نوشته : آندره دوباس سوم
سرهنگ مسعود امیر بهرانی ، یک ارتشی بازمانده از دوران سلطنت پهلوی پس از وقوع انقلاب 197۹ و سقوط رژیم شاه در ایران مجبور به ترک وطن و مها جرت به آمریکایی می شود. وی که در کشور خود از موفقیت اجتماعی بسیار بالایی بر خوردار بوده در آمریکا برای گذراندن زندگی و تأ مین معاش و آتیه خانواده و به خصوص فرزندانش دست به کارهای بسیار سطحی مادون شخصیتش می زند. اما پس از عروسی تنها دخترش وی که از شغل آشغال جمع کنی در اتوبان و یا در اداره یک سوپر مارکت در پمپ بنزین خسته شده است در حراجی، یک خانه مسکونی واقع در تپه ای در کورونا را به یک سوم قیمت خریداری می کند ، به این امید که با فروش این خانه به قیمتی بالاتر سرمایه ای فراهم کرده و دست به تجارتی بزند تا خود را از شر این شغلهای سطح پایین خلاص کند و از بابت آتیه فرزند و همسرش نیز آسوده خاطر شود اما، این خانه متعلق به زنی آمریکایی است که شوهرش او را ترک کرده و در ضمن حراج خانه وی به دلیل اشتباهی از سوی اداره مالیات بخش است و وی نیز گناهی ندارد او پس از ترک خانه اش آواره شده و در متل زندگی می کند.
از سویی دیگر معاون کلانتر بخش شیفته و دلباخته کتی نیکو لو- زن مذکور- می شود و به دلیل داشتن زندگی خانوادگی از هم گسیخته و سست دست به ترک خانه و خانواده اش می زند. و به کمک کتی می رود تا بتواند خانه اش را از سرهنگ بهرانی باز پی گیرد، اما سرهنگ هم پس از سالها زندگی در غربت و دور از وطن و کشیدن محرومیتها بسیار و رنج شغلی فراوان حاضر به باز پس دادن خانه و موقعیت مالی خوبی که از فروش آن به دست می آورد، نیست در نتیجه....
این داستان، مطالعه ای زیرکانه و بکر از بر خورد فرهنگها است، سفری باور کردنی که خواننده را به عمق تضاد این دو فرهنگ می برد . نویسنده در این کتاب تنش و ستیز بین دو آرزو را به تصویر می کشد و دست به یک چهره نگاری زیرکانه و درست از دو بنیان خانوادگی ، از دو ملت مختلف می زند.
نویسنده به خوبی توانسته است محرومیتهای زندگی یک ارتشی باز نشسته در غربت را به تصویر بکشد و ما را تا عمق سیاه ترین لحظات دلواپس و نگرانی این مرد ببرد اما به دلیل ارائه شخصیتی کامل و قوی و محکم از وی خواننده نمی تواند حس ترحم و یا دلسوزی به او داشته باشد بلکه خود را همگام با وی درگیر در مشکلاتش احساس می کند در این کشمکش خود نیز به مبارزه ای درونی می پردازد.
از طرفی ما با زندگی کتی روبرو هستیم زنی که به دلیل عدم توجه کافی از دست پدر در سنین کودکی در سالهای جوانی به اعتیاد به مواد مخدر و الکل روی می آورد و پس از تلاشهای فراوان قادر به ترک اعتیاد می شود و با مردی که خود نیز تازگی از بند اعتیاد رهانده است ازدواج می کند اما مرد او را ترک می کند و زن با تنها داشتن یک خانه - خانه پدری- تنها می ماند و اکنون از دست دادن این خانه به مثابه از دست دادن دوباره پدر و هنری است که قادر به حفظ آنها نبوده است پس در تلاشی مافوق توانش اقدام به باز پس گیری خانه می کند.
سبک نگارش این رمان ، که به صورت موازی زندگی این سه خانواده یعنی سرهنگ ایرانی ،کتی ولنس بردون –معاون کلانتر- را دنبال می کند به خواننده فرصت قضاوتی درست و اساسی را در رابطه با این سه پرسیوناز می دهد و در پایان داستان برداشتی کاملا متفاوت و دور از فکر، در انتظار خواننده است . همان عدالتی که شاید با بررسی ساختارهای خانوادگی و تألمات روحی این سه شخصیت منطبق نبوده و غیر منصفانه می نمایند به هر حال خانه ای در مه رمانی لطیف و خردمندانه است.