در راه طلب عاقل و ديوانه يكيست
در شيوه عشق خويش و بيگانه يكيست
آن را كه شراب وصل جانان دادند
در مذهب او كعبه و بتخانه يكيست
در راه طلب عاقل و ديوانه يكيست
در شيوه عشق خويش و بيگانه يكيست
آن را كه شراب وصل جانان دادند
در مذهب او كعبه و بتخانه يكيست
تو نازنین من بودی مثل حالا تا همیشه
کاشکه به جز من هیچ کسی این قدر زیاد دوست نداشت
یا که دلت عشق منو اول عشقاش می گذاشت
کاش به پرنده بودی و من واسه تودونه بودم
شک ندارم اون موقع هم این جوری دیوونه بودم
کاش تو ضریح عشق تو یه روز کبوتر می شدم
یه بار نگاه می کردی و اون موقع پر پر می شدم
مقصدت هر جا که باشه
هر جای دنیا که باشی
اونور مرز شقایق
پشت لحظه ها که باشی
خاطرت باشه که قلبت
سپر بلای من بود
تنها دست تو رفیق
دست بی ریای من بود
دل به یار بی وفای خویشتن
دادم و دیدم سزای خویشتن
زخم فرهاد و من از یک تیشه بود
او به سر زد، من به پای خویشتن
نگاهم کن حتی کوتاه
صدایم کن حتی به نام
که تشنه که من خسته
حتی مرده یاکه زنده
مهم توی از نفس کشیدن
یابا بانگاهت مردن
یادر انتظار نازنینی زیستن
در امید بی امیدی
در حسرت نگاهی ماندن یامردن
ناقه بیرون رفت و اکنون کوس رحلت میزنند
خیمه بر صحرا زد اینک ساربان بدرود باش
ای که از هجر تو در دریای خون افتادهام
از سرشک دیدهی گوهر فشان بدرود باش
گر ز ما بر خاطرت زین پیش گردی مینشست
میرویم از پیشت اینک در زمان بدرود باش
همچو خواجو در رهت جان و جهان در باختیم
وز جهان رفتیم ای جان جهان بدرود باش
شكر خوشست وليكن حلاوتش تو نداني
من اين معامله دانم كه طعم صبر چشيدم
سعدي
سلام دوستان خصوصا آقا جلال آنلاين
من از تنهایی خواهم رفت.
قبل از آن که،
جشن شعر و
شبهای ماه،
از دست رود.
و بلوغ دریاچه را،
برای بچّه ماهی ها،
شرح خواهم داد:
دور جنیبت کش فرمان تست
سفت فلک غاشیه گردان تست
حلقه زن خانه به دوش توایم
چون در تو حلقه به گوش توایم
داغ تو داریم و سگ داغدار
مینپذیرند شهان در شکار
سلام پایان جان
رقص ، یه نگاه
عشق ، یه صدا
بی تابی پروانه
بی خوابی مستانه
کندوی عسل می خوام
سرمستی مستانه
بی خود شده ام از خود
سرمست نگاه تو
عاشق تر از آئینه
سرگرم نگاه تو
رویای خراباتی ،می هستی و میخانه
من مست شراب تو ، کی هستی تو در خانه؟
بی تاب چو پروانه می رقصم و می سازم
آهنگ صدای تو کنج در بتخانه
می رقصم و می بویم عطر تو به میخانه
می خوانم و می جویم مهر تو به دلخانه
چون ماه به جام تو می ریزم و می پاشم
جادوی شفاخانه
کندوی عسل ، عشقم
ای هم نفسم ، عشقم
خامش منشین اکنون، بازا به میخانه
شاعر زهرا رشن
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)