ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم
رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم
???????
مرسی خیلی دوست داشتم این شعر رو![]()
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم
رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم
???????
مرسی خیلی دوست داشتم این شعر رو![]()
مرا چشميست خون افشان زدست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد ديد از آن چشم و از آن ابرو
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستي
نگارين گلشنش رويست و مشکين سايه بان ابرو
تو کافر دل نمي بندي نقاب زلف و مي ترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو
اگرچه مرغ زيرک بود حافظ در هواداري
به تير غمزه صيدش کرد چشم آن کمان ابرو
ما امدیم
به افتخارم
دست دست دست
شاد میشویم
و تنش لغزان و خواهش بار مي جويد
چون مه پيچان به روي دره هاي خواب آلود سپيده دم
بسترم را
تا بلغزد از طلب سرشار
همچو موج بوسه مهتاب
روي گندم زار
تا بنوشد در نوازشهاي گرم دستهاي من
شبنم يك عشق وحشي را
اي كدامين شب
بك نفس بگشاي سياهت را
خوش اومدی
ای دیر به دست آمده بس زود برفتی
آتش زدی اندر من و چون دود برفتی
چون آرزوی تنگدلان دیر رسیدی
چون دوستی سنگدلان زود برفتی
" لانگ فلو "
اینم دست ممد![]()
سلام عرض ميكنيم و خوشحال مي شويم و دست هم مي زنيم
ولي محمد اينو من چند صفحه پيش گذاشتم كه گفتم افتخاري خونده بيت آخرشم خيلي دوست دارم
كلك شعرا رو نمي خوني؟
بله اقا جلال احسنت حضرت حافظ هستند
يادت نره كه ياد تو هميشه همراه منه
يادت نره كه خواستنت مثل نفس كشيدنه
يادت نره كه آيينه از تپش تو روشنه
يادت نره نبودنت جونمو آتيش ميزنه
چند بار "ی" دادی اقا جلال
هش دار که گر وسوسه عقل کنی گوش
آدم صفت از روضه رضوان به درآيی
شايد که به آبی فلکت دست نگيرد
گر تشنه لب از چشمه حيوان به درآيی
مشعوف بودیم فراموشمان شد
یادت نیست من گفتم ماله دلشدگان هست
Last edited by mohammad99; 03-07-2007 at 00:26.
تاب نيلوفران آبي رنگ
در خم زلف تو تماشائي
خواب اركيده هاي سرخابي
بر زلال لبت چه رويائي
ياد وصال مي كنم ديده پر آب مي شود
شرح فراق مي دهم سينه كباب مي شود
شعف شما آرزوي ماست
پايان
دلگيرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر كه و هر كار خسته ام
دل خسته سوي خانه تن خسته مي كشم
آوخ ... كزين حصار دل آزار خسته ام
بيزارم از خموشي تقويم روي ميز
وز دنگ دنگ ساعت ديوار خسته ام
از او كه گفت يار تو هستم ولي نبود
از خود كه بي شكيبم و بي يار خسته ام
تنها و دل گرفته و بيزار و بي اميد
از حال من مپرس كه بسيار خسته ام
خداوکیلی من "ی" بیشتر میدم یا شما؟چند بار "ی" دادی اقا جلال
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)