رفتيم به اکراه و ندانيم چه بود / زين آمدن و بودن و رفتن مقصود
رفتيم به اکراه و ندانيم چه بود / زين آمدن و بودن و رفتن مقصود
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد
گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان
نگاه دار سر رشته تا نگه دارد
...
دوش ديدم كه ملائك درميخانه زدند
گل ادم بسرشتند وبه پيمانه زدند
تكراري كه نبود؟......بود؟
اهه همش شد دال![]()
دشنه که پوستین پاره کرد و به رگ رسید
بیدار شد آن خفته در خود اسیر
لین چه بیداریست و از چه روی
بر فریاد خود ای فر رفته در چاه میزنی فریاد..؟
یاران زرد روی سپید پوش دیروز
یا این سیه روی مردمکان دیروز و
سپید پوش امروز.....!
کنون تو بگوی این چه برابریست؟
نیست آیا اشتباهی محض و نا ممکن....؟
سبزم ای دوست این گونه می گفتی...!
..............................
پس دست تو کو ای عدالت گوی دیروز و.....غارتگر امروز
...
دریارو ببینو بیاد من باش
دل از تو برید و بوسه زد به خشخاش
زان یار که یغما بردست دل مارا
زان عیش که نابود کردست این جهان را
-----
دیدم یه پستم قبل از من داده گفتم کم نیارم!!
ميبينم كه نصف شبي همه شاعر شدن![]()
فقط تن اون بنده خدا ها رو توي گور نلرزونين![]()
آنان که اسير عقل و تمييز شدند / در حسرت هست و نيست ناچيز شدند
در این غمخانه فقط دستم تو گرفتی
دیوانگی را زه چشم مستم تو گرفتی
درهمه گنبد دوار ندیدم یادگاری
کزعشق بماند خوشتر
هان درست بید؟
ضمنا به علت کمبود دال یه چیز دیگه نمیشه بیایید؟
(جای محمد جاوید خالی) اهه اینم که اخر اسمش دال داره
تا ما گرفتار دال بودیم شد ی
یاردرخانه وماگرد جهان میگردیم
اب درکوزه وماتشنه لبان میگردیم
ضمنا خواهشا تقلب نشه کتاب متاب در کار نباشه که من بنده خدا نصف شبی باید به مغزم فشار بیارم واز حافظه کمک بگیرم![]()
Last edited by saviss; 06-05-2006 at 01:41.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)