تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: داوطلب کدام رشته در کنکور 92 هستید؟

راي دهنده
180. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • ریاضی

    92 51.11%
  • انسانی

    11 6.11%
  • تجربی

    55 30.56%
  • هنر

    10 5.56%
  • سایر رشته ها

    12 6.67%
صفحه 11 از 325 اولاول ... 7891011121314152161111 ... آخرآخر
نمايش نتايج 101 به 110 از 3245

نام تاپيک: ✔ کــنــکــور 92 ؛ مشاوره ، برنامه ریزی ، شیوه های برتر

  1. #101
    در آغاز فعالیت MrHi2's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2012
    پست ها
    5

    پيش فرض

    نه فقط میخواستم ببینم تست ها تو چه سطحی بود ودیدم واقعا سوالات چرت وپرت وراحتی هستش سوالات قلم چی واقعا سخت تره

    شیمی من به بالای 80 درصد دارم فکر میکنم اخه دانش اموزان خاتمی که کلاس میرم همشون تا حالا بالای 70 زدن تو تهران هم درس میداد
    فقط مونده زیست که اصلا امید ندارم بالای 30 بزنم خوب هنوز شروع نکردم شایدم بتونم ولی تا اونجایی که میگن همه خیلی سخته ببینم شاید پیش این زینالعابدینی رفتم از قیمت ها خبرن داری چقدر میگیری شماره چیزی ازشون داری بدی زنگ بزنم بهش
    شمارش داشتم پاک شد اگه میخوای آدرس کلاسشو بدم

  2. #102
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Sep 2011
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    111

    پيش فرض

    اينو زدم بتونم پيام خصوصي بدم....

  3. #103
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Sep 2011
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    111

    پيش فرض

    نه امپراطورم
    و نه ستاره ای در مشت دارم
    اما خودم را
    با کسی که خیلی خوشبخت است
    اشتباه گرفته ام

    و به جای او نفس می کشم
    راه می روم
    غدا می خورم
    می خوابم و...

    چه اشتباه دل انگیزی...]*
    هر روز که به کنکور نزدیک می‌شد، نگرانی جوان ۱۹ساله بیشتر می‌شد. او به خانواده‌اش گفته بود که در آموزشگاه شاگرد اول است و همه استادانش او را یک نخبه می‌دادند.
    آوازه نخبه بودنش حتی در میان فامیل و همسایه‌ها هم پیچیده بود و همه تصور می‌کردند که او در کنکور رتبه خوبی کسب می‌کند اما پسر جوان که می‌دانست پس از کنکور دستش رو می‌شود و همه می‌فهمند که دروغ گفته، تصمیم گرفت با طرح نقشه گروگانگیری، وانمود کند که در روز کنکور، اسیر آدم‌ربایان ۱۰۰میلیون تومانی بوده است.

    شامگاه هفتم تیرماه، زن ۴۰ساله‌ای سراسیمه به یکی از کلانتری‌های رشت رفت و مدعی شد که پسر ۱۹ساله‌اش به نام فرهاد ربوده شده است. این زن می‌گفت که پسرش از دانش‌آموزان نخبه استان است که افراد ناشناسی یک روز مانده به کنکور او را ربوده و برای آزادی‌اش درخواست ۱۰۰میلیون تومان پول نقد کرده‌اند. با اظهارات این زن، ماجرا به پلیس آگاهی گزارش و تحقیقات درخصوص ماجرا آغاز شد.

    «پیامک تهدیدآمیز»
    بررسی‌ها نشان می‌داد که پسر ۱۹ساله، ظهر چهارشنبه هفتم تیرماه، به قصد شرکت در آخرین کلاس درس راهی آموزشگاه کنکور شده بود و چند ساعت بعد خانواده‌اش پیامکی دریافت کرده بودند که از ربوده شدن او حکایت داشت. در پیامک نوشته شده بود: «پسرتان نزد ماست. چند روزی میهمان ما خواهد بود و اگر می‌خواهید او را زنده ببینید، باید هر چه زودتر ۱۰۰میلیون تومان پرداخت کنید.»

    درحالی‌که مأموران سرگرم بررسی پرونده بودند خبر ربوده شدن جوان نابغه و نخبه گوش به گوش در شهرستان رشت پیچید و همه از آدم ربایان مخوفی حرف می‌زدند که جوانان نخبه را هدف گرفته بودند. با توجه به حساسیت موضوع، تیمی از کارآگاهان زیرنظر سرهنگ عبادالله کریمی، رئیس پلیس آگاهی استان گیلان وارد عمل شدند و جست‌وجوها وارد مرحله‌ای تازه شد.

    «دروغ بزرگ»
    تیم تحقیق در نخستین اقدام راهی آموزشگاهی شد که پسر ربوده شده در آنجا درس می‌خواند. پرس و جو از همکلاسی و استادان پسر جوان نشان می‌داد که او نه‌تنها نخبه نبود بلکه دانش‌آموزی کاملا متوسط بود که درسش خیلی خوب نبود.
    از سوی دیگر مأموران متوجه شدند که فرهاد ساعت یک بعد از ظهر خانه‌شان را برای شرکت در کلاس ترک کرده بود؛ حال آنکه کلاس آنها ساعت ۱۲ظهر شروع می‌شد و او از این ماجرا باخبر بود.
    با این اطلاعات مأموران به ماجرا مشکوک شدند و حدس زدند ماجرا چیزی جز گروگانگیری است. این فرضیه وقتی قوت یافت که در ادامه بررسی‌ها معلوم شد خانواده فرهاد از وضعیت مالی متوسطی برخوردارند و قادر نیستند ۱۰۰میلیون تومان برای آزادی او پرداخت کنند. این یعنی فرهاد گزینه خوبی برای آدم ربایی و اخاذی نیست و احتمالا ماجرای آدم ربایی دروغی بزرگ است.

    «فرار به مشهد»
    کارآگاهان وقتی متوجه شدند که فرهاد در بین خانواده و اقوام به یک جوان نخبه مشهور بوده، حدس زدند که وی برای فرار از کنکور، سناریوی آدم ربایی ساختگی طرح کرده است. آنها با در اختیار داشتن عکس پسر جوان راهی ترمینال‌ها و آژانس‌های تاکسی تلفنی شدند و بعد از تحقیقات گسترده متوجه شدند مسئول فروش بلیت یکی از تعاونی‌ها چهره وی را به‌خاطر دارد.
    بررسی‌ها نشان می‌داد که فرهاد روزی که ناپدید شده بود با همراه داشتن کوله پشتی به این تعاونی رفته و با معرفی خود به نام مصطفی، بلیت اتوبوس تهیه کرده و راهی مشهد شده است. با این اطلاعات شکی برای پلیس باقی نماند که پسر جوان با پای خودش از شهر خارج شده و کسی او را نربوده است. بنابراین مأموران با نخستین پرواز راهی مشهد شدند و عکس فرهاد را به مسئولان تمامی مسافرخانه‌ها و پلیس آگاهی مشهد نشان دادند اما باز هم ردی از او به‌دست نیامد.

    رازی که فاش شد
    درحالی‌که جست‌وجو برای دستگیری فرهاد ادامه داشت، صبح جمعه پسر جوانی هراسان و با پای برهنه به کلانتری سنایی تهران رفت و مدعی شد که از دست آدم‌ربایان فرار کرده است. او که وحشتزده به‌نظر می‌رسید به مأموران گفت: دو روز پیش وقتی در رشت برای رفتن به آموزشگاه از خانه خارج شدم، چند نفر مرا به زور سوار ماشین کردند و با خوراندن شربت بیهوش کردند. وقتی به هوش آمدم، خودم را در یک آپارتمان دیدم. آدم ربایان می‌خواستند از خانواده‌ام ۱۰۰میلیون تومان اخاذی کنند و در این مدت تا به هوش می‌آمدم به من شربت خورانده و بیهوشم می‌کردند. دقایقی قبل وقتی حواسشان پرت بود، از خانه فرار کردم اما حالا نمی‌دانم که آن خانه کجاست.
    با اظهارات پسر جوان پرونده‌ای در این زمینه تشکیل و تحقیقات درخصوص ماجرا آغاز شد تا اینکه خبر به گوش پلیس آگاهی رشت رسید و مأموران متوجه شدند پسر جوان همان کسی است که آنها در تعقیب او هستند.
    کارآگاهان به سرعت راهی پایتخت شدند و فرهاد را که در کلانتری نشسته بود و به مأموران توضیح می‌داد که چطور از دست آدم ربایان فرار کرده، دستگیر کردند. پسر جوان وقتی دید دستش رو شده، به آدم ربایی ساختگی اعتراف کرد و گفت: آنقدر به خانواده‌ام دروغ گفته بودم که همه تصور می‌کردند من نابغه هستم.
    هر روز که به کنکور نزدیک می‌شدم، ترسم از فاش‌شدن اینکه یک فرد معمولی هستم بیشتر می‌شد. بعد از کنکور همه می‌فهمیدند که رتبه خوبی کسب نکرده‌ام و نابغه نیستم و حتما آبرویم می‌رفت؛ به همین دلیل تصمیم گرفتم با طرح آدم ربایی ساختگی، از کنکور فرار کنم. من می‌خواستم کاری کنم که خانواده‌ام تصور کنند ربوده شده‌ام و به همین دلیل ابتدا به مشهد و از آنجا به تهران رفتم. روز بعد از کنکور هم درحالی‌که کفش هایم را داخل جوی آب انداخته بودم، نگران به کلانتری رفتم تا وانمود کنم که از دست آدم ربایان فرار کرده‌ام اما دستم رو شد.

    سردار ابراهیم قائد رحمتی، فرمانده انتظامی استان گیلان با بیان این خبر گفت: بعد از دستگیری پسر جوان، او به اداره آگاهی استان گیلان انتقال یافت و در مقابل خانواده‌اش به سناریوی ساختگی‌اش اعتراف کرد.
    منبع: همشهری


    [ سعی کن با همه چیز کنار بیایی !
    فرار نکن
    زمین به شکل احمقانه ای گـِـرد است ! ]*





    به نقل از سايت فـار

  4. #104
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Sep 2011
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    111

    پيش فرض

    نه امپراطورم
    و نه ستاره ای در مشت دارم
    اما خودم را
    با کسی که خیلی خوشبخت است
    اشتباه گرفته ام


    و به جای او نفس می کشم
    راه می روم
    غدا می خورم
    می خوابم و...

    چه اشتباه دل انگیزی...]*
    هر روز که به کنکور نزدیک می‌شد، نگرانی جوان ۱۹ساله بیشتر می‌شد. او به خانواده‌اش گفته بود که در آموزشگاه شاگرد اول است و همه استادانش او را یک نخبه می‌دادند.
    آوازه نخبه بودنش حتی در میان فامیل و همسایه‌ها هم پیچیده بود و همه تصور می‌کردند که او در کنکور رتبه خوبی کسب می‌کند اما پسر جوان که می‌دانست پس از کنکور دستش رو می‌شود و همه می‌فهمند که دروغ گفته، تصمیم گرفت با طرح نقشه گروگانگیری، وانمود کند که در روز کنکور، اسیر آدم‌ربایان ۱۰۰میلیون تومانی بوده است.

    شامگاه هفتم تیرماه، زن ۴۰ساله‌ای سراسیمه به یکی از کلانتری‌های رشت رفت و مدعی شد که پسر ۱۹ساله‌اش به نام فرهاد ربوده شده است. این زن می‌گفت که پسرش از دانش‌آموزان نخبه استان است که افراد ناشناسی یک روز مانده به کنکور او را ربوده و برای آزادی‌اش درخواست ۱۰۰میلیون تومان پول نقد کرده‌اند. با اظهارات این زن، ماجرا به پلیس آگاهی گزارش و تحقیقات درخصوص ماجرا آغاز شد.

    «پیامک تهدیدآمیز»
    بررسی‌ها نشان می‌داد که پسر ۱۹ساله، ظهر چهارشنبه هفتم تیرماه، به قصد شرکت در آخرین کلاس درس راهی آموزشگاه کنکور شده بود و چند ساعت بعد خانواده‌اش پیامکی دریافت کرده بودند که از ربوده شدن او حکایت داشت. در پیامک نوشته شده بود: «پسرتان نزد ماست. چند روزی میهمان ما خواهد بود و اگر می‌خواهید او را زنده ببینید، باید هر چه زودتر ۱۰۰میلیون تومان پرداخت کنید.»

    درحالی‌که مأموران سرگرم بررسی پرونده بودند خبر ربوده شدن جوان نابغه و نخبه گوش به گوش در شهرستان رشت پیچید و همه از آدم ربایان مخوفی حرف می‌زدند که جوانان نخبه را هدف گرفته بودند. با توجه به حساسیت موضوع، تیمی از کارآگاهان زیرنظر سرهنگ عبادالله کریمی، رئیس پلیس آگاهی استان گیلان وارد عمل شدند و جست‌وجوها وارد مرحله‌ای تازه شد.

    «دروغ بزرگ»
    تیم تحقیق در نخستین اقدام راهی آموزشگاهی شد که پسر ربوده شده در آنجا درس می‌خواند. پرس و جو از همکلاسی و استادان پسر جوان نشان می‌داد که او نه‌تنها نخبه نبود بلکه دانش‌آموزی کاملا متوسط بود که درسش خیلی خوب نبود.
    از سوی دیگر مأموران متوجه شدند که فرهاد ساعت یک بعد از ظهر خانه‌شان را برای شرکت در کلاس ترک کرده بود؛ حال آنکه کلاس آنها ساعت ۱۲ظهر شروع می‌شد و او از این ماجرا باخبر بود.
    با این اطلاعات مأموران به ماجرا مشکوک شدند و حدس زدند ماجرا چیزی جز گروگانگیری است. این فرضیه وقتی قوت یافت که در ادامه بررسی‌ها معلوم شد خانواده فرهاد از وضعیت مالی متوسطی برخوردارند و قادر نیستند ۱۰۰میلیون تومان برای آزادی او پرداخت کنند. این یعنی فرهاد گزینه خوبی برای آدم ربایی و اخاذی نیست و احتمالا ماجرای آدم ربایی دروغی بزرگ است.

    «فرار به مشهد»
    کارآگاهان وقتی متوجه شدند که فرهاد در بین خانواده و اقوام به یک جوان نخبه مشهور بوده، حدس زدند که وی برای فرار از کنکور، سناریوی آدم ربایی ساختگی طرح کرده است. آنها با در اختیار داشتن عکس پسر جوان راهی ترمینال‌ها و آژانس‌های تاکسی تلفنی شدند و بعد از تحقیقات گسترده متوجه شدند مسئول فروش بلیت یکی از تعاونی‌ها چهره وی را به‌خاطر دارد.
    بررسی‌ها نشان می‌داد که فرهاد روزی که ناپدید شده بود با همراه داشتن کوله پشتی به این تعاونی رفته و با معرفی خود به نام مصطفی، بلیت اتوبوس تهیه کرده و راهی مشهد شده است. با این اطلاعات شکی برای پلیس باقی نماند که پسر جوان با پای خودش از شهر خارج شده و کسی او را نربوده است. بنابراین مأموران با نخستین پرواز راهی مشهد شدند و عکس فرهاد را به مسئولان تمامی مسافرخانه‌ها و پلیس آگاهی مشهد نشان دادند اما باز هم ردی از او به‌دست نیامد.

    رازی که فاش شد
    درحالی‌که جست‌وجو برای دستگیری فرهاد ادامه داشت، صبح جمعه پسر جوانی هراسان و با پای برهنه به کلانتری سنایی تهران رفت و مدعی شد که از دست آدم‌ربایان فرار کرده است. او که وحشتزده به‌نظر می‌رسید به مأموران گفت: دو روز پیش وقتی در رشت برای رفتن به آموزشگاه از خانه خارج شدم، چند نفر مرا به زور سوار ماشین کردند و با خوراندن شربت بیهوش کردند. وقتی به هوش آمدم، خودم را در یک آپارتمان دیدم. آدم ربایان می‌خواستند از خانواده‌ام ۱۰۰میلیون تومان اخاذی کنند و در این مدت تا به هوش می‌آمدم به من شربت خورانده و بیهوشم می‌کردند. دقایقی قبل وقتی حواسشان پرت بود، از خانه فرار کردم اما حالا نمی‌دانم که آن خانه کجاست.
    با اظهارات پسر جوان پرونده‌ای در این زمینه تشکیل و تحقیقات درخصوص ماجرا آغاز شد تا اینکه خبر به گوش پلیس آگاهی رشت رسید و مأموران متوجه شدند پسر جوان همان کسی است که آنها در تعقیب او هستند.
    کارآگاهان به سرعت راهی پایتخت شدند و فرهاد را که در کلانتری نشسته بود و به مأموران توضیح می‌داد که چطور از دست آدم ربایان فرار کرده، دستگیر کردند. پسر جوان وقتی دید دستش رو شده، به آدم ربایی ساختگی اعتراف کرد و گفت: آنقدر به خانواده‌ام دروغ گفته بودم که همه تصور می‌کردند من نابغه هستم.
    هر روز که به کنکور نزدیک می‌شدم، ترسم از فاش‌شدن اینکه یک فرد معمولی هستم بیشتر می‌شد. بعد از کنکور همه می‌فهمیدند که رتبه خوبی کسب نکرده‌ام و نابغه نیستم و حتما آبرویم می‌رفت؛ به همین دلیل تصمیم گرفتم با طرح آدم ربایی ساختگی، از کنکور فرار کنم. من می‌خواستم کاری کنم که خانواده‌ام تصور کنند ربوده شده‌ام و به همین دلیل ابتدا به مشهد و از آنجا به تهران رفتم. روز بعد از کنکور هم درحالی‌که کفش هایم را داخل جوی آب انداخته بودم، نگران به کلانتری رفتم تا وانمود کنم که از دست آدم ربایان فرار کرده‌ام اما دستم رو شد.

    سردار ابراهیم قائد رحمتی، فرمانده انتظامی استان گیلان با بیان این خبر گفت: بعد از دستگیری پسر جوان، او به اداره آگاهی استان گیلان انتقال یافت و در مقابل خانواده‌اش به سناریوی ساختگی‌اش اعتراف کرد.
    منبع: همشهری

    [ سعی کن با همه چیز کنار بیایی !
    فرار نکن
    زمین به شکل احمقانه ای گـِـرد است ! ]*




    به نقل از سايت فـــــــــــــــــار

  5. این کاربر از lil0 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #105
    پروفشنال One Minute's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2011
    محل سكونت
    شــــاهی
    پست ها
    726

    پيش فرض

    اینجا چه خبره ؟ آدم رغبت نمیکنه اینجا بیاد !


    امروز آزمون کانون بود ، همینجوری رفتم ! ساعت 8 شروع شد ساعت 9 برگه رو دادم ، ترازم هم شد 4457 : دی
    به شخصه بهتون توصیه میکنم هیچوقت شانسی نزنین ، من هر 110 تارو شانسی زدم همه غلط در اومد ! : دی

    آزمون بعدی 6 مرداد هست ، از دروسی هست که تا حالا خوندم ! خیلی بهتره ! البته تو آزمون 6 مرداد هم فکر نکنم بتونم همه درس هارو بخونم اما خب بیشترش رو سعی میکنم بخونم !



    یه سوال : این کتاب زرد عمومی که قراره سوال ها از اون بیاد دقیقا چیه ؟! میشه یکی بهم بگه ؟

    پ ن : رتبه 1 کشور این آزمون کنارم نشسته بود ، چقدر آروم حل میکرد سوال هارو ! : دی
    Last edited by One Minute; 13-07-2012 at 18:10.

  7. این کاربر از One Minute بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #106
    آخر فروم باز نادر1368's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    پست ها
    1,079

    پيش فرض

    راست ميگن ايشون اينجا چه خبره يكي ميگه كنكور سوسكه!يكي داستان عبرت اموز نقل ميكنه بياين مشاوره بدين بابا!البته نياين ضرر نكردين مياين حداقل اينطوري نياين!

  9. #107
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Sep 2011
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    111

    پيش فرض

    راست ميگن ايشون اينجا چه خبره يكي ميگه كنكور سوسكه!يكي داستان عبرت اموز نقل ميكنه بياين مشاوره بدين بابا!البته نياين ضرر نكردين مياين حداقل اينطوري نياين!
    قويــــــــــــــــــــــ ــــــا پيشنهاد ميكنم بهت كه اينجا از بچه مشـــــــــــــاوره نگيري....راهنمايي هاي كوچك رو ميشه ولي نه مشاوره.

    اينجا هركي مياد واسه خودش تز ميدهخ فكر ميكنه مشاور كنكوره...
    البته خيلي ها بعده كنكور حسه مشاورشون گل ميكنه فكر ميكنن عقل كل شدن...

    اگه يه سرك بكشي ميبيي خيلي از اطلاعاتي كه دوستان ميان به هم ارائه ميكنن غلطه..هيچ اصول و مبنايي نداره ميان اينجا نظريه طرح ميكنن....


    از ما گفتن بود....

  10. #108
    آخر فروم باز 5ajad's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2011
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    1,362

    2

    من که اینا و بیشتر از مشاور های بیرون قبول دارم
    مشاور مدرسه ما کلی طول کشید بهش حالی کنیم که میشه سال سوم هم تغییر رشته داد
     ¬جدیدا رابطم با رفقای علافم قطع یا کمرنگ شده...اصلا ناراحت نیستم از این موضوع
    Last edited by 5ajad; 14-07-2012 at 00:51.

  11. این کاربر از 5ajad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #109
    داره خودمونی میشه javidflasher's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    بندر عبــــــــــــــاس
    پست ها
    130

    پيش فرض

    دوستان برای مسلط شدن ریدینگ زبان چی رو پیشنهاد میکنین ؟

  13. این کاربر از javidflasher بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #110
    داره خودمونی میشه ایرج قاسم پناه's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2010
    پست ها
    22

    پيش فرض

    سلام
    کتاب درک متن به زبان ساده آقای شهاب اناری تهیه فرمائید و به دقت مطالعه فرمایید تمارین را حل کنید و روی درک مطلب و کلوز مسلط خواهید شد.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •