تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 11 از 20 اولاول ... 789101112131415 ... آخرآخر
نمايش نتايج 101 به 110 از 199

نام تاپيک: برنامه‌ی ماه عسل 92

  1. #101
    آخر فروم باز 5ajad's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2011
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    1,362

    پيش فرض

    یعنی شما میگین به زور این بچه رو به این خانواده انداختن؟
    یکی از کامنت های خبر آنلاین:

    احسان علیخانی این چه کاری بود کردی؟ چرا مردم را در آمپاس میذاری؟ توقع داشتی پدر و مادر میلاد چی جواب میدادن جلوی این همه بیننده زنده تلوزیون؟ بگن نه ما دیگه بچه نمیخوایم یا بگن نه ما این بچه را نمیخوایم؟ شما به چه حقی به جای اونها تصمیم گرفتی؟؟؟ کارت واقعا غیرحرفه ای و زشت بود؟؟

  2. این کاربر از 5ajad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #102
    آخر فروم باز Greedy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2009
    محل سكونت
    ؟?
    پست ها
    4,006

    پيش فرض

    یعنی شما میگین به زور این بچه رو به این خانواده انداختن؟
    چه زوری
    خودشون حتی موقعی که میلاد زنده بود بازم دنبال یک بچه دیگه رفته بودن هم بعد مرگ میلاد رفته بودن ولی مسئولین بهزیستی و پرورشگاه قبول نکردن بچه ای دیگه بهشون بدن
    امروز هم اول برنامه این نکته رو گفت که مسئولان علتش رو پیری این پدر و مادر اعلام کرده بودن که بچه بهشون نمیدادن در حالی که این پدر و مادر بازم علاقه داشتن بچه دیگه ای رو بگیرن ولی خوب بهشون نمیدادن و به همت برنامه ماه عسل تونستن به ارزشون برسن
    پدر و مادر میلاد از تلاششان برای سرپرستی فرزندی دیگر در زمان حیات میلاد گفتند و نتیجه ندادن این تلاش . بعد از فوت میلاد هم گویی گام‌هایشان در کنار تمنایشان بی‌پاسخ ماند. آنان از آرزوی داشتن فرزندی دیگر در کنار خود می‌گفتند و خبر از اتفاقی بزرگ و نگاه خداوندی مهربان به خود را نداشتند.
    ببخشید تکرار برنامه دیشب کجا هست پیداش کنم!
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  4. این کاربر از Greedy بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #103
    آخر فروم باز Greedy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2009
    محل سكونت
    ؟?
    پست ها
    4,006

    پيش فرض

    مهمون قسمت دوم برنامه امشب خیلی جالب و بامزه بود
    طرف نوه و بچه کوچیک داشت تازه یادش افتاده بره سربازی تو شناسنامش تاریخ تولدش سال 60 خورده ولی خودش میگفت 53 هست البته به نظرم باز زیر 50 بود
    یه بچه کوچیک هم داشت تو ده دقیقه ای که تو برنامه بود ده بار خورد زمین تعادل نداشت

  6. #104
    حـــــرفـه ای hosseincode2008's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    اردبیل
    پست ها
    1,867

    پيش فرض

    مهمون قسمت دوم برنامه امشب خیلی جالب و بامزه بود
    طرف نوه و بچه کوچیک داشت تازه یادش افتاده بره سربازی تو شناسنامش تاریخ تولدش سال 60 خورده ولی خودش میگفت 53 هست البته به نظرم باز زیر 50 بود
    یه بچه کوچیک هم داشت تو ده دقیقه ای که تو برنامه بود ده بار خورد زمین تعادل نداشت

    زمين خوردن هاي اون بچه خيلي توش حرف بود. هر بار كه زمين خورد نه تنها گريه نكرد، بلكه خودش بلند شد. اين بزرگ بشه ميشه يه مــــــــــــرد!

    در ضمن اين برنامه هم جوابي بود به اونهايي كه ميگفتن برنامه غم انگيزه و اشك آدمو در مياره و اينا... كلي خنديدم امشب!

  7. این کاربر از hosseincode2008 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #105
    آخر فروم باز MoJtaBa.R's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    rasht
    پست ها
    5,982

    پيش فرض

    امشب خواستیم بخندیم از ته دل : خیلی جاهاش خندیدم ولی به قول احسان قدر این برکتها رو نمیدونیم . ماهایی که نمیدونیم وقتی به سن این آدمای دوست داشتنی برسیم برکت بهمون نمیگن !!! با هر دست بدی با همون دست میگیری !

    چه شبی بود با آقا رضا و حامد و ... چه عقد و خواستگاری ای ...

  9. 4 کاربر از MoJtaBa.R بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #106
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    پست ها
    2,718

    پيش فرض

    چقدم پیر و چروکیده بودن
    فکر کنم بالای 100 سالشون بود

  11. #107
    پروفشنال Aryana_b's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    همین نزدیکیا...
    پست ها
    524

    پيش فرض

    کاش حالا که بحث کوهنوردا بود راجع به اون 3تا کوهنورد ایرانی هم یه چیزی میگفت
    البته من چند دقیقه اول رو ندیدم ولی فک نمیکنم اون موقع هم گفته باشه

  12. #108
    پروفشنال badboys_87's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    گیلان - لنگرود
    پست ها
    731

    پيش فرض

    یعنی همه گروگان گیری ها ختم به خیر میشه ... توی زندگی همه معجزه اتفاق میوفته... همه خوشبخت میشن؟؟؟؟؟ همه به فرزند میرسن ... همه کورها استعداد پیدا میکنند؟؟؟؟ همه انسان های بد صدا به طور معجزه وار توانایی صحبت پیدا میکنند و میشن دوبلور؟؟؟؟؟


    اینا مردم رو گاگول فرض کردن .. کلا" صدا وسیما ایران همه سریالا و همه برنامه هاش همینه...آخر داستان از اول مشخصه آدم خوبه خوشبخت میشه آدم بده هم یا میمیره یا میره زندان..داستان به خوبی ختم به خیر میشه .. آدم خوبا اونایی که نماز میخونن و با خدا هستن همیشه پیروز میشن ادم بده هم به چنگ قانون گرفتار میشه...ما هم باورمون شد!!!

    واقعا" واقعیتهای جامعه همینه.... نه عزیز جون واقعیتهای جامعه رو میخوای یه سری به روزنامه حوادث بزن .اینا همش کشکه

  13. 8 کاربر از badboys_87 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #109
    آخر فروم باز Antonio Andolini's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    هر آن جا که یاری خوش است
    پست ها
    987

    پيش فرض

    بنده این برنامه رو زیاد نمی بینم، اون قسمتی که داشت واسه خودش یه پا غم نامه رستم و سهراب میشد رو اتفاقی دیدم، ... امروز این نقد زیری رو دیدم که بسیار منصفانه و زیبا بود. چون مقاله طولانی است قسمت های خوندنی تر رو جدا کردم، ولی توصیه می کنم که [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] رو بخونید، به خیری به نام سید مصطفی عالی نسب و نحوه ی کمک کردنش اشاره کرده که کم تر ازش شنیده ایم!

    بعضی روزها و شب‌ها اتفاقی می‌افتد که آدم را از کار روزمره و برنامه‌ریزی‌شده خود بازمی‌دارد. دیشب از آن شب‌هایی بود که امروز مرا در واکنش به برنامه «ماه‌عسل» شبکه 3، جمعه 21‌تیر، به نگاشتن این چند سطر واداشت. من تلویزیون تماشا نمی‌کنم و این برنامه را با تاخیر و به واسطه لینک یکی از دانشجویان که روی یکی از شبکه‌های اجتماعی گذاشته‌ بود، دیدم. وقتی به تماشای آن نشستم انتظار می‌کشیدم، ببینم سناریوی برنامه برای لحظات پایانی‌اش که گویا مجری آن تخصص در درآوردن اشک مردم دارد، چگونه طراحی شده‌است. انصافا اشک مرا درآورد و شاید این تنها نقطه‌اشتراک من تماشاچی اتفاقی با مشتریان پروپاقرص همیشگی برنامه بود؛ اما شاید منشأ اشک‌ریزان من، اندکی متفاوت با بسیاری از دیگران بود به‌ویژه که این اشک، داد من را نیز درآورد که این نقد محصول این «داد» و «بیداد» است. بله دقیقا، می‌خواهم از همین «بیداد»ی بگویم که در این ماجرا بر دو طفل معصوم از هموطنان ما رفته است.
    مسئله رعایت حقوق شرکت‌کنندگان در برنامه و به‌ویژه حقوق سوژه‌های موضوع بحث است و در اینجا به‌خصوص به حقوق«فاطمه» و«شاهین»، دو کودکی نظر دارم که در برنامه اشاره‌شده به صحنه آورده شده بودند، همچنین «میلاد» کودکی که در گذشته به این برنامه آورده شده بود و اینک درگذشته است. در بسیاری از کشورهایی که حقوق انسان، کرامت انسانی و پیرو آن حقوق کودک جزو ساختار اخلاقی و فرهنگی جامعه شده است، در این‌گونه موارد به دلیل نابالغ بودن کودک و به منظور حفظ حقوق شخصیت او صورتش را نشان نمی‌دهند. چون کودک نابالغ و به‌ویژه در سنین فاطمه و شاهین، در شرایطی از بلوغ فکری و تمییز شخصیتی قرار ندارند که بتوانند مصلحت خود را در این‌گونه موارد تشخیص دهند و به‌درستی تصمیم بگیرند که آیا باید در این برنامه تلویزیونی شرکت بکنند یا خیر؟ به‌ویژه که معرفی آنان به این صورت و با آشکارکردن هویت آنان می‌تواند به حقوق شخصیت آن‌ها در آینده لطمه بزند. همین که کمترین شبهه و تردیدی وجود داشته باشد در این‌که این فاش‌سازی هویت بتواند در آینده به حقوق این کودکان لطمه بزند، احتیاط حقوقی، تدبیر عقلانی و اصل ضروری اخلاقی ایجاب می‌کند از فاش کردن هویت آنان منع شود؛ مسئله‌ای که اصلا در این برنامه کمترین توجهی به آن نمی‌شود. نمی‌دانم آیا در طراحی و اجرای این برنامه‌ها از کمک مشاوران حقوقی و مشاوران روانشناس استفاده می‌شود یا خیر؟ شاید اگر می‌شد کارشناسانی از این دست نیز با من هم‌عقیده بودند که این شیوه به صحنه‌آوردن کودکان با حقوق اساسی آنان منافات دارد. تصور مسئله از دو حال بیرون نیست یا از این متخصصان استفاده نمی‌شود که خود فاجعه‌ای بزرگ است یا اگر می‌شود نفع مجریان و برنامه‌ریزان در ترجیح «منفعت» خود بر«مصلحت» اشخاص است؛ منفعتی که ناشی از این واقعیت است که بخواهند برای هرچه بیشتر هیجانی‌کردن برنامه و رقابت در اشک‌گرفتن بیشتر از تماشاچیان در لحظات توأم با معنویت و احساسات پیش از افطار در ماه رمضان به رونق کار خود بیفزایند که در این صورت نه فاجعه، که مصیبت عظیمی است‌ که بخواهیم بدبختی و شوربختی دیگران را با استفاده از احساسات و معنویات مردم مایه کسب‌و‌کار خود قرار دهیم.
    «مــیلاد ماه‌عسل» چندی است در پـــــی بیمـــاری خاصی کـــه داشت از میان ما رفته است و آن‌قدر زنده نماند تا شاهد آینده پرسش‌گر خود باشد. میلاد، شاهین و فاطمه تا کودک هستند و در آغوش مهربان این خانواده‌های ایثارگر و فداییان انسانیت بزرگ می‌شوند، زندگی کودکی آنان را هاله‌ای از ترکیب«محبت» و«ترحم» فراگرفته که کمتر ما را به عاقبت‌اندیشی هوشمندانه و خردمندانه و به‌دور از هیجانات احساسی وامی‌دارد؛ اما وقتی این‌ها بزرگ شوند و مراحل اجتماعی‌شدن را شروع کنند و سپس، وقتی که در آستانه استقلال هویت اجتماعی قرار گیرند، آن زمان برای آن‌ها مسئله «بحران هویت» به صورت دغدغه اساسی روزمره و احتمالا مرارت‌باری درخواهد آمد. من نگران این هستم که در آینده‌‌ای نه چندان دور، وقتی «فاطمه» و «شاهین» بزرگ‌تر شدند، به آن‌ها بگویند «فاطمه ماه عسل» و «شاهین ماه عسل» و آنگاه، در نگاه بسیاری از مردم ما این نام خانوادگی کنایی و استعاری جایگزین جدیدی برای تعبیر رو به زوال «بچه پرورشگاهی» شده باشد. آنگاه در برابر نگاه پرسش‌گر فاطمه و شاهین، کدام‌یک از ما تماشاچیان این سوی صفحه تلویزیون و کدام‌یک از مجریان و مدیران برنامه در پشت صحنه آن، حاضر خواهیم بود تا بتوانیم بحران روحی این فرشتگان را چاره کند؟
    آن‌ها که برنامه را دیده‌اند مثل من به خاطر می‌آورند و به آن‌ها که ندیده‌اند هرگز تماشای این چند دقیقه آخر برنامه و ادامه‌اش را از شروع پخش تیتراژ پایانی برنامه و ادامه آن توصیه نمی‌کنم، زیرا بی‌هیچ‌ اغراق و مبالغه‌ای، مرا در برابر یکی از صحنه‌های متأثرکننده کودک‌آزاری قرار داده بود؛ در حالی‌که مجری برنامه با غرور خاصی او را «هدیه برنامه» به همان زوجی می‌خواند که میلاد را از دست داده بودند و در جست‌وجوی فرزندی از بهزیستی به‌سر می‌بردند، شاهین را به سوی آن‌ها گسیل داشت. تاکید بر تعبیر«هدیه برنامه» از من نیست، بلکه از فضای هیجانی و غم‌انگیز و احساسی پایان برنامه نشأت می‌گیرد. شاهین، از هنگامی هم که وارد صحنه شد آرامش نداشت، نگاهی سرگردان و مضطرب داشت. حتی در آغوش مهربان و تعارفات شیرین مجری خوش‌زبان برنامه آرام نگرفت. این قسمت از برنامه که خیلی ناشیانه تنظیم شده بود در لحظات پایانی‌‌اش صحنه‌ای را نشان می‌دهد که جسم کوچک شاهین که اینک به سوژه‌ «ترحم» تبدیل شده در رفت‌وآمد میان مجری برنامه و میزبان‌های آن در نوسان است. در این میان، بیش از همه من، چشمان مضطرب و نگاه‌های سرگردان و بی‌پناه او را تعقیب می‌کردم که ترجمان استیصالی عمیق بود؛ استیصال کنونی او که ریشه در گذشته و شاخه‌هایش نشان در آینده دارد؛ نگاه‌هایی که چه‌بسا چند‌سال دیگر که بزرگ‌تر شد و خود را یافت، به صورت پیکان تیز انتقادهای محکم و کوبنده بر نسل ما تماشاچیان از زبان معصوم او وارد شود. چه زجرآور و منزجر‌کننده است به حراج‌گذاشتن این نگاه‌های ملتمس کودکان معصوم بینوا در تلویزیون ملی! نگاه پیکر خسته و خردسال شاهین در رفت‌وآمد میان این و آن در صحنه این برنامه، به هاج‌و‌واجی و سرآسیمگی کودکی زلزله‌زده می‌مانست که تازه سر از زیر آوار برآورده و در جست‌وجوی پناهگاه امنی است. من تردید دارم که این برنامه، به‌گونه‌ای که عرضه شد توانسته باشد بهترین شیوه را در نشان دادن این خانه امن به او انتخاب کرده باشد.
    اگر در ادبیات اخلاق اسلامی این همه بر رفتار یکسان با یتیم در مقایسه با فرزند خود تاکید شده و همچنین بر احسان در خفا، به‌جز آثار روانی، اجتماعی و حقوقی که در بالا برشمرده شد، از جمله به این دلیل است که مرز میان «احسان» و «تجارت» بسیار ظریف و باریک است و بدون پرهیز از خلط میان این‌دو، خطر افتادن در وادی «تجارت احسان» که لغزشی است بس هولناک، هیچ بعید نیست.
    آخرش هم حرف خوبی زده:

    استعاره زیبایی است «ماه عسل»: «ماه» رمضان و شهد «عسل» عبادت و در میانه‌ این تقویم عبادت و شیرینی و حلاوت، این هنر را نیز باید آموخت که بتوان بین جاذبه‌های گوناگون و گاهی متخالف یک فعالیت انسان‌دوستانه، آن را بر محور اعتدال قرار داد. با آرزوی توفیق بیش از پیش برای این برنامه موفق و پرمخاطب، امید است در برنامه‌های اجتماعی خود، اندکی بیشتر حزم و احتیاط کنیم و عاقبت اندیشی، تا «ماه عسل» امروز ما به «زهر عسل» دیگران در آینده تبدیل نشود.
    منبع: روزنامه بهار

    نظر شخصی:
    مسئولان این برنامه حتی کارتون بینوایان رو هم ندیدن که ژان وال ژان چقدر سعی داشت کوزت از گذشته خودش خبر دار نشه؟

  15. #110
    آخر فروم باز MoJtaBa.R's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    rasht
    پست ها
    5,982

    پيش فرض

    بنده این برنامه رو زیاد نمی بینم، اون قسمتی که داشت واسه خودش یه پا غم نامه رستم و سهراب میشد رو اتفاقی دیدم، ... امروز این نقد زیری رو دیدم که بسیار منصفانه و زیبا بود. چون مقاله طولانی است قسمت های خوندنی تر رو جدا کردم، ولی توصیه می کنم که [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] رو بخونید، به خیری به نام سید مصطفی عالی نسب و نحوه ی کمک کردنش اشاره کرده که کم تر ازش شنیده ایم!









    آخرش هم حرف خوبی زده:


    منبع: روزنامه بهار

    نظر شخصی:
    مسئولان این برنامه حتی کارتون بینوایان رو هم ندیدن که ژان وال ژان چقدر سعی داشت کوزت از گذشته خودش خبر دار نشه؟
    دیگه هر چیزی شنیده بودیم ولی این چیزا رو شنیدن یکم باعث شادیمون میشه !!! انتقاد یه چیزه ولی امسال برخلاف سالهای پیش از شلوار احسان شروع شده الانم با نصفه کاره حرف زدن در مورد موضوعات و به سخره گرفتن شعور ملت داره پیش میره . یه جاهایی از برنامه شاید شعار هم شده باشه ولی اینکه بخوایم یه برنامه رو ببینیم و عکس چیزی که اتفاق افتاده رو نشون بدیم : ته انصافه واقعا !

    بهتر بود توی این سالها میدیدی !!! هر کسی نظری داره و نظرات مختلف و محترم ! شما باید خودت برنامه رو ببینی و نتیجه بگیری >! آدمی وقتی به دنیا میاد و به درجه ای از درک میرسه خودش میتونه در مورد مباحث و نظرات دیگران نظر بده ! اینکه بیایم ندیده ( چیزی که شما البته میفرمایین کم میبینین ) نظرات شخصی رو بویلد کنیم یعنی تائید نظرات دیگری بدون در نظر گرفتن نظر خودمون . یه برنامه شما ببین و نظرات رو خودت و از زبون خودت بگو ما مستفیز شیم

    این دست برنامه ها همیشه مخالف و موافق داره . اصلا مگه میشه سر یه قضیه همه موافق باشن . که اگه این بود عجیب بود . ! . هر چه قدر برنامه اشتباه و سوتی داشته باشه : همین برنامه حلال مشکلات خیلیا بود . الان که نویسنده این حرفا رو زده از اونور یه شبی یه زن و شوهری دوباره رویای بچه دار شدن و یه بچه رویای پدر مادر دار شدن رو که نه بنده نه شما نه نویسنده متوجه عمق خوشحالی توی آیندشون بشیم تجربه کردن یا دارن تجربش میکنن . هیچ برنامه ای بی ایراد ساخته نشده . مخصوصا این برنامه که هم زمانش و هم عملکرداش یکم خاصه معلومه که با نواقصی همراهه . چون یه جورایی از جنس مردمه برنامه پس می طلبه مث مردم ( افکار مردم ) اشتباه کنه ، خوشحال کنه ، بگریونه ....

    عمو جان قیاسی که کردی با توجه به سن فاطمه و شاهین : شما هم انگار کارتون بینوایان رو ندیدی !! بچه های امروز ماه عسل از بهزیستی بودن . توی بهزیستی بچه برای گذروندن تعطیلات تابستونیش از طرف خونوادش نرفته . وقتی به این سن و با این ادبیات و دانشی که فاطمه داره و به طور کامل خودش داره میبینه بچه های بهزیستی چه طرو کم کم به خونواده های دیگه میرن و میشه آرزوش که اونم دارای ( خیلی مهمه که یه ثانیه هم نمیشه خودمون رو جاش بزاریم ) دارای پدر مادر بشه . خود بچه های دعوت شده وقتی میدونن پدر مادر ندارن پس کلا حرفای اون یسنده و شما سنخیتی نه به موضوع اون شب داشت و نه به نیت برنامه .
    حرف شما وقتی درسته که : بچه رو بدون آگاهی خودش اونم توی سن پایین از بهزیستی بیارن عمو . متاسفانه نویسنده داخل جو هم انگار مث شما یا برنامه رو کامل نمیبینه و شاید هم از زور روزه گرفتن بهش فشار وارد شده بو د!
    قبل پست دادن بهتره کمی فکر بشه
    اینکه علیخانی شهرتش بره بالا : وقتی درس بگیریم از موضوعات مطرح شده مهم نیست . بزارین بره شهرتش بالا . اصلا نوش جونش !!!!

  16. 2 کاربر از MoJtaBa.R بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •