شب چو تنهايي مي نشينم با خيالت گرم راز
هر ندا آيد بگوشم ، گويم اين آواي توست
روز ها چون بگزرم از کوچه هاي آشنا
هر کجا پا مي نهم گويم که جاي پاي توست
واسه وقتی که ممد شاعر می شود!!!
شب چو تنهايي مي نشينم با خيالت گرم راز
هر ندا آيد بگوشم ، گويم اين آواي توست
روز ها چون بگزرم از کوچه هاي آشنا
هر کجا پا مي نهم گويم که جاي پاي توست
واسه وقتی که ممد شاعر می شود!!!
تا بدین منزل پا نهادم پای را
از درای کاروان بگسسته ام
گر چه می سوزم از این آتش به جان
لیک بر این سوختن دل بسته ام
تیرگی پا می کشد از بام ها
صبح می خندد به راه شهرمن
دود می خیزد هنوز از خلوتم
با درون سوخته دارم سخن
نرمه بادي و ريزريز باران
زمين خيس و نمناک
آميخته به عطر باران
و من بابايي هستم
که مي نويسم و مي گويم
قرار نيست که بمانم
پس در باران بابا مي شوم
قرار ماندن ندارم
موسمي که ابر خاکستري دل بارانيست
نه... نخواه از من
اگر مي خواهي باشم ... بايد بروم
اما نه بي تو
بلکه با تو
با هم? آنچه تو را دخترم ناميدم
ساده... متين... قشنگ...
و تو مرا بابايي صدا کردي
يادت نره / يادت نره
يادت نره كه عاشقت از همه ديوونه تر
ناز تورو خوب ميخره
يادت نره / يادت نره
هرگز كسي اين گونه فجيع به كشتن خود برنخاست
كه من به زندگي نشستم!
و چشانت راز آتش است
و عشقت پيروزي آدمي ست
هنگامي كه به جنگ تقدير مي شتابد
و آغوشت
اندك جائي براي زيستن
اندك جائي براي مردن
و گريز از شهر
كه به هزار انگشت
به وقاحت
پاكي آسمان را متهم مي كند
كوه با نخستين سنگ ها آغاز مي شود
و انسان با نخستين درد
در من زنداني ستمگري بود
كه به آواز زنجيرش خو نمي كرد -
من با نخستين نگاه تو آغاز شدم
سلام جمیعا
محمد حکمو اعلام کن!
من عاشق چشمت شدم نه عقل بو د و نه دلي
چـيزي نمـي دانـم از اين ديوانـگي و عـاقـلي
سلام جالال جون
ولی شعر فرانک تکراری بودا
یارب که بقای جاودانی بادا
کامت بادا و کامرانی بادا
هر اشربهای کز پی درمان نوشی
خاصیت آب زندگانی بادا
ممد جان تو هم صد بار تکراری بده ولی "ی" نده
اي كاش خورشيد بودم
كه تو چون ماه از من نور مي گرفتي
اي كاش ماه بودم
كه از تو نور مي گرفتم
اي كاش نور بودم
تا از لابه لاي ابرهاي فراموشي مرا مي ديدي
اي كاش ابر بودم
تا نمي توانستي غروب خورشيد را در آسمان ببيني
اي كاش اسمان بودم
تا بتواني ستاره هاي دنباله دار را در من ببيني و براي خود ارزو كني
نه تکراری نیست الان سرچ کردم نبود
یوسفا در چاه شاهی تو ولیک
بی لوایی بیلوایی بیلوا
چاه را چون قصر قیصر کردهای
کیمیایی کیمیایی کیمیا
یک ولی کی خوانمت که صد هزار
اولیایی اولیایی اولیا
Thanke you for your attention!!
هم اکنون 3 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 3 مهمان)