مهریه رو معمولا خانواده دختر مگه اعلام نمیکنن؟ یعنی دختر معمولا نقشی در میزان مهریه نداره. درست نمیگم؟
مهریه رو معمولا خانواده دختر مگه اعلام نمیکنن؟ یعنی دختر معمولا نقشی در میزان مهریه نداره. درست نمیگم؟
مشکل ما نه از مهریست نه از مخارج ازدواج نه از پسران و نه از دختران بلکه تمام مشکل ما فرهنگ غلطیه که داریم .....
حق نه با دختره نه با پسر و بلکه هر دوشون حق دارن......
هر دو طرف با توجه به فرهنگ غلطی که وجود داره برای دیگری دست انداز هایی ایجاد میکنن. یه پسر تو این دوره زمونه خونه که 100 درصد نداره و یا نمیتونه بخره و ماشین هم خیلی ها ندارن و کار خوب هم که دیگه پیدا کردنش با خداست حالا شما فرض کنید تو این وضعیت یه دختر چرا باید همه اینارو از یه پسر بخواد تا بهش بله بگه از اونور با عادی شدن و شکسته شدن قبح طلاق هیچ دختری دیگه به هیچ پسری نمیتونه اعتماد کنه و مهریه پایینی رو در نظر بگیره.....
دلایل به وجود اومدن این مشکلات چند تا چیزه :
1: ایینکه تو خونه های ما همه فرزند سالاری شده و وقتی خواستگاری برای دختری میاد پدر یا مادر دختر هیپ حق اظهار نظری ندارن بلکه این دختر خوانوادست که حرف آخرو میزنه که میخواد یا نه و مطمئنان خوانواده نمیتونن رو حرفش حرف بزنن و مطمئنان اون والدین چند تا پیراهن بیشتر پاره کردن.....
2: بی اعتمادی در زمینه ازدواج چرا که بعضی از دختران و پسران کارهایی انجام دادن که هر دو طرف به هم بی اعتماد شدن......
3: رسانه که تاثیر واقعا زیادی تو زندگی های ما داره چرا که مظمون خیلی از فیلم های ساخته شده در داخل یا خارج کلا با زندگی واقعی تناقض داره مثل داستان هایی از قبیل ازدواج فقیر با پولدار ...عملا ازدواج هایی که ما درسانه میبینیم همه پر زرق و برق و تجملاته.....
من به شخصه فقط میتونم راه حلی برای مورد 1 اعلام کنم و ارائه راه حل برای مورد 2 و 3 کار هر کسی نیست و باید به اهلش سپرده بشه......
راه حل مورد 1: اصولا پیشنهاد اینه که برای انتخاب همسر آیندتون چه دختر چه پسر بیشتر با خوانواده ها مشورت بشه تا از تجربیات او ها به طور کامل استفاده بشه.........
2:
برادر من منظورم این نبود که روال و عرف سنتی ازدواج خوب نیست ، بلکه منظورم این بود که در این شیوه اعتماد متقابل بین دو نفر که تا قبل از خواستگاری هیچ آشنایی ای نداشتن ، سخت تر حاصل میشه .
کلا از ابتدای تاریخ تا 200 سال گذشته (و برای بعضی ها همین الان) هدف از زندگی فقط یک چیز بوده: تولید مثل ، و ازدواج هم مجموعه قوانین قانونی و اجتماعی بوده که چه افرادی می تونند با هم تولید مثل کنند. برای همینه که در قدیم (و الان در کشورها و فرهنگ های عقب افتاده مثل متاسفانه خیلی از مناطق ایران) شخص میانسال و پیری که ازدواج موفق نداشته یا فرزند نداره رو بازنده زندگی قلمداد می کنند.
کلا در فرهنگ ما تعریف زن و مرد اینه:
مرد موجود قوی ای است که تا وقتی ازدواج نکرده قابل اعتماد نیست، برای همین خونه و شغل و پست و مقام به مرد مجرد سخت تر میدن یا اصلا نمی دن.
زن موجود بدبخت و بیچاره ای است که باید صبر کنه تا یک نفر بگیره و ببره خوشبختش کنه. برای همین دختری که ازدواج نکرده رو شکست خورده می دونند و حتی بعضی لقب ها مثل ترشیده و ... روش می گذارند.
اما نتیجه چه بود؟ یک مرد مجبور بود ازدواج کنه تا در اجتماع شرایط مناسبی پیدا کنه، بتونه به استقلال از خانواده برسه، بتونه کار پیدا کنه و در کارش پیشرفت کنه. یک زن مجبور بود ازدواج کنه تا دهان اطرافیان رو ببنده و هرچقدر هم با بدبختی با شوهرش زندگی کنه صداش در نیاد تا این تفکر در ذهن خودش که زندگیش رو باخته و نتونسته شوهرش رو جمع کنه و ... پدید نیاد و سایرین حرف در نیارن. نتیجه؟ آمار جدایی پایین و آمار نارضایتی بسیار بالا.
اما الان در قرن 21 و دنیای اینترنت و اطلاع رسانی مردم دارن کم کم به این نتیجه می رسند که اون تعاریف صحیح نیستند، ازدواج و تولید مثل دیگه هدف زندگی نیست، بدون ازدواج هم یک مرد می تونه قابل اعتماد باشه و یک زن می تونه خوشبخت باشه و اینها شرط لازم نیستن و الان جامعه داره تغییر پیدا می کنه با مفاهیم مدرن از ارتباط. اون دوگانگی که الان در جامعه پیدا شده به خاطر اینه که یک عده هنوز قدیمی فکر می کنند و یک عده مدرن، و این دو نوع تفکر با هم سازگار نیستند.
مشکل اصلی که الان هست اینه که جوون ها تفکر مدرن به ازدواج دارند و خانواده ها سنتی، در نهایت هم به دنبال مخلوطی از این دو تا هستند، یعنی زن دلش می خواد حق طلاق و آزادی های مختلف و حضانت فرزندان و سهم از دارایی مرد و ... داشته باشه، ولی هنوز دنبال مهریه هم هست، دنبال خرجی گرفتن هم هست، به مرد به عنوان کسی که وظیفه مدیریت مالی خانواده رو داره نگاه می کنه. از اون طرف هم مرد به دنبال اینه که مهریه دیگه معنی نداره، اجازه پدر دختر برای ازدواج نیاز نیست، مسائلشون به خانواده ها ربط نداره، ولی انتظار داره زنش مثلا کار نکنه، اجازه اش به دست اون باشه، حق طلاق نداشته باشه، روی حرفش حرف نزنه، حرف آخر همیشه حرف اون باشه، با نداری هاش بسازه و ...
در جامعه مدرن اون تفکرات سنتی دیگه جوابگو نیست، و مخلوط کردن انتظارات مدرن با تفکرات سنتی هم ممکن نیست، و از اون سمت چیزی که در دنیا به عنوان ازدواج برابر (حقوق و مسئولیت ها برابر دو زوج) در نظر گرفته میشه با ساختار اجتماعی کشور ما سازگار نیست چون شرایط اجتماعی برای مرد و زن یکسان نیست. خلاصه نمیشه جامعه رو سوار بر اسب کرد و موقع ازدواج سوار هواپیما شد یا بدتر از اون اسب رو بست به پشت هواپیما ! این مقطعی است که غربی ها ازش گذشتند، در شرق آسیا هم دیرتر از غربی ها ازش گذشتند و احتمالا ما هم خواهیم گذشت.
من با نظر برخی از دوستان که میگن جامعه مدرن ازدواج مخالفه و یا اگرم نیست تکامل انسان رو بدون ازدواج هم میشه تصور کرد تا حدودی مخالفـــــــم
بگذریم از توصیه هایی که در دین و شریعت به ازدواج شده...اما حتی زندگی اجتماعی بدون دین هم حتما با ازدواج موافقه...از ساده دترین چیز یعنی نیازهای جنسی بگیر تا والاترین صفات تکاملی در انسان که با ازدواج و داشتم خانواده شکل میگیره...
بله میشه تو قرن 21 ازدواج نکرد و موفق بود ..اما این فقط میتونه بخش مادی ماجرا باشه...بخش معنوی زندگی رو هم در نظر بگرید...
مثالی میزنم از یکی زا اقوام که دکترای مخابرات داره و الان هم 56 سالشونه و با حقوقی نزدیک به 4 میلیون تومان !!!! اما به گفته خودش که داشتیم در مورد ازدواج کردن یا نکردن میکردیم...بزرگترین اشتباه زندگیش همین ازدواج نکردن بود...میگفت هر چقدر سن بره بالاتر صوای اینکه به همدم نیاز داره احساس میکنه یه جای زندگیش میلنگه و همین احساس لعنتی داره عذابش میده...
مشکل روانی حادی نیست فقط مقداری استرس و دلشورست که البته طبیعیه چون فرد دغدغه آینده شو داره و دوست داره زندگی سالمی رو تشکیل بده و البته که تصمیم مهمیه و اگر خدا کمک کنه انشاء الله این چالش مهم زندگی هر فردی با موفقیت سپری میشود ----------------------------> پس اول خواست خدا و دوم تلاش و سعی در انتخاب گزینه مناسب با در نظر گرفتین جمیع جهات ...تشکیل زندگی فقط داشتن توانایی مالی برای گذران زندگی نیـست شما بایـد مشکلتون رو همونطـور که دوستان گفتـن با روانشناس و مشاور در میون بذارین کسـی که خودش رو
در حدی از بلوغ فکری و اجتماعی می بینـه که به سمت ازدواج بره باید از نظر روانـی تو سلامـت کامل باشه.. نقـش همسـر برطرف کردن مشکلات روانی و ایرادات رفتـاری نیست
این وظیفه روانشناس و روانپزشکه کسی که تو زندگیش احساس پوچی و بی هدف بودن می کنـه و زندگیـش براش جذابیتـی نداره نباید بره سراغ تشکیل خانواده باید با روانشناس
و مشاور مشورت کنه.
اتفاقا با ازدواج مسئولیت فرد بیشتر میشه و متعهد به برنامه ریزی درست برای اداره صحیح امور خانواده و هزینه کرد منطقی میشه ...تا زمانی که فردی برای پولی که به دست میاره نتونه برنامه ریزی کنه و هدفدار خرجش کنه نباید به فکر ازدواج باشه نه اینکه تصـورش این باشـه که با ازدواج طرز هدف دار خرج کردن
رو یاد میگیره ..
نیاز به داشتن فرزند و ازدیاد نسل رو با چه روشی غیر ازدواج میشه حلش کرد که صد درصد نیاز هر فردیههمه مواردی که گفتین لازمه ازدواجه و برای ازدواج کـردن باید این موارد حـل شده باشه رفع نیاز که بهش اشـاره کردین هم نمی تونـه دلیـل ازدواج باشه نیـاز هر فرد محدوده
داره و این نیاز با نیاز فرد دیگه فرق می کنه نمی شه برای رفـع نیـاز همه یه روش رو توصیه کرد ممکن هست یه نفر با ازدواج نیاز و مشکلش حل نشه و قبل از ازدواج تصور کنه کلید
حل همه مشکلات و رفع نیازش ازدواجه..![]()
Last edited by M A S 0 U D; 30-08-2013 at 22:40.
خب با فرض اینکه حرف شما درست باشه اما راه حل چیه؟
اینکه با دوست دخترم ازدواج کنم؟ خودت می دونی که این دوستی ها هدف و منظور دیگه ای داره حتی اگه با قصد ازدواج هم باشه اکثرا بیش از اندازه احساسی هست و دو طرف درست تصمیم نمی گیرن.
اگه مثل غرب باشه که چندین سال با هم نه فقط دوستن بلکه به نظر میاد تو مشکلات هم در کنار هم دیگه هستن. با هم زندگی می کنن. خرجشون از خانواده جداست و واقعا با مشکلات زندگی با هم دیگه در گیر هستن. چیزی که اینجا شاهدش نیستیم. و قطعا نمی تونیم باشیم. دختر پسرا اینجا تو خوشی با هم دیگه رفیقن اکثرا تصور درستی از مشکلات یک زندگی ندارن. و مهمتر از اون همدیگه رو تو مشکلات زندگی نشناختن و محک نزدن.
درسته - دختری که تو سن قبل ازدواج میره با پسری دوست بشه به نظر من قابل اعتماد نیست چون اینگونه روابط افسار گسیختست و معلوم نیست دامنه این روابط تا کجا بوده ...
ازدواج سنتی با مداخله و همفکری و صلاحدید عده بیشتری همراست که همگی به خیر و صلاح فرد می اندیشن ...
البته شکست و موفقیت در دو روش صد در صد نیست ...
ازدواج سنتی هم مثل خیلی از سنتهای دیگه که با زمان پیش نمیرن و تغییری درشون ایجاد نمیشه یواش یواش کمرنگ میشن و از بین میرن.فقط صبر کنید دو نسل دیگه بگذره بعدش ببینید چقدر از این سنتها باقی میمونن یا اونهایی که باقی میمونن چقدر کمرنگ و بی رمقن.هرچیزی که با گذر زمان پیشرفت نکنه و به نوسازی و تغییر خودش نپردازه محکومه به شکست و نابودی.ازدواج سنتی به اون شکل غلیظ و اصیلش مال این زمان نیست.دونفر که همدیگه نمیشناسن یه دفعه بیان با هم ازدواج کنن و بعد تازه مدتی طول بکشه که همدیگه رو بشناسن و عیوب شخصیتی و رفتاریشون مشخص شه.جدا از شرایط اقتصادی این عامل نشناختن هم یکی از عوامل طلاقه.
البته قبلش آدم باید تحقیق کنه و تو دوره ی نامزدی هم باید طرفش رو بشناسه!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)