس بگو ببينم هر آدمي چند تا انگشت تو دستاش داره ؟
    يازده تا!
    آخه چطور ممكنه مبصر چار ساله ؟
    آقا اجازه جواب میدم ، زود تند سریع جواب میدم
    آقا اجازه حولم نكن ، زود تند سريع جواب ميدم
    هر آدمي تو دستاش يازده تا انگشت داره ؛
    يك و دو و سه
    چار و پنج و شيش
    با پنچ تا ميشه يازده تا !!
    عجب ! آخه چطور ممكنه ؟!!

    پ.ن : دورانابتدايي از اين مبصرهاي چند ساله داشتيم ، الان ديگه نسل دانش آموزاي رفوزه منقرض شده :دي
    پ.ن 2 : اين ديالوگهاش رو از حفظ نوشتم ، اگر دقيقتر خاطرتون هست بگيد .

    یادش بخیر
    البته من فکر میکنم تکرارش بیشتر تو ذهنمه
    آقای معلم رو محب اهری بازی میکرد
    این تیکش احتمالا اینجوری بود:
    آقا اجازه حولم نكن ، دست و پاهامو گم نکن

    یه تیکه کلام دیگه هم که از این مجموعه به یاد دارم :
    امشب شب سه شنبه است
    فردا شبم سه شنبه است
    این سه سه شب و اون سه سه شب
    هر سر سه شب سه شنبه ست
    ......

  2. 3 کاربر از Alastoor بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #1112
    آخر فروم باز omid.k's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    Basin city
    پست ها
    2,500

    پيش فرض

    خدای من ...
    گاهی از اینکه هنوز دارم بزرگ میشم بدم میاد
    جیم کری یه جایی گفته بود : پدر ها و مادر ها نباید بذارن بچه ها شب ها بخوابن چون هر روز که بیدار می شن یک روز بزرگتر شده اند
    مبصر چار ساله ي كلاس
    یادش به خیر ....
    یه قسمت هم داشت که اون پسره با فامیلی طولانیش که به " تهرانی اصل " ختم میشد ... وسط کلاس آلو تو دهنش گذاشته بود معلمه بهش گیر می داد و اون دانش آموز هم حواله ی آلو ها رو به زنگ تفریح می داد و میگفت الان میذارم تو دهنم که واسه زنگ تفریح خیس بخوره ....!!!!
    یادش به خیر ....

  4. 4 کاربر از omid.k بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #1113
    آخر فروم باز obituary's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,199

    پيش فرض

    اينجاش غلطه
    هر آدمي تو دستاش يازده تا انگشت داره ؛
    يك و دو و سه
    چار و پنج و شيش
    با پنچ تا ميشه يازده تا !!
    شمارش اينطوري بود

    ده و نه و هشت و هفت و شيش
    با پنج تا ميشه يازده تا

  6. 7 کاربر از obituary بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #1114
    آخر فروم باز talot's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    فراتر از اندیشه
    پست ها
    1,633

    11

    ظهر جمعه ها ، شبكه يك ، بعد از اخبار ساعت 2 ... اوايل دهه 70
    يه پسر با سبيل پرفسوري ؛

    " ساكت ساكت
    خبر رسيده كه آقاي معلم توي راه موندن "
    ...
    برپا
    بفرماييد بچه ها
    ...
    مبصر چار ساله ي كلاس بگو ببينم هر آدمي چند تا انگشت تو دستاش داره ؟
    يازده تا!
    آخه چطور ممكنه مبصر چار ساله ؟
    آقا اجازه جواب میدم ، زود تند سریع جواب میدم
    آقا اجازه حولم نكن ، زود تند سريع جواب ميدم
    هر آدمي تو دستاش يازده تا انگشت داره ؛
    يك و دو و سه
    چار و پنج و شيش
    با پنچ تا ميشه يازده تا !!
    عجب ! آخه چطور ممكنه ؟!!

    پ.ن : دورانابتدايي از اين مبصرهاي چند ساله داشتيم ، الان ديگه نسل دانش آموزاي رفوزه منقرض شده :دي
    پ.ن 2 : اين ديالوگهاش رو از حفظ نوشتم ، اگر دقيقتر خاطرتون هست بگيد .



    اخی یادش نیکو
    من نیز تکرار و شعرش یادمه تا داستان کلی فیلم اما اونم جالب بود

  8. #1115
    اگه نباشه جاش خالی می مونه CAnZO's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    403

    پيش فرض

    احتمالا شما هم نوار قصه داشتيد. ما يه سري نوار داشتيم مثل سندباد ، زورو ... .اون اواخر لورل و هاردي هم اومده بود. شركت سازنده ش هم يه اسم پر طمطراقي داشت.
    داستان سندباد توي يه جزيره بود با پرنده هاي غول پيكر كه صداي ترسناكي روش گذاشته بودند و گوينده خوبي هم داشت.
    مدرسه موشها نوارش بهتر از فيلمش بود. دوتا كاست بود كه كپل بدبخت بدجوري توش ناك اوت ميشد. اين « موشيرو ميشونه » (بر وزن توشيرو ميفونه) هم يكي از اختراعات جالب مرضيه برومند بود مثل زيزي گولو. البته اولين باري كه زيزي گولو رو ديدم بنظرم آشنا اومد يعني اون فرم كله رو بنظرم قبلا هم ديده بودم. انگار از روي عروسكي گرفته باشن.

    ديگه از نوارهايي كه بيشتر خاطرم هست اينها
    نوار حسن و لوبياي سحر آميز : ( زن غول و حس مادرانه ش نسبت به حسن، خود غول كه به زنش مي گفت عفريته بيريخت بد تركيب ، لالايي چنگ سحرآميز ، آواز باقلي فروشها ، چونه زدن قصاب با حسن ..)
    يكي ازشعرهاش :
    خانوم حنا خانوم حنا / دلم برات تنگ شده
    زندگي قشنگمون / بي تو چه بي رنگ شده
    خانوم حنا خانوم حنا / دلم ميخواد بازم بياي
    تا من برات قصه بگم / اتل متل بازي كنيم
    بخوابونم غذات بدم ..
    يا نوار علي مردان خان با شعر: داشت عباسقلي خان پسري ..

    البتته ميبخشيد راجع به سازنده هاي هنرمند اون كارها اطلاعاتي ندارم
    Last edited by CAnZO; 29-01-2009 at 19:51.

  9. 4 کاربر از CAnZO بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #1116
    Animation Deliberation Morteza4SN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    Violet Orient
    پست ها
    2,689

    پيش فرض

    احتمالا شما هم نوار قصه داشتيد...
    آره ، ايول نوار قصه ها هم واقعا يكي از لذت هاي اون دوران بود و البته هنوز هم هست .

    توي اين تاپيك يه سريشون رو معرفي كردم قبلا :

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  11. 3 کاربر از Morteza4SN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #1117
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    احتمالا شما هم نوار قصه داشتيد. ما يه سري نوار داشتيم مثل سندباد ، زورو ... .اون اواخر لورل و هاردي هم اومده بود. شركت سازنده ش هم يه اسم پر طمطراقي داشت.
    داستان سندباد توي يه جزيره بود با پرنده هاي غول پيكر كه صداي ترسناكي روش گذاشته بودند و گوينده خوبي هم داشت.
    مدرسه موشها نوارش بهتر از فيلمش بود. دوتا كاست بود كه كپل بدبخت بدجوري توش ناك اوت ميشد. اين « موشيرو ميشونه » (بر وزن توشيرو ميفونه) هم يكي از اختراعات جالب مرضيه برومند بود مثل زيزي گولو. البته اولين باري كه زيزي گولو رو ديدم بنظرم آشنا اومد يعني اون فرم كله رو بنظرم قبلا هم ديده بودم. انگار از روي عروسكي گرفته باشن.

    ديگه از نوارهايي كه بيشتر خاطرم هست اينها
    نوار حسن و لوبياي سحر آميز : ( زن غول و حس مادرانه ش نسبت به حسن، خود غول كه به زنش مي گفت عفريته بيريخت بد تركيب ، لالايي چنگ سحرآميز ، آواز باقلي فروشها ، چونه زدن قصاب با حسن ..)
    يكي ازشعرهاش :
    خانوم حنا خانوم حنا / دلم برات تنگ شده
    زندگي قشنگمون / بي تو چه بي رنگ شده
    خانوم حنا خانوم حنا / دلم ميخواد بازم بياي
    تا من برات قصه بگم / اتل متل بازي كنيم
    بخوابونم غذات بدم ..
    يا نوار علي مردان خان با شعر: داشت عباسقلي خان پسري ..

    البتته ميبخشيد راجع به سازنده هاي هنرمند اون كارها اطلاعاتي ندارم
    نوار قصه های مورد علاقه من گربه های زیر شیروانی ، خروس زری پیرهن پری و ماجراهای پینوکیو بودن
    اسم شرکتشون چی چی اسکوپ بود!!!

    قوقولی قوقو سحر شد
    سیاهی دربدر شد
    فرشته ها دویدن
    ستاره ها رو چیدن
    خورشید خانوم دراومد
    با یک بغل زر اومد
    تا شب نکرده حاشا
    بچه ها بیاین تماشا

    ....................

    آی خروس سحری
    چشم نخود سینه زری
    پیرهنت از پر زر
    پر دمبت لاجورد
    این دفه پسته دارم
    پسته ی سربسته دارم
    فندق نشکسته دارم
    انار بی هسته دارم
    اگه خواستی ببینی نوکرتو
    در آر از پنجره بیرون سرتو!

  13. 4 کاربر از Ar@m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #1118
    آخر فروم باز omid.k's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    Basin city
    پست ها
    2,500

    پيش فرض

    وای ... ولی من که بچه بودم ... روزی یکی دو بار ... گلنار گوش میدادم
    گویندگی خیلی خوبی داشت
    دقبقا اونجاش خوب یادمه که خرسه به گلنار دستور داده بود واسش دوباره کلوچه درست کنه
    و راوی با صدایی دلنشیم و غم ناک می گفت :
    هزار تا ...
    نه یکی
    نه دو تا
    نه صد تا
    هزار تا

    اون قورباقه هم که هی می گفت

    خاله آوازم گرفته ... خاله ...

  15. 3 کاربر از omid.k بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #1119
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    وای ... ولی من که بچه بودم ... روزی یکی دو بار ... گلنار گوش میدادم
    گویندگی خیلی خوبی داشت
    دقبقا اونجاش خوب یادمه که خرسه به گلنار دستور داده بود واسش دوباره کلوچه درست کنه
    و راوی با صدایی دلنشیم و غم ناک می گفت :
    هزار تا ...
    نه یکی
    نه دو تا
    نه صد تا
    هزار تا

    اون قورباقه هم که هی می گفت

    خاله آوازم گرفته ... خاله ...
    اینو نگفتی:
    99 تا بچه
    کنار کوچه
    می خورن کلوچه
    کلوچه ی آلوچه!

    گلنار یکی از بینظیرترین فیلمای سینمای کودک بود

  17. 3 کاربر از Ar@m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #1120
    آخر فروم باز vahid_civil's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2006
    محل سكونت
    خاک خسته
    پست ها
    5,365

    پيش فرض


  19. 2 کاربر از vahid_civil بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •