نوشته عاشق همیشه ، توی بهرغم می مونه!
دل عاشقم نمی شه ، آواز شادی بخونه!
آخه اونکه جون و قلبش توی زندونی اسیره
توی این زندون نباشه طفلکی دلش میگیره
این دل عاشق همیشه واسه یارش بی قراره
واسه برگشتن یارش همیشه چشم انتظار
نوشته عاشق همیشه ، توی بهرغم می مونه!
دل عاشقم نمی شه ، آواز شادی بخونه!
آخه اونکه جون و قلبش توی زندونی اسیره
توی این زندون نباشه طفلکی دلش میگیره
این دل عاشق همیشه واسه یارش بی قراره
واسه برگشتن یارش همیشه چشم انتظار
رفتيم و از اين رفتن بسيار تو را بخشيد
آزادي و قلبتو بر رفتن ما خنديد
آن تازه رسه نو بر گر حالم و پرسيد
گو شکر خدا گفتم و راضي ز صوابت
لعنت به تو و ذات خرابت
در مکتب عشاق گر اينه جوابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت
فرانک جون ممد بزار من پست بدم-بعد تو بیا!!!
تو روزنهء نوری درخانهء ظلمت پوش
ديباچهء آوازی برمتن شبِ خاموش
چيزی به من از باران چيزی به من از پرواز
چيزی به من از گريه چيزی به من از آواز
می بخشی و می خوابی بر بستری از اعجاز
می مانم و می رويم درسنگرِ يک آغوش
بر متن شب خاموش.
عجب اینه دیگه
اما الان مادر محترم دارن صدام می کنن باید برم
بر می گردم ولی
بگذار سر به سينه من تا که بشنوي
آهنگ اشتياق دلي دردمند را
شايد که بيش از اين نپسندي به کارعشق
آزار اين رميده سردر کمند را
بگذار سر به سينه من تا بگويمت
اندوه چيست عشق کدام است غم کجاست
بگذار تا بگويمت اين مرغ خسته جان
عمريست در هواي تو از آشيان جداست
بگذار تا ببوسمت اي نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت اي چشمه شراب
بيمار خنده هاي توام بيشتر بخند
خورشيد آرزوي مني گرمتر بتاب
دلتنگم آنچنانکه اگر بينمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شايد که جاودانه بماني کنار من
اي نازنين که هيچ وفا نيست با منت
شعر قبلی هرو خیلی دوست دارم(فردمنش خونده)الهی شکر یعتی 2 دقیقه timeout
تا صبح محشر از شرم چون شب برون نيايد
خورشيد اگر ببيند يك روز ماه من را
واله اصفهاني
محمد ولي افتخاري تا كاست شبان عاشق قشنگ مي خونه هاااااااااااا(از اون به بعد رو قبول دارم با سبك خودش فاصله گرفت)
اي عاشق پوشالي بر اصل و نسب بالي
اي کاش نبيني تو آنروز که پامالي
آنروز که پامالي
در مکتب عشاق گر اينه جوابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت
اي شناگره قابل تو آب نميديدي
بازيچهء شب گردان مهتاب نميديدي
اينک تو و اين مرداب
اينک تو واين مهتاب
بيداري اگر اين است
رفتيم دگر درخواب
frانک پی سی رو مشاعره باز گزاشته رفته!!!
نمیدونم شاید ولی من خوشم نیومد(حالا یکی نیست بگه مگه تو کی هستی؟)
Last edited by mohammad99; 02-07-2007 at 19:54.
اقا من فقط خواستم بگم کولاک کردید واقعآ تاپیک باهالیه
بشر از مرزهاي لامکان رد مي شود، اما
دلش در عصر سنگ و آتش و ماموت مي ماند
و اين تنها دليل زندگي (توي پرانتز عشق)
کماکان در هجوم خنجر و باروت مي ماند
فرانک اومد
ديروز هاي کسي را دوست داشتيم
اين روزها دلتنگيم...
اين روزها تنهاييم
تنها
تمام عمر ما به همين سادگي گذشت
خوشحال می شویم(دست دست دست)
تبر را در دست هایت دیده بودم آن روز
که به سنگی صیقلش می دادی
به قصد برکندن ریشه هایم
از باغچه ات
از دلت
از خودت.
عرق ریزان و پر تلاش
چه شعر قشنگی
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)