خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام
[ + افزودن آگهی متنی جدید ]
تعریف کناز روحیاتت بگو.....به نظر بچه شوخ طبعی هستی!!
شوخ طبع که هستم ، دو هفته ای که همین تابستون رفته بودیم حج ( یادش بخیر ، حج دانش آموزی ) همه کاروان باهام رفیق بودن . چه قدر این عرب ها رو اذیت کردیم و خندیدیم و خندیدیم . کلی خاطره دارم از این سفر
باور نداری؟به نظرت جرا انتر د لاو (همون مجید) بن شد؟
من نمنه ، چرا اتمسفر پراکنی ( جو سازی ) می کنی ؟ __
خودت ببین!!!کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
سلام
پست شماره 1 رو نگاه كن .
نظرت رو دربارش بگو . چطور بشه بهتر ميشه ؟
ممنون
بهروز
و امّا عربستان ...
انتظار داری دو هفته خاطره رو برات انشا کنم . ولی چون خواستی یه چند تایی برات می گم .
تقریبا تا قبل از پرواز بچه ها با هم زیاد آشنا نبودن ، فقط چند بار هم دیگه رو تو جلسات آموزشی دیده بودیم . ولی همه چیز از یک ربع بعد از پرواز شروع شد . یکی از خوبی های این سفر این بود که من و برادرم هر دوتامون اسممون در اموده بود و با هم عازم شده بودیم ( برادرم از من یک سال کوچیک تره )
پرواز ساعت 8 شب بود . تو هواپیما که گفتن گوشی را خاموش کنید ، ولی گوش کسی بدهکار نبود ، تو هواپیمای ما کاروان کرمانشاه و کردستان بود . هر کاروان 120 نفر . کل هواپیما دانش اموز بود ( 240 نفر بچه که قاعدتا نصفشون شر هستند توی یک هواپیما ، فکرش رو بکن ) . پرواز کرمانشاه به جده تقریبا 4 ساعت طول می کشه . یک ربع بعد از پرواز همه چی شروع شد :
اوایل که اعصاب مهماندار ها رو خورد کرده بودیم ، چون هیچ کس سر جاش نمی موند و همه هی با هم جا عوض می ردن ، راهرو های هواپیما شده بود مثل خط واحد . شلوغ . یه بنده خدایی هم رفته بود دست شویی هواپیما ، چون فرنگی و کوچیک بود گیر کرده بود . بقیه هم پشت در دستشویی صف کشیده بودن ، از اونور وقتی مهماندارها شام رو تقسیم کردن و بچه ها خوردن ، شیشه نوشابه بود که در فضای هواپیما به این ور اون ور ترانسفر می شد . گاز نوشابه خالی کردن رو سر همدیگه هم بماند . خلاصه هواپیما رو به گند کشیدن این بچه ها .
وقتی که رسیدیم به جده و پاسپورت ها چک شد ، تقریبا ساعت 1 شده بود . همه خوابیدیم تا مدینه .
سلام عربستان !!
از فرداش که همه حسابی خوابمون رو تو هتل مدینه ( رتاج المدینه ) کرده بویدم برنامه ها شروع شد . اول رفتیم مسجد النبی و روز بعد هم سایر جاها زیارتی . یک روز مونده به آخرین روز مدینه هم قرار شد بریم زیارت دوره .
کل زیارت ها و دیدم اماکن همش 2 روز طول کشید ، 5 روز بقیه هم آزاد بودیم . انگار نه انگار که تو شهر غریبه هستیم . تمام بازار ها رو زیر و رو کردیم ( اگه خواستی بری ، بگو بهتریناش رو بهت بگم کجاست ) . بیشتر فروشنده ها یا افغانی بودن و یا فارسی رو دست وپا شکسته حرف می زدن . منم با هاشون انگلیسی حرف میزدم و بعضی جاها کلمات ترکی و کردی به کار می بردم ، بدبختا گیج میشدن . منم اون موقه ریش گذاشته بودم این هوا . این عربا رسمشونه وقتی اذان می دن مغازه ها رو باز می ذارن و می رن نماز جماعت . من و دوستام هم در مغازه ها وای میستدیم و با بعضی مشتری ها الکی سر قیمت چانه میزدیم ( لباس عربی خریده بودیم و بقیه ایرانی ها ما رو با عربا اشتباه می گرفتن ) . البته هیچ وقت چیزی نمیفروختیم ، ولی همین چانه زدنش کلی حال میداد . تجربه خوبی بود . یه بار هم صاحب مغازه لوازم الکترونیک دوستم رو گرفت و با وساطت مدیر کاروان ولش کردن .
تا دلت بخواد رو در و دیوار مدینه یادگاری نوشتیم . اونجا تاکسی هاشون کمری بود . به بعضی هاشون اگه کرایه 2 نفر رو می دادی ( 500 ریال عربستان ) می ذاشتن خودت پشت رل بشینی و رانندگی کنی . من و دوستام هم تا دلت بخواد تو مدینه و مکه با کمری لایی کشیدیم ، خیابان هاشونم مثل اتوبانه اینقدر بزرگه .
بستنی های خوشمزه ای داشتن ( به بستنی می گفتن آیس کریم ) . من با فروشندهه رفیق شده بودم و نصف قیمت برا برو بچ بستنی می گرفتم .
کافی نت هاشون هم که سرعتش عالی بود . کلی چیز دانلود می کردیم ، تازه مردانه زنانه نداشت
یه زمین فوتبال هم پیدا کرده بودیم و بعد از ظهر ها با تیم عربا مسابقه داشتیم ، کلا این موجودات مفلوک اهل تمارض هستن . اونجا هم الکی خودشون رو میزدن زمین .
خلاصه تو مدینه و شب نشینی بچه ها تو اتاق های هم و ... بماند .
روز محرم شدن و عازم مکه شدن هم رسید . همه بچه ها غسل کردن و لباس های احرام رو پوشیدن و راهی مسجد شجره شدیم . اونجا محرم شدیم و رفتیم بسوی مکه . شب ساعت 12 رسیدیم و همون موقع اعمال عمره مفرده رو تا اذان صبح انجام دادیم و نماز رو تو مسجد الحرام خوندیم . اعمال هم خاطرات خودش رو داره . مثلا یکی از بچه ها حوله ی پایین رو محکم نبسته بود و موقع طواف یه بنده خدایی پاش می ره رو حوله این بابا و حوله پایین میفته . این دوستمون هم شانس آورده بود که حوله بالا تنش بلند بوده و آبروش نرفته ، همون جا چار زانو میشینه زمین و با حوله بالا تنه رو پاهاش رو می پوشنه تا یکی براش حوله پایین رو ببره . خلاصه خنده بازاری بود . یکی دیگه از بچه ها وقتی از شیب کوه صفا داشتیم بالا میرفتیم تا سعی رو انجام بدیم ، پاش میپیچه می خوره زمین و ...
یکی از بچه هام که خیلی موهای قشنگی داشت وقتی می خواسته تقصیر کنه به یکی میگه تا یه ذره از جلوی موهاش رو برداره ، اون بنده خدا هم نامردی می کنه و یه دست موی بزرگ رو از بالای سرش قیچی میکنه و مو قشنگ ما هم مجبور میشه حلق کنه ( یعنی کل موهاش رو بتراشه ) .
خاطرات مکه هم این قدر زیاده که اصلا نمیشه همش رو نوشت . شاید یه وقت دیگه همش رو براتون بگم .
Behroooz عزیز
سلام
سلام
پست شماره 1 رو نگاه كن .
نظرت رو دربارش بگو . چطور بشه بهتر ميشه ؟
خوبه ، ولی قشنگ تر هم میشه کرد . می خوای یه فلش واسه صندلی داغ درست کنم ؟
ممنون
بهروز
با شلام دوباره ؛
روزي چند ساعت درس ميخوني؟
كف هر دو پات صافه؟
صافي پات قابل انعطاف هست؟
وقتي زياد رو پات واي ميسي چه حسي پيدا ميكني؟
تا الان رفتي نظام وظيفه پات رو نشون دادي و كارت معافيت رو گرفتي يا رو حساب اينكه كف پات صافه ميگي معاف شدي؟
دارم فكر ميكنم تا بازم سوال راجع به كف پات بپرسم ...
آها تا حالا از پات عكس هم گرفتي ؟(با اشعه ايكس؟)
اگر آره نتيجش چي بوده؟
منتظر بقيه سوالات كف پا بمون . اُ كي ؟
ساعت 3 صبح پا ميشي چيكار كني؟
فعلا ..gif "N Aggressive (16)")
w0rm عزیز
با شلام دوباره ؛
آخی ، تو هم اهل دودی ؟
روزي چند ساعت درس ميخوني؟
فعلا 6 ساعت تا ببینم نتیجه تکمیل ظرفیت چی میشه
كف هر دو پات صافه؟
هر دو
صافي پات قابل انعطاف هست؟
خیر ، مثل چوب نرمه !!
وقتي زياد رو پات واي ميسي چه حسي پيدا ميكني؟
احساس کشیدگی و این که دیگه نمی تونم راه برم
تا الان رفتي نظام وظيفه پات رو نشون دادي و كارت معافيت رو گرفتي يا رو حساب اينكه كف پات صافه ميگي معاف شدي؟
آره ، رفتم ، کمسیون هم تشکیل دادن
دارم فكر ميكنم تا بازم سوال راجع به كف پات بپرسم ...
تازه کف پام اصلا بو نمیده ( از پاکر معنیش رو بپرس )
آها تا حالا از پات عكس هم گرفتي ؟(با اشعه ايكس؟)
نه
اگر آره نتيجش چي بوده؟
ر ک جواب بالا
منتظر بقيه سوالات كف پا بمون . اُ كي ؟
اووووووووووکی !!
ساعت 3 صبح پا ميشي چيكار كني؟
فضول پیدا می کنم ، از شوخی گذشته من اکثر اوقات ساعت 2 از خواب می پرم و دیگه خوابم نمی بره ، تا صبح میشینم یا شعر می گم یا نقاشی می کنم و یا فلش درست می کنم ، گاهی هم وب گردی
فعلا .
منم چنتا سوال دارم:
خودتو معرفي كن تا بيشتر باهات اشنا بشيم
به كدام رشته ورزشي علاقه داري؟
بلدي مشكلات كامپيوترت رو خودت رفع كني؟
برنامت براي اينده چيه؟
و .......
(بهروز جان واقعا زشته یه همچین کاری به خدا!!)
سلام بلاک فوکس عزیز
علت اینکه ما انسان ها و مخصوصا ما ایرانی ها
قدر خودمون رو نمی دونیم چیه:
غریبه پرستی رو میگم
به نظر شما علت اصلیش چیه؟؟
mehdi_vsgh عزیز
منم چنتا سوال دارم:
خودتو معرفي كن تا بيشتر باهات اشنا بشيم
قبلا گفتم .
به كدام رشته ورزشي علاقه داري؟
تیر اندازی
بلدي مشكلات كامپيوترت رو خودت رفع كني؟
بله
برنامت براي اينده چيه؟
نمنه
و .......
(بهروز جان واقعا زشته یه همچین کاری به خدا!!)
ممنون از کپی پیستت
cityslicker عزیز
سلام بلاک فوکس عزیز
علیک سلام دوست من
علت اینکه ما انسان ها و مخصوصا ما ایرانی ها
قدر خودمون رو نمی دونیم چیه:
غریبه پرستی رو میگم
به نظر شما علت اصلیش چیه؟؟
خودمون رو دست کم میگیریم ، به استعداد های خودمون باور نداریم
وقتي كه مست مي شوي ز خواندن كلاغ
با نغمه هاي چلچله ، جادو نمي شوي
تا آن زمان كه زاغ و زغن همنشين توست
تو بلبل اديب و سخنگو نمي شوي
وقتي كه ارتفاع قفس آسمان توست
هرگز در آسمان تو پرستو نمي شوي
القصه، شرط سبز بهاران شكفتن است
تا نشكفي بهاري و گلبو نمي شوي
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)
قوانين ايجاد تاپيک در انجمن
نوشته شده توسط mehdi_vsgh
.gif "N Aggressive (4)")
