برو ای نُوا که بی نَوا شدم
برو ای مایه ننگ
برو ای هوی و هوس
برو ای تحجر و عقب ماندگی
برو ای اندیشه کهنه
برو ای گناه نابخشودنی
برو که آخرین خطایم باشی
برو که دیگر بازنگردی
حیف عمر و جوانی ام که به جای بندگی پروردگارم به بازی با اسباب بازی های آهنی گذشت
ایکاش قلبم آلوده آهن و تیر و تخته نمیشد
خداوندا توبه ام را بپذیر
خداوندا مرا پاکیزه بپذیر
در کودکی بازی در جوانی مستی در پیری سستی پس کی خدا پرستی
آمدنمان بهر این بازی ها نبود
امام علی علیه السلام می فرماید: خداوند رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده و در کجاست و به کجا خواهد رفت.
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
![]()