تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 11 از 17 اولاول ... 789101112131415 ... آخرآخر
نمايش نتايج 101 به 110 از 164

نام تاپيک: فریدون مشیری

  1. #101
    داره خودمونی میشه narmine's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    in your heart
    پست ها
    160

    پيش فرض

    لبخند چشم تو

    تنها دليل من كه خدا هست
    و اين جهان زيباست،
    و اين حيات عزيز و گران بهاست
    لبخند چشم توست!
    هرچند با تبسم شيرينت،
    آن چنان
    از خويش مي روم
    كه نميبينمش درست!

    لبخند چشم تو
    در چشم من ،وجود خدا را آواز مي دهد
    در جسم من،تمامي روح حيات را پرواز ميدهد
    جان مرا_كه دوريت از من گرفته است_
    شيرين وخوش،
    دوباره به من باز مي دهد.

    این شعر بالا رو خیلی دوست دارم ....
    سپاس مخصوص .

    -----------------------
    آیینه چون شکست

    قابی سیاه و خالی از او به جای ماند

    با یاد دل که آینه بود

    در خود گریستم

    بی آینه چگونه در این قاب زیستم؟؟؟؟


    ف . مشیری

  2. این کاربر از narmine بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #102
    در آغاز فعالیت saAaniIi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2010
    محل سكونت
    زندونیه اتاق تاریکم...
    پست ها
    2

    پيش فرض

    ای دل، به کمال عشق اراستمت،
    وزهر چه به غیر عشق پیراستمت،
    یک عمر اگر سوختم و کاستمت،
    امروز چنان شدی که میخواستمت!

    مشیری

  4. #103
    داره خودمونی میشه zhoovaan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2010
    پست ها
    53

    پيش فرض



    هر روز مي پرسي: كه آيا دوستم داري ؟
    من، جاي پاسـخ بر نگاهَت خيـره مي مانم
    تو در نگـاه ِ من، چه مي خواني، نمي دانم
    امّا به جاي من، تو پاسخ مي دهي: آري !

    ما هردو مي دانيم
    چشم و زبان، پنهان و پيدا رازگويانند
    و آن ها كه دل با يكدگــر دارند
    حرف ضميـر ِ دوست را نا گفته مي دانند،
    ننوشته مي خوانند
    من «دوست دارم» را
    پیوسته در چشم ِ تو مي خوانم
    ناگفته، مــي دانم
    من، آنچـه را احساس بايد كرد
    يا از نگاه ِ دوست بايد خواند

    هرگز نمي پرسم
    هرگز نمي پرسم: كه آيا دوستم داري
    قلــ ـب ِ من و چشم ِ تو مي گويد به من : «آری!»


    ــ
    فریدون مُشیــري ــ


  5. 2 کاربر از zhoovaan بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #104
    داره خودمونی میشه narmine's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    in your heart
    پست ها
    160

    پيش فرض 3 آبان دهمین سالگرد فوت شاعر " کوچه "



    بابك مشیری - پسر فریدون مشیری - در گفت وگویی به این مناسبت گفت: سال گذشته پس از این كه صحبت هایم مبنی بر این كه به دنبال جایی هستیم تا كتابخانه ی پدر را به آن اهدا كنیم، منتشر شد، نهادها و سازمان هایی تماس گرفتند و برای این مسأله اعلام آمادگی كردند كه از آن جمله می توان به دانشگاه تهران، مركز دایرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، فرهنگستان هنر و كتابخانه ی مجلس شورای اسلامی اشاره كرد.
    او ادامه داد: اما ما به دلیل این كه در ذهن مان این بود كه كتابخانه به نام خود پدرم باشد و حداقل فضایی فراهم شود تا دانشجویان و علاقه مندان بتوانند از آن بهره بگیرند و از طرفی موزه ای برای دست نوشته ها، تابلوها و تقدیرنامه ها ی پدرم باشد، این پیشنهادها را نپذیرفتیم.
    مشیری اظهار كرد: دوست نداریم كتابخانه ی پدر جزوی باشد از یك كل و در حاشیه ی مجموعه های بزرگی چون مركز دایرهٔالمعارف اسلامی یا كتابخانه ی مجلس گم شود.
    او در ادامه گفت: فعلا از اهدای كتابخانه ی پدر دلسرد شده ایم و با فضایی هم كه در اوضاع فرهنگی بوده است، به پی گیری این موضوع رغبتی نداشتیم.
    كتابخانه ی فریدون مشیری حاوی شش هزار جلد كتاب است كه در بعضی از آن ها به خط شاعر مطالبی نگاشته شده است.
    بابك مشیری همچنین با اشاره به ترجمه ی گزیده ای از شعرهای فریدون مشیری به زبان آلمانی، گفت: این كار در حال انجام و تقریبا رو به اتمام است؛ ولی چون مترجم آن در آلمان است، پی گیری مسائل چاپ و انتشار كتاب كمی زمان می برد. باید ببینیم انتشار دوزبانه ی این اثر در ایران می تواند مخاطبان زیادی داشته باشد یا این كه بهتر است فقط در آلمان منتشر شود.
    از ابتدای سال جاری تا كنون، آثار فریدون مشیری تجدید چاپ شده اند كه در این زمینه، چاپ یازدهم «ابر و كوچه»ی این شاعر طی روزهای آینده از سوی نشر چشمه عرضه خواهد شد.
    همچنین چاپ نهم «آواز آن پرنده ی غمگین»، چاپ پانزدهم «از دیار آشتی»، چاپ پانزدهم «آه باران»، چاپ دهم «بازتاب نفس صبحدمان» (کلیات اشعار)، چاپ شانزدهم «دلاویزترین» و چاپ سی ام «سه دفتر» («گناه دریا»، «ابر و کوچه»، «بهار را باور کن») مشیری از ابتدای امسال تا كنون از سوی نشر چشمه منتشر شده اند. انتشارات نگاه نیز در سال جاری، «گزیده ی اشعار» این شاعر را منتشر كرده است.
    «از دریچه ی ماه»، «نوایی هم آهنگ باران»، «تا صبح تابناک اهورایی»، «لحظه ها و احساس»، «با پنج سخن سرا»، «از دیار آشتی»، «آه باران»، «مروارید مهر»، «از خاموشی» و «تشنه ی طوفان»، از دیگر كتاب های منتشرشده ی فریدون مشیری هستند.
    چند گزیده هم از شعرهای او به چاپ رسیده است، شامل: «گزینه ی اشعار» (ریشه در خاک)، «نایافته»، «پرواز با خورشید»، «برگزیده ی اشعار»، «دلاویزترین» و «زیبای جاودانه».
    فریدون مشیری ۳۰ شهریورماه سال ۱۳۰۵ در تهران به دنیا آمد. بخشی از دوره ی ابتدایی و متوسطه را در مشهد گذراند. سپس به تهران آمد و به خدمت وزارت پست و تلگراف درآمد. با چند مجله ی هفتگی از جمله «روشنفكر» همكاری كرد و متصدی بخش ادبی این مجله بود. او دوره ی روزنامه نگاری دانشكده ی ادبیات دانشگاه تهران را هم به پایان رساند. این شاعر سوم آبان ماه سال ۱۳۷۹ در سن ۷۴سالگی درگذشت

    نقل از آفتاب


    آفتابت
    که فروغ رخ زرتشت در آن گل کرده است

    آسمانت
    که ز خمخانه‎ی حافظ قدحی آورده است

    کوهسارت
    که بر آن همت فردوسی پر گسترده است

    بوستانت
    کز نسیم نفس سعدی جان پرورده است

    همزبانان من‎اند.
    مردم خوب تو، این دل به تو پرداختگان
    سر و جان باختگان، غیر تو نشناختگان
    پیش شمشیر بلا
    قد برافراختگان، سینه سپرساختگان
    مهربانان من‎اند.

    نفسم را پر پرواز از توست
    به دماوند تو سوگند که گر بگشایند
    بندم از بند؛
    ببینند که آواز از توست!

    همه اجزایم با مهر تو آمیخته است
    همه ذراتم با جان تو آمیخته باد

    خون پاکم که در آن عشق تو می جوشد و بس
    تا تو آزاد بمانی
    به زمین ریخته باد!

    فریدون مشیری

  7. 3 کاربر از narmine بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #105
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    ┼ پایتخت ┼
    پست ها
    458

    پيش فرض

    گل خشكيده

    بر نگه سرد من به گرمي خورشيد
    مي نگرد هر زمان دو چشم سياهت
    تشنه ي اين چشمه ام، چه سود، خدا را
    شبنم جان مرا نه تاب نگاهت
    جز گل خشكيده اي و برق نگاهي
    از تو در اين گوشه يادگار ندارم
    زان شب غمگين كه از كنار تو رفتم
    يك نفس از دست غم قرار ندارم
    اي گل زيبا، بهاي هستي من بود
    گر گل خشكيده اي ز كوي تو بردم
    گوشه ي تنها، چه اشك ها كه فشاندم
    وان گل خشكيده را به سينه فشردم
    آن گل خشكيده، شرح حال دلم بود
    از دل پر درد خويش با تو چه گويم؟
    جز به تو، از سوز عشق با كه بنالم
    جز ز تو، درمان درد، از كه بجويم؟
    من، دگر آن نيستم، به خويش مخوانم
    من گل خشكيده ام، به هيچ نيرزم
    عشق فريبم دهد كه مهر ببندم
    مرگ نهيبم زند كه عشق نورزم
    پاي اميد دلم اگر چه شكسته است
    دست تمناي جان هميشه دراز است
    تا نفسي مي كشم ز سينه ي پر درد
    چشم خدا بين من به روي تو باز است

  9. #106
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    پست ها
    125

    پيش فرض

    گلی را که دیروز
    به دیدار من هدیه آوردی ای دوست
    دور از رخ نازنین تو
    امروز پژمرد
    همه لطف و زیبایی اش را
    که حسرت به روی تو می خورد و
    هوش از سر ما به تاراج می برد
    گرمای شب برد .
    صفای تو اما گلی پایدار است
    بهشتی همیشه بهار است
    گل مهر تو در دل و جان
    گل بی خزان
    گل تا که من زنده ام ماندگار است ...

  10. این کاربر از ilta بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #107
    پروفشنال Amir..H's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    "گااااااا"
    پست ها
    932

    پيش فرض

    من دلم می خواهد
    خانه ای داشته باشم پر دوست
    کنج هر دیوارش
    دوستانم بنشینند آرام
    گل بگو گل بشنو
    هر کسی می خواهد
    داخل خانه پر مهر و صفا مان گردد
    یک سبد بوی گل سرخ به ما هدیه کند
    شرط وارد گشتن
    شستشوی دلها
    شرط آن داشتن
    یک دل بی رنگ و ریاست
    به درش برگ گلی می کوبم
    روی آن با قلم سبز بهار
    می نویسم ای یار ……
    خانه دوستی ما اینجاست
    تا که سهراب نپرسد دیگر
    خانه دوست کجاست؟؟؟
    فریدون مشیری

  12. 2 کاربر از Amir..H بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #108
    پروفشنال Amir..H's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    "گااااااا"
    پست ها
    932

    پيش فرض

    با قلم می گویم
    ای همزاد ، ای همراه
    -
    ای هم سر نوشت

    هر دومان حیران بازی های دوران های زشت
    شعرهایم را نوشتی
    دست خوش
    اشک هایم را کجا خواهی نوشت؟




    فریدون مشیری

  14. 2 کاربر از Amir..H بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #109
    Banned
    تاريخ عضويت
    Dec 2010
    پست ها
    8

    پيش فرض

    گناه دریا

    چه صدف ها که به دریای وجود
    سینه هاشان ز گهر خالی بود
    ننگ نشناخته از بی هنری
    شرم نکرده از این بی گهری
    سوی هر درگهشان روی نیاز
    همه جا سینه گشایند به ناز
    زندگی دشمن دیرینه من
    چنگ انداخته در سینه من
    روز و شب با من دارد سر جنگ
    هر نفس از صدف سینه تنگ
    دامن افشان گهر آورده به چنگ
    وان گهرها ... همه کوبیده به سنگ

  16. این کاربر از Yoo00ooVenToo00ooS بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #110
    پروفشنال Snow_Girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Your Heart
    پست ها
    556

    پيش فرض

    من سكوت خویش را گم كرده ام !
    لاجرم در این هیاهو گم شدم
    من ، كه خود افسانه می پرداختم ،
    عاقبت افسانه مردم شدم !


    ای سكوت ، ای مادر فریادها ،
    ساز جانم از تو پر آوازه بود ،
    تا در آغوش تو ، راهی داشتم ،
    چون شراب كهنه ، شعرم تازه بود .


    در پناهت برگ و بار من شكفت
    تو مرا بردی به شهر یادها
    من ندیدم خوشتر از جادوی تو
    ای سكوت ، ای مادر فریادها !


    گم شدم در این هیاهو ، گم شدم
    تو كجایی تا بگیری داد من ؟
    گر سكوت خویش را می داشتم
    زندگی پر بود از فریاد من


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •