تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: آیا تناسخ از نظر عقلانی قابل قبول است ؟ ( دلیل خود را بیان کنید )

راي دهنده
37. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • بله

    7 18.92%
  • خیر

    26 70.27%
  • نمیدانم

    4 10.81%
صفحه 11 از 16 اولاول ... 789101112131415 ... آخرآخر
نمايش نتايج 101 به 110 از 152

نام تاپيک: تناسخ چیست؟

  1. #101
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی و علوم انسانی havzhini's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2012
    پست ها
    1,565

    پيش فرض

    بنده تا حال در این تاپیک شعری نگفته ام. لطفا پستهای قبلی رو به دقّت مطالعه کنید.
    این مطلبتون هم که استدلال نبود. من هیچ منطقی در این ندیدم. فقط نقل قول بود که «ثابت شده» حالا معلوم نیست چی ثابت شده کجا ثابت شده، ضن اینکه اگه ثابت هم بشه مغایر با مطالب ما نیست چون ما هم ابزار و وسیله بودن مغز رو قبول داریم و منکرش نیستیم،
    همانند ابزار بودن چشم و گوش.
    منظور از شعر همون جمله ابن سینا هست
    اثبات یعنی دلیل و تحقیق پزشکی و ازمایشگاهی و علمی که توسط متخصصین برجسته انجام شده و به نتیجه ای خاص رسیده
    بله مغز ابزار هست ولی دقیقا ابزار مواردی که شما برای اثبات وجود روح بکار بردین
    شما عنوان کردید علم و دانش و احساسات به روح وابسته هست حالا یا ابزار یا ظرف ولی حالا اثبات(کهبالا تعریفش کردم براتون) شده که این موارد ابزار یا ظرفش مغز هست و نه چیز دیگه
    و این یعنی مغایرت داره با مطلب شما

    بلی مطالب که ساده هست و از استدلالات پیچیده و قلمبه سلمبه خودداری میکنیم.
    مغز هم گفتیم ابزار هست.
    استدلالتون هم باز نقل قوله نه برهان، مثلا: «مشخّصه» ، «ثابت شده» و...
    این جور اگه ما استدلال بیاریم من هزار تا از این استدلالات میارم.
    خیلی هم عالی که استدلال بدون مدرک و سند رو قبول نمیکنید و این یعنی اگاهی
    اینجا چون تاپیک مرتبط با بحث نبود فقط خلاصه مطالب عنوان شد وگرنه قرار دادن لینک منابع معتبر کار سختی نیست و براحتی نتایج این تحقیقات در دسترس هست

    من اصلا حرفم رو عوض نکردم. ببینید ما یه ظرف داریم و یه مظروف. ظرف ثابته و اون «من» هست. این خیلی ساده است.
    شما هزار سال هم که در دنیا زندگی کنید بعد از هزار سال با وجود انواع تغییر و تحوّلات باز هم خواهید گفت: «من هست که این عقیده را دارم یا داشتم یا اینطور بودم و هستم»
    علی رغم اینکه تک تک سلّولهای بدن متبدّل شده و تغییر می یابند.
    وقتی تک تک اجزای بدن تغییر میکنه شما چطور میتونید بگید که این همون بدنه؟!
    من براتون توضیح مثال زدم ولی دقت نکردین ولی بازم میگم
    من میگم این همون بدن 100سال پیش هست چرا؟
    چون همون رنگ مو، همون رنگ چشم، همون اندازه قد، همون رنگ پوست و .... بعد از 1000سال هم بازم تغیری نمیکنه
    (البته اگر مغلطه نکنه کسی و الان بگه چرا پیر که میشی قد کم میشه یا رنگ مو سفید میشه و ... که باید جواب بدم اونها فرسایش هست و در بحث ما جایی نداره)

    در مورد ظرف هم باید بپرسم ظرف چی؟
    ظرف برای احساسات، حافظه، یادگیری، تفکر، عقاید، و ...؟؟؟
    که توضیح داده شد کشفیات جدید کاملا اثبات کرده ظرف اینها مغز و سلولهای مغزی و هورمونها هستن و خواستین تاپیک جداگانه با لینک و مقالات دانشگاهی و علمی بحث میشه

    اوّلاً املای «بست» اشتباهه و صحیحش «بسط» است.
    ثانیاً نه منظورم از مسؤولیّتها اون مسؤولیّتهایی هست که لازمه اعتقاد به روح یا هر چیزیه.
    انسان اگه حتّی به وجود شیطان هم اعتقاد داشته باشه باز این خودش یه مسؤولیّتهایی رو برای انسان داره که در مقابل این موجود چه عکس العملی نشون بده.
    خلاصه هر اعتقادی یه اعمالی رو می طلبه.
    اولا ممنون از تدریستون چون من کلا املام ضعیف هست هرچند غلط املایی گرفتن فکر نمیکنم هدف تاپیک باشه
    لازمه اعتقاد به روح قبول مسئولیت نیست
    اعتقاد به روح ممکنه جزعی از اعتقاد یک مذهب باشه و در کنارش صد درصد اعتقادات دیگه هم در اون مذهب وجود داره که بعضیهاش مسئولیتی ممکنه باشه مثل اخلاقیات یا اعمال عملی که فرد باید انجام بده
    ولی ممکنه اعتقاد به روح در مذهبی جا نداشته باشه ولی مسئولیتهای خیلی سنگینتری روی دوش فرد باشه پس اعتقاد به روح یا هرچیزی ربطی به قبول مسئولیت نداره
    مخالفین این نظریه دلیلشون منتهی میشه به اینکه: «دلیلی نیست»
    ولی باید متوجّه بود که دلیل نداشتن و نیافتن یک چیز موجب نبودن اون چیز نمیشه.
    در مورد بند آخر مطلبتون هم: وقتی وجود خدا و پیامبر با براهین مسلّم ثابت شده، هر سخنی هم که از اینها صادر بشه حجّت بوده و گزاف نخواهد بود.
    بله مخالفین این نظریه ممکنه دلیلشون هرچیزی باشه
    ولی کسی مثل من مخالف نیست بلکه پرسشگره و دنبال دلیل و مدرک مستند و درست میگرده و تا وقتی دلیل و مدرک منطقی و درست و صحیح بهش کسی ارائه نده هیچ مطلبی رو نه قبول میکنه و نه رد میکنه
    تا حالا هم هیچ دلیل و مدرکی برای وجود روح کسی نداره و تمام نظریه و تزهای تئوریک بوده که ارزش عقلی و منطقی برای پذیرش ندارن
    و حتی دلایل نظری که وجود داشته حالا علم جواب عکس بهشون داده مثل منشا یا به قول شما ظرف احساسات که اثبات شده در مغز شکل میگیره و ظرفشون مغز انسان هست نه روح

    در مورد خدا و ... هم بحثی نمیکنم چون ربطی به موضوعات ما نداره خارج از قوانین هم هست
    ولی اگه دقت میکردین من گفتم
    ( که وجود خودشون برای مخالفان هم در ابهام هست)
    یعنی برای مخالفان در ابهام هست و اون براهین هرچی هم باشه مربوط به باورمندان هست و ربطی به به مخالفان یا پرسشگران نداره
    Last edited by havzhini; 16-07-2013 at 20:14.

  2. #102
    Banned
    تاريخ عضويت
    Aug 2011
    محل سكونت
    تـــبـــر یــــز
    پست ها
    491

    پيش فرض

    قبلا به این پرسش شما جواب داده شده :...
    تمام سلّولها حتی سلّولهای مغز هم بالأخره تغییر و تبدّل پیدا میکنند، بعلاوه،
    در مورد ضربه مغزی و فراموشی هم باز فرد میگوید که: «من دچار فراموشی شده ام»،
    خلاصه این «من» که همان روح است -نه بدن و جسم- همیشه ثابت است و همیشه همان من است، و این یه مطلب ساده، قابل درک و ملموس برای همه است.


    شما قوه ادراک و تجزیه و تحلیل مغز رو به سلولهای بدن ربط میدین که بعد بتونین به وجود روح در بدن برسین ؟!
    مغز ابزار ادراک است همچنان که چشم هم ابزاری برای ادراک است ولی در نهایت روح است که علوم و احساسات را حامل است.

    باور به شیطان - خدا و این موارد در تصمیم گیری همه افراد دخیل نیست .
    خیلی افراد هستن که با توجه به باورهای مذهبی خیلی کارهای خلاف انجام میدن و خیلی از افراد هم هستن که بدون وابستگی به مذهب کارهای درست رو انجام میدن .
    اصل قضیه برمگیرده به قوه درک طرف مقابل که بتونه خوب رو از بد تشخیص بده .

    اینطوری نیست که هر کس بسته به عقاید و ایدئولوژی و تفکری که داره , خودش رو به یک سری قوانین وابسطه بدونه و در پیشبرد اون هدفها با اتفاقات روزمره برخورد کنه .

    در اصل وقتی طرف مقابل به اندازه کافی از نظر فکری و تفهیمی به رشد قابل قبول برسه دیگه نیازی نیست که دست به دامن باورهای این چنینی بشه تا بسته به قواعد اونا با حوادث پیش رو برخورد کنه .
    خب این بند دارای دو شق بود که میشه در پاسخش گفت:
    1- باورها اگه راسخ و یقینی باشند معمولاً و غالباً مستلزم عمل هستند، ولی باورهای صوری و ظاهری که به درجه یقین نرسیده و در حدّ ظن و گمان است کارهای خلاف باور هم ممکنه رخ بده،
    البته گاهی هم ممکنه که با وجود یقین باز هم عملی بر خلافش بروز کنه (در قرآن مجید هم به این اشاره شده: نمل/14)

    2- اوّلاً سؤال: قابل قبول بودن رشد بر چه معیار و ملاکیه؟
    چه ضابطه ای برای قابل قبول بودن رشد هست؟ و چه کسی یا مرجعی حکم به قابل قبول بودن رشد فکری می دهد؟!
    دوّم: رسیدن به رشد فکری قابل قبول، منافاتی با داشتن باورهای اینچنینی و آنچنانی نداره،
    هر کس در هر مرحله رشد فکری میتونه هر باوری داشته باشه، و اصلاً خالی از باور نمیتونه باشه.


    - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
    .. اون براهین هرچی هم باشه مربوط به باورمندان هست و ربطی به به مخالفان یا پرسشگران نداره
    چرا اتّفاقاً براهین مزبور هرچه که هست مخصوص ناباوران هست، وگرنه کسی که باور داره دیگه چه نیازی به برهان داره؟ اون این مرحله رو پشت سر گذاشته حالا یا درست یا نادرست.
    و چیزی که بدیهیه اینه که منشأ همه اختلافات و نزاع ها به اختلاف در مبدأ هستی بر میگرده.
    بنابراین قبل از ایجاد چنین تاپیکها و بحث در اون ضروریه که بحث در مبدأ هستی عنوان بشه و بعد از فراغ از اثبات وجود یا عدم وجود مبدأ هستی نوبت به این مباحث فرعی میرسه.
    اگه اون بحث اصلی حل بشه همه بحثهای فرعی هم کاملاًً حل میشه و نه وقت من تلف میشه و نه وقت شما و بحث هم خیلی خیلی مفید و در عین حال سازنده میشه.
    Last edited by polestar98g; 16-07-2013 at 20:20.

  3. #103
    آخر فروم باز saeed_cpu_full's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    توی هارد كامـپـيـوتـر!!
    پست ها
    2,885

    پيش فرض

    شما میخواهید بگویید که دانش مثلا در سلولهای مغزی ما جای میگیرد ولی قبلاً در جواب اين شبهه گفتیم که:
    هر عضوي از اعضاي بدن خواه قلب و خواه مغز و خواه عضوهاي ديگر هريک حجم معيّن و وزن مشخّص دارند و هريک از آنها هرچه را پذيرفتند در همان حدّ و حجمشان خواهد بود،
    در حالي که گفتيم يک سلسله از معلومات ما معاني و حقايق بسيط و غيرقابل تجزيه​اند و از قيد حدّ و حجم مبرّايند.
    مغزي که داراي ابعاد و وزن محدود است نميتواند ظرفي براي حقايق بسيط گردد و از طرفي هم با فراگرفتن دانش، وسعت وجودي پيدا کند.
    توی پست [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] توضیح داده شد که ظرفیت مغز چقدره و بزرگترین نوابغ هم نتونستند بیشتر از 10 % گنجایش اون رو استفاده کنن. حالا اینکه شما از کجا به این نتیجه رسیدید که مغز برای یه سری اطلاعات محدوده ، برام خیلی جالبه !!


    نکته ديگر اينکه: هيچ دستگاه و صنعتي اصلا قابليت آنرا ندارد که علم را ظبط کند و عالِم بوده باشد چون خطّ و نقش و کتاب و ضبط صوت و حرف، علم نيست؛
    علم در هيچ دفتر و کتابي نيست؛ در دفترها فقط نقش و کتابتِ منقوش و مکتوب است نه علم،
    کتاب و دفتر و استاد و بحث و فحص و اعضا و جوارح همگي وسيله​اي براي تحصيل علمند، و عالِم فقط آن کسي است که دانا به اين علوم است.
    شما ادعا میکنید که هیچ دستگاهی نیست که عالم باشه .. [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] یک ابر کامپیوتر و یک موجود فوق العاده هوشمنده به طوری که توی دو دوره از رقابت تلویزیونی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] تونسته انسان ها رو شکست بده.. در مورد این مسابقه میتونی به [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] یه سر بزنی که ببینی موضوع سؤالاش چقدر متنوعه و خیلی سطح بالاتر از یه مسابقه ی علمی مبتنی به اطلاعات خشک و خالیه!
    این دستگاه از نظر من یک « عالم » هست! این ادعای من هم دو بار ثابت شده .. چرا هر نوع سؤالی ازش میشد رو جواب میداد ؟ چرا ما آدم ها با دانش خودمون که از جنس برنامه ی کامپیوتری و از جنس ماده نیست نتونستیم شکستش بدیم ؟ آیا واتسون روح داره ؟!


    یک فرد دانش پژوه هرچه بیشتر دانش تحصیل میکنه، به دانستن دانشهای سخت‌تر و سنگین‌تر و بالاتر گرایش بیشتری پیدا میکنه و از فهمیدنش لذّت میبره و شوق و ذوقش به دانش، بیشتر میشه،
    و عشق و علاقه‌اش در نزدیک شدن به دانشمندان زیادتر میشه.
    اینها اموری هستش که هر یک از ما به وجدان خودش درک میکنه و به اینها تصدیق داره.
    این محبت و علاقه به چیزی رو دوستان کاملا دقیق توضیح دادن که الان ثابت شده ربطی به روح نداره و توی پست [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] کامل توضیح داده شد ( که ظاهرا شما این رو نخوندی یا شاید خوندی و نخواستی قبول کنی )

    دقّت کنید که این قضیّه‌ی 180 درجه بودن مجموع زوایا رو ما به فرد مثل برنامه نمیدیم، بلکه مفروض ما اینه که این قضیّه رو براش اثبات میکنیم و بعد از اثباتش او با تمام وجود این رو قبول میکنه و می فهمه و این دانش رو فرا میگیره،
    شما در این شک دارید که میشه یه هوش نوشت که قدرت یادگیری داشته باشه ؟
    iPhone Siri جدید قدرت یادگیری داره ... خیلی خیلی زودتر از اون چیزی که من و شما فکر میکنیم هوش هایی نوشته خواهند شد که هر چیزی رو بدون اثبات قبول نکنن و بتونن یه اثبات رو درک کنن ( شایدم همین الان وجود داشته باشن و من بی خبر مونده باشم ! )

    البته دستگاه مغز، یه ابزار و وسیله ادراک علوم و کسب معارف هستش همانطور که گوش ابزار شنیدنه و چشم ابزار دیدن، و
    دستگاه مغز هم هرچه ترکیبش بهتر و عتدالش بیشتر و مجهّزتر باشه کار علمی انسان بهتر خواهد بود.
    ولی به هر حال ابزاره نه ظرف.
    یعنی مغز اطلاعات رو درک میکنه ( ابزار ) و روح اونها رو توی خودش ذخیره میکنه ( ظرف ) ؟!
    Last edited by saeed_cpu_full; 16-07-2013 at 21:00.

  4. 2 کاربر از saeed_cpu_full بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #104
    پروفشنال badboys_87's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    گیلان - لنگرود
    پست ها
    731

    پيش فرض

    قبلا" هم یه تاپیک در مورد اثبات علمی روح داشتیم که نمیدونم چرا اونو بستند واقعا" بحث شیرین و جذابیه
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    روح به نظر من یک امر شهودیه و نمیشه دقیقا" به صورت گذاره های علمی و فلسفی اونو اثبات کرد و لی هرکی که واقعا" جویای حقیقت باشه و اگه خدا بخواد خدا راه حقیقت رو بهش نشون میده ....

    من خودم تجربه ارتباط با روح مادربزرگم رو داشتم در خواب همان موقعی که به رحمت خدا رفته بود .. توی اطرافیانم هم خیلی کسایی رو دیم که با روح امواتشون در ارتباط بودند

    مثلا" فامیلم که داداششو توی دعوا ناجوانمردانه به قتل رسونده بودن و خیلی گریه و بی تابی میکرد اینقدر که دکترا بهش قرص اعصاب داده بود و نمیتونس بخوابه از بس به داداشش علاقه داشت ... یه شب خواب داداششو میبینه که توی یه جای بسیار زیبا داره میخنده و بهش میگه نباید گریه کنی من اینجا جام خوبه اگه گریه کنی من ناراحت میشم !! از اون به بعد دیگه این فامیل ما زیاد گریه نمیکنه و حالش بهتر شده

    میدونم شاید به نظر شما مسخره برسه و لی رویای صادقه حقیقت داره من خیلی مورد دیگه سراغ دارم که اینجا نمیتوم بیان کنم..


    بحث دوم اگه روح وجود نداشت پس چرا بیماری روحی وجود داره!!!


    اصلا" چرا همه انسان ها یه چیزی به اسم وجدان دارند؟؟؟

    ایا این به صورت تصادفی در سلولهای مغزی انسان ها نهاده شده یا وجدان یه امر روحیه

    محبت مادر به فرزند ایا رابطه دوتا سلول مغزیه ؟؟؟!!! آیا این یک رابطه روحی نیست

    اگه یک فرزندی رو از یک مادر کور و کر هم بگیرند و بیست سال دیگه بین صد ها نفر هم اون بچه رو تشخیص میده آیا این رابطه روحی نیس؟؟؟


    آیا دو نفر ی که توی زندگی عاشق و دلباخته هم میشن انگار که این دوتا از قبل برای هم ساخته شده ان اتفاقیه؟؟؟؟


    آیا به مسئله تقدیر الهی و قسمت اعتقاد دارید؟؟؟؟ من توی زندگیم به من ثابت شده که خیلی از اتفاقات زندگیم تصادفی نیست

    و بخشی از تقدیر الهیمه همه چی از خداست باور کنید.. روح وجود داره علم هنوز نتونسته رابطه ی روح و سرنوشت انسان رو دقیقا" تشریح کنه

    هیچ چیزی تصادفی نیست همه اتفاقاتی که توی زندگی شما می اوفته تقدر و سرنوشتتونه لطفا" اینو درک کنید..

    یه خورده به وجدانتون رجوع کنید به قانون جذب اعتقاد دارید ؟ حتی قانون جذب هم یه قانون روحیه

    یعنی بین شما و انسان های دوروبرتان و شغل تان یک رابطه ای وجود داره ایا خودتون حس نمیکنید

    حتی قانون کارما هم یک قانون روحیه

    همه آدم هایی که به شما بدی یا خوبی کردن با شما یه رابطه ی روحی و احساسی داشتن آدم هایی که وارد زندگیتون شده همش به خاطر تقدیر الهیه

    لطفا" اونایی که به خدا و روح ایمان ندارن یه خورده راجب به این مسائل فکر کنند..

    چرا همه انسان ها فطرتا" حقیقت طلب هستند؟؟؟
    چرا در فطرت همه انسان ها وجدان و اخلاق نهاده شد؟؟؟؟
    چرا همه انسان ها طالب زیبایی و کمال هستند؟؟
    چرا خداوند قدرت درک و همدلی رو در بین انسان ها قرار داده
    چرا بین مادر و فرزند یک رابطه عمیق احساسی وجود داره؟؟؟

    آیا همه این ها مادیه؟؟؟

    به شما پیشنهاد میکنم کتاب جهان هلوگرافیک رو حتما" مطالعه کنید خیلی از حقایق جهان رو توش تشریح کرده

    آیا تله پاتی وجود نداره؟؟؟

    واسه خود من بارها پیش اومده همیشه قبل از یک حادثه بد من دلم شور زده

    یه بار هم مادرم نگران بود و نمیذالشت بیرون برم نیم ساعت بعدش بخدا یه حادثه بسیار بد برام اتفاق اوفتاد ..

    همه این ها رابطه روحیه

  6. 5 کاربر از badboys_87 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #105
    حـــــرفـه ای B3HZ@D's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    11,611

    پيش فرض

    تمام سلّولها حتی سلّولهای مغز هم بالأخره تغییر و تبدّل پیدا میکنند، بعلاوه،
    در مورد ضربه مغزی و فراموشی هم باز فرد میگوید که: «من دچار فراموشی شده ام»،
    خلاصه این «من» که همان روح است -نه بدن و جسم- همیشه ثابت است و همیشه همان من است، و این یه مطلب ساده، قابل درک و ملموس برای همه است.
    بله سلولهای قدیمی با سلولهای جدید جایگزین میشن . ولی نه به این صورت که یکدفعه همه سلولها با سلولهای جدید جایگزین بشن . یک روند آرام و مکرر است.
    این "من" مد نظر شما هیچ چیز بخصوصی نداره و فقط از نظر گرامری اهمیت داره .

    ببینید دنت {یکی از فیلسوفان بزرگ} در مورد "من" چی گفته :

    "من" یک تدبیر مفید برای سخن گفتن از حال و احوال و تصمیمات و ... کلاً زندگی درونی شخص است. درست همان طور که مرکز ثقل یک مفهوم مفید فیزیکی برای توصیف حرکات پیچیده ی جسم است، "من" هم برای توصیف زندگی شخص مفهومی به غایت مفید (هر چند نه ضروری) است. اما همان طور که خطاست مثلاً در یک هواپیما به دنبال مرکز ثقل (به عنوان یک چیز عینی و فیزیکی علاوه بر پیچ ها و ورق ها و سیم ها و ...) بگردیم، خطاست که تصور کنیم که پس "من"ی وجود دارد که باید در مغز یا ذهن سکنا داشته باشد. این هر دو انتزاع های مفید برای توصیف کنش های پیچیده هستند. نه بیشتر و نه کمتر. خطا اینجا آغاز می شود که برای یک مفهوم انتزاعی به دنبال مابه ازای عینی بگردیم
    مغز ابزار ادراک است همچنان که چشم هم ابزاری برای ادراک است ولی در نهایت روح است که علوم و احساسات را حامل است.
    این وسایل و ابزار ادراکی بوسیله رشته های عصبی به مغز متصل هستن و بوسله سیگنالهای الکتریکی و مغناطیسی با مغز ارتباط برقرار میکنن و این مغز است که با تجزیه و تحلیل مشاهدات و حواس گوناگون قدرت درک و شناخت هر چیزی رو برای فرد آماده میکنه .

    خب این بند دارای دو شق بود که میشه در پاسخش گفت:
    1- باورها اگه راسخ و یقینی باشند معمولاً و غالباً مستلزم عمل هستند، ولی باورهای صوری و ظاهری که به درجه یقین نرسیده و در حدّ ظن و گمان است کارهای خلاف باور هم ممکنه رخ بده،
    البته گاهی هم ممکنه که با وجود یقین باز هم عملی بر خلافش بروز کنه (در قرآن مجید هم به این اشاره شده: نمل/14)

    2- اوّلاً سؤال: قابل قبول بودن رشد بر چه معیار و ملاکیه؟
    چه ضابطه ای برای قابل قبول بودن رشد هست؟ و چه کسی یا مرجعی حکم به قابل قبول بودن رشد فکری می دهد؟!
    دوّم: رسیدن به رشد فکری قابل قبول، منافاتی با داشتن باورهای اینچنینی و آنچنانی نداره،
    هر کس در هر مرحله رشد فکری میتونه هر باوری داشته باشه، و اصلاً خالی از باور نمیتونه باشه.
    معیارش رو میشه با نوع برخورد فرد با حوادث و پرسش های پیرامون خودش تعریف کرد .
    بسته به نوع واکنش و کیفیت واکنش و روشی که برای راهکار مناسب صورت میگیره رو میشه به عنوان یک نماد سنجش رشد فکری اون فرد در نظر گرفت .

    واکنش های متفاوت , کیفیت های متفاوت رو به ما نشون میده و کیفیت بالاتر نشانگر رشد و بلوغ فکری بیشتره .

    در ضمن من نگفتم که باورهای دینی بطور حتم روی نوع تفکر و تجزیه و تحلیل موارد مختلف تاثیر میذاره . ولی تا حدودی و بسته به نوع وابستگی دینی طرف میتونه تاثیر گذار باشه.
    مخصوصا اگر طرف در باورهای خودش به یقین رسیده باشه .
    ولی از هر فردی با دو باور مختلف یکی {خداباور} و دیگر {آتئیسم} میشه انتظار داشت که با موارد پیش روی به اشتباه برخورد کنن و تصمیم اشتباهی بگیرن.

      محتوای مخفی: ... 
    اما باورهای مذهبی هیچ تضمینی برای درستکار بودن به شما نمیده . همونطور که خیلی از موارد گفته شده در ادیان سامی با شرایط فعلی و نگاهی که به دنیا و پیرامونش هست تضاد کامل داره.
    ولی کسانی که به یقین رسیدن یا به این موارد تا حدودی باور دارن بدون هیچ پرسشی و تفکری اون رو طی میکنن.

  8. 4 کاربر از B3HZ@D بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #106
    Banned
    تاريخ عضويت
    Aug 2011
    محل سكونت
    تـــبـــر یــــز
    پست ها
    491

    پيش فرض

    توی پست [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] توضیح داده شد که ظرفیت مغز چقدره و بزرگترین نوابغ هم نتونستند بیشتر از 10 % گنجایش اون رو استفاده کنن. حالا اینکه شما از کجا به این نتیجه رسیدید که مغز برای یه سری اطلاعات محدوده ، برام خیلی جالبه !!
    نه ما کجا به این نتیجه رسیدیم؟! ما اصلا از محدودیّت مغز صحبت نکردیم. فقط این رو گفتیم که سلولهای مغزی نمیتونه ظرف دانش باشه چون دانش مادّی نیست چون حجم و وزن و ابعاد و سایر خواص مادّه رو نداره پس ظرفش هم مادّی نیست.
    البته ممکنه گفته بشه که امواج مغزیه، ما هم میگیم عیب نداره اینجا نامگذاری فرق کرد، شما اسمش رو امواج مغزی میذاری ما اسمش رو روح میذاریم. در نامگذاری که مناقشه ای نیست. ولی به هر حال یه چیزی هست حالا یا روح یا امواج مغزی.


    شما ادعا میکنید که هیچ دستگاهی نیست که عالم باشه .. [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] یک ابر کامپیوتر و یک موجود فوق العاده هوشمنده به طوری که توی دو دوره از رقابت تلویزیونی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] تونسته انسان ها رو شکست بده.. در مورد این مسابقه میتونی به [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] یه سر بزنی که ببینی موضوع سؤالاش چقدر متنوعه و خیلی سطح بالاتر از یه مسابقه ی علمی مبتنی به اطلاعات خشک و خالیه!
    این دستگاه از نظر من یک « عالم » هست! این ادعای من هم دو بار ثابت شده .. چرا هر نوع سؤالی ازش میشد رو جواب میداد ؟ چرا ما آدم ها با دانش خودمون که از جنس برنامه ی کامپیوتری و از جنس ماده نیست نتونستیم شکستش بدیم ؟ آیا واتسون روح داره ؟!
    نکته خوبیه. ببینید اصولاً دو مقوله‌ی علم و توانایی رو فقط به موجودات زنده میتونیم اطلاق کنیم.
    شما اطلاق دانا و توانا رو بر چه کسی و بر چه چیزی صحیح می دانید؟
    و همچنین حس و حرکت؛ به چه چیز می شود گفت که حساس و متحرک است؟
    مگر علم همان خبر و آگاهی نیست؟ مگر همان بینش و ادرا ک نیست؟
    مگر اندیشه و شعور و فکر و نظائر اینها از غیر دانش و دانا خاسته است؟



    این محبت و علاقه به چیزی رو دوستان کاملا دقیق توضیح دادن که الان ثابت شده ربطی به روح نداره و توی پست [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] کامل توضیح داده شد ( که ظاهرا شما این رو نخوندی یا شاید خوندی و نخواستی قبول کنی )
    بلی من این رو خوندم ولی این مطلب صرف ادّعا بود نه اثبات. چون مسلّمه که مقوله محبّت و مانند اون از معانی بسیطه هستند (بسیط یعنی اجزا و ترکیب نداره) که مادّی نیست و نمیتونه ظرفی غیر از روح داشته باشه.

    یعنی مغز اطلاعات رو درک میکنه ( ابزار ) و روح اونها رو توی خودش ذخیره میکنه ( ظرف ) ؟!
    درک کردن هم خودش کار روح هست منتها به وسیله مغز، تعقّل میکنه. همه اینها قوای روح هستند.
    - - - - - - - - - - - - -- - - - - - - - -

    بله سلولهای قدیمی با سلولهای جدید جایگزین میشن . ولی نه به این صورت که یکدفعه همه سلولها با سلولهای جدید جایگزین بشن . یک روند آرام و مکرر است.
    این "من" مد نظر شما هیچ چیز بخصوصی نداره و فقط از نظر گرامری اهمیت داره .

    ببینید دنت {یکی از فیلسوفان بزرگ} در مورد "من" چی گفته :...
    دوست عزیز، شما میخوای ما یه فیلسوف بی نام و نشان و خدا ناباور رو پیشوای خودمون قرار بدیم؟!
    ما به روش و استدلال ابن سینای نابغه اشاره میکنیم میگید توسّل به مرجعیّت کردی و فلان بهمان! بعد شما یه فیلسوف
    {حذف شد} خداناباور رو برای ما پیش میکشی اسمش هم میذاری «فیلسوف بزرگ»!
    واقعاً من نمیدونم چی بگم به شما! خیلی عجیبه!


    در این تاپیک افکار خیلی از دوستان شکوفا شد. فقط میتونم بگم که واستون متأسّفم.

    این اصلا استدلال هست گذاشتی واسه ما؟ این مفهوم انتزاعی خب موجود هست یا معدوم؟ اگر معدومه و «نیست» پس این «نیست» چگونه فکر میکنه و می یابد و می گوید من؟
    نیست که از خود خبر نمیده و نمیشه ازش خبر داد؛ هرچه که منشأ آثار است از «هست» است و این همان روحه و این روح دیده نمیشه، مادّی نیست و با تجربیات مادی هم قابل اثبات نیست،
    نمیتونیم ازش عکس بگیریم اینجا برای شما نشون بدیم باید خودت درک کنی، از طریق عقل چون از سنخ عقل هست از سنخ مادّه نیست.

    شما به جای استدلال و تمسّک به سخن این فیلسوفان پیش پا افتاده و بی نام و نشان لا اقل برو افکار دکارت رو بخون ببین درباره معرفت شناسی چه استدلالات محکمی داره، برای نمونه من این رو از ویکی پدیا نقل میکنم:

    رابطه جسم و روح
    در دوره دکارت (قرن هفدهم میلادی) فیزیک و به دنبال آن مکانیک تا حد زیادی پیشرفت کرده بود. یکی از مسائل عمده این فیزیک جدید، آن بود که ماهیت ماده چیست؟ چه چیزی باعث فرایندهای مادی و طبیعی می‌شود؟ چه چیزی موجب می‌شود حرکات و حوادث مختلف طبیعی (مثل باریدن باران، گردش سیارات، روییدن گیاهان، زلزله و غیره...) اتفاق بیفتند؟
    در آن زمان نگرش مکانیکی و مادی به طبیعت، نفوذ زیادی بین مردم و دانشمندان داشت. نگرشی که دلیل همه حرکات و حوادث جهان را در خود جهان و ماده آن می‌دانست، نه امور غیر مادی و ماوراء طبیعت. یعنی می‌گفت: همه چیز در عالم، به طور خودکار و طبق قوانین فیزیکی کار می‌کند.
    اما در اینجا پرسشی اساسی وجود داشت که با تبیین مادی از طبیعت جور در نمی‌آمد: علت اعمال و حرکات ما انسان‌ها چیست؟ این علت از دو حال خارج نیست: یا جسم و بدنمان است یا چیز دیگری غیر از آن. ما به طور واضح درک می‌کنیم که جسم ما که ماده ما است تحت فرمان ما قرار دارد و ما خودمان علت اعمال و رفتارمان هستیم؛ اما این خود چه چیزی است؟ آیا منظور از این خود، روح ما است؟ اما روح انسانی چیست؟ چه رابطه‌ای میان روح و جسم انسان وجود دارد؟ روح انسان به طور مسلم امری مادی نیست؛ بنابراین آیا امری غیر مادی در ماده اثر می‌گذارد؟ این امر چگونه ممکن است؟
    این پرسش‌ها فکر دکارت را به خود مشغول کرده بود.


    اندیشه ها و شیوه های معرفت شناسی دکارت رو ببین چه قدر جالبه و باید سرمشق همه ما باشه=>>>
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    - - - - - - - - -
    اینجا پدرم ایستاده میگه که اینا رو ول کن وقتت رو بیهوده تلف نکن به درست برس!
    امروز کلّی از کار موندیم نتیجه هم هیچ چی.

    در آخر از همه دوستان خواهش میکنم که به معلومات فعلی بسنده نکنن باز هم تحقیق کنید.

    مخلص شما. موفق باشید.




    -------------------------------
    یادداشت مدیر:

    ویرایش شد. از واژه های توهین آمیز استفاده ننمایید.


    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    Last edited by polestar98g; 16-07-2013 at 22:35.

  10. #107
    آخر فروم باز saeed_cpu_full's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    توی هارد كامـپـيـوتـر!!
    پست ها
    2,885

    پيش فرض

    نه ما کجا به این نتیجه رسیدیم؟! ما اصلا از محدودیّت مغز صحبت نکردیم. فقط این رو گفتیم که سلولهای مغزی نمیتونه ظرف دانش باشه چون دانش مادّی نیست چون حجم و وزن و ابعاد و سایر خواص مادّه رو نداره پس ظرفش هم مادّی نیست.
    ...

    البته ممکنه گفته بشه که امواج مغزیه، ما هم میگیم عیب نداره اینجا نامگذاری فرق کرد، شما اسمش رو امواج مغزی میذاری ما اسمش رو روح میذاریم. در نامگذاری که مناقشه ای نیست. ولی به هر حال یه چیزی هست حالا یا روح یا امواج مغزی.
    تا حالا روح یک ظرف بود .. چه طور ممکنه یه روح هم ظرف باشه هم موج ؟!

    نکته خوبیه. ببینید اصولاً دو مقوله‌ی علم و توانایی رو فقط به موجودات زنده میتونیم اطلاق کنیم.
    چرا ؟ دلیلی برای این حرفتون ارائه ندادید ؟ همین کامپیوتری که دارید باهاش توی این فروم پست میدید آیا به درج پست هاتون توی این فروم توانا نیست ؟
    بر فرض که حرف شما درست باشه .. الان شما کامپیوتر رو زنده به حساب میارید یا غیر زنده ؟
    جواب سؤال های من در مورد واتسون هم داده نشده .. واتسون این همه آدم زنده رو شکست داده


    شما اطلاق دانا و توانا رو بر چه کسی و بر چه چیزی صحیح می دانید؟
    به هر کس و هر چیزی که دانا و توانا باشه ! حالا زنده یا غیر زنده


    و همچنین حس و حرکت؛ به چه چیز می شود گفت که حساس و متحرک است؟
    روبات یه موجود متحرکه ... ربات روح داره ؟

    مگر علم همان خبر و آگاهی نیست؟ مگر همان بینش و ادراک نیست؟
    مگر اندیشه و شعور و فکر و نظائر اینها از غیر دانش و دانا خاسته است؟
    بلی من این رو خوندم ولی این مطلب صرف ادّعا بود نه اثبات. چون مسلّمه که مقوله محبّت و مانند اون از معانی بسیطه هستند (بسیط یعنی اجزا و ترکیب نداره) که مادّی نیست و نمیتونه ظرفی غیر از روح داشته باشه.
    ببین من وجود روح رو قبول دارم و یه مدت خیلی در این مورد بحث میکردم آخر سر یکی جواب جالبی بهم داد

    گفت : « ببین فرضاً من نتونستم چیز هایی مثل احساسات و شعور رو به یک ماده ی خاص نسبت بدم یعنی نتونستم بگم از چه نوع ماده ای و توی کجای مغز به وجود میاد. باز هم دلیل نمیشه که بیام بگم این ها به روح وصله و روح وجود داره .
    خیلی راحت میتونم بگم علم بهش نرسیده و ده سال دیگه ، صد سال دیگه یا هزار سال دیگه علم راز اون رو کشف میکنه! »


    من از اون به بعد کل فرضیاتم رو تغییر دادم .. من با خودم میگم اگه جای خدا بودم میخواستم یه موجود هوشمند رو خلق کنم که توی دنیای مجازی من زندگی کنه چیکار میکردم ؟ خوب یه مدل سه بعدی میساختم بعدش برای اون مدل یه عالمه کد و برنامه مینوشتم .. من میگم اون کد ، همون روح هست.. ( این ادعا علمی تره ولی بازم کلی نقص داره و فقط فرضیه ی منه ! )
    بعد اینجا سؤال پیش میاد که ما توی یه دنیای مجازی زندگی میکنیم یا واقعی ؟! ما رو خدا خلق کرده یا یه سری موجود هوشمند دیگه دارن دنیای ما رو روی فوق ابر کامپیوتر خودشون شبیه سازی میکنن ؟! ( میبینی ؟! این موضوع خیلی خیلی پیچیده تر از این حرفاست )
    صحبت هایی که شما مطرح میکنی در مورد « من ثابت » همون چیزیه که توی کتاب دینی دبیرستان هممون خوندیم و یک استدلال فوق العاده ضعیفه !
    سعی کن از علم برای اثبات حرف هایی که میزنی استفاده کنی ..
    Last edited by saeed_cpu_full; 16-07-2013 at 23:29.

  11. #108
    حـــــرفـه ای A M ! N's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    محل سكونت
    Under the weeping moon
    پست ها
    7,119

    پيش فرض

    نمیخام وارد بحث بشم ولی گمان میکنم یه چیزی رو یادتون رفته


    در پست شماره ی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ( پست آخرتون ) فرمودین :
    نه ما کجا به این نتیجه رسیدیم؟! ما اصلا از محدودیّت مغز صحبت نکردیم. فقط این رو گفتیم که سلولهای مغزی نمیتونه ظرف دانش باشه چون دانش مادّی نیست چون حجم و وزن و ابعاد و سایر خواص مادّه رو نداره پس ظرفش هم مادّی نیست.

    vs

    پیش ازین در پست شماره ی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] فرموده بودین ( ظاهرن جمله هارو هم از روی پستهای قبلیتون کپی پیست کردین )
    مغزي که داراي ابعاد و وزن محدود است نميتواند ظرفي براي حقايق بسيط گردد و از طرفي هم با فراگرفتن دانش، وسعت وجودي پيدا کند.
    مغزي که داراي ابعاد و وزن محدود است نميتواند ظرفي براي حقايق بسيط گردد و از طرفي هم با فراگرفتن دانش، وسعت وجودي پيدا کند.



    پی نوشت : از آنجاکه حافظه بخشی از [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نیست و هیچ ربطی هم به هیپوکمپس و سلولهای مغزی که sotorage اطلاعات هستند ندارد ( کاش اینطور بود) ، پس باید بگوییم روح شما فراموش کرده بود که قبلن در مورد محدودیت مغز صحبت کرده اید و بر محدودیت مغز دو بار اصرار ورزیده اید :p

  12. 2 کاربر از A M ! N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #109
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی و علوم انسانی havzhini's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2012
    پست ها
    1,565

    پيش فرض

    خب پست من بسرعت هرچه تمامتر پاک شد که این دقت مدیران رو میرسونه که جای تقدیر هم داره و فکر میکنم حتی رکورد سریعترین پاک کردن پست رو زدن

    چون واقعا مسئله برام سنگین هست اینبار با ارامش تمام پست میدم امیدوارم دوباره مشکلدار نشه

    این جمله رو دقت کنید
    فیلسوف بی سر و پای خداناباور
    اصلا فکر نمیکنم توضیحی لازم داشته باشه
    با کمال ارامش فقط باید عرض کنم بنده هم از همین بی سر وپاهای خداناباور هستم و خیلی هم بهش افتخار میکنم
    با کمال ارامش باید خدمتتون بگم اصلا لازم نیست شما پیشوایان بی سر و پا و بی نام و نشان مارا پیشوای خود قرار بدید
    ولی فقط یک سوال ازتون میپرسم اینکه اگر من پیشوایان شمارو با همین الفاظ صدا کنم چه عاقبتی توی ذهنتون برای من متصور میشین و چه حکمی برام صادر میکنین؟؟؟
    تصویر سازی کردین؟؟؟
    ولی من خلاف شما اون الفاظ رو هرگز بکار نمیبرم بلکه توجهتون رو در کمال ارامش به این جمله جلب میکنم
    فاءحبب لغيرك ما تحب لنفسك و اكره له ما تكره لها .
    آنچه كه براى خود دوست ميداري براي ديگران بپسند و آنچه براى خود نمى پسندى ، براى ديگران هم مپسند.
    فکر نمیکنم بدونین این جمله از کیه ولی از پدر بزرگوار سوال کنین حتما میدونن

    دیگه بحثی با شما نمیکنم چون مشخص شد هنوز خیلی راه دارین که باید تحصیل کنین از جمله ادب و نزاکت

    امیدوارم اینبار دیگه پست مشکلی نداشته باشه با تشکر از مدیران زحمتکش

  14. 4 کاربر از havzhini بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #110
    حـــــرفـه ای B3HZ@D's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    11,611

    پيش فرض

    نه ما کجا به این نتیجه رسیدیم؟! ما اصلا از محدودیّت مغز صحبت نکردیم. فقط این رو گفتیم که سلولهای مغزی نمیتونه ظرف دانش باشه چون دانش مادّی نیست چون حجم و وزن و ابعاد و سایر خواص مادّه رو نداره پس ظرفش هم مادّی نیست.
    البته ممکنه گفته بشه که امواج مغزیه، ما هم میگیم عیب نداره اینجا نامگذاری فرق کرد، شما اسمش رو امواج مغزی میذاری ما اسمش رو روح میذاریم. در نامگذاری که مناقشه ای نیست. ولی به هر حال یه چیزی هست حالا یا روح یا امواج مغزی.
    نه دوست عزیز .
    نامگذاری و صفت دهی به این راحتی ها که شما فکر میکنین نیست . شما اگه یک مقدار در اینباره مطالعه کنین می بینید که اطلاعات حسی به شکل امواج الکترو مغناطیسی و بواسطه عصبها منتقل میشه .
    ولی چیزی که شما اسم اون رو روح میذارین با توجه به باور خود شما در بعد سوپر نچورالیسم تحقق پیدا میکنه و اون رو جدای از ماده میدونین .
    پس تحلیل و استفاده ابزاری شما از کارکرد بین مغزو اعصاب برای توجیه روح در اینجا جواب نمیده .

    در ضمن قرار بود شما استدلال علمی خودتون رو برای اثبات روح عنوان کنین . نه این که از مطالب عنوان شده با تغییر واژه ها به سود خودتون استفاده کنین.

    نکته خوبیه. ببینید اصولاً دو مقوله‌ی علم و توانایی رو فقط به موجودات زنده میتونیم اطلاق کنیم.
    شما اطلاق دانا و توانا رو بر چه کسی و بر چه چیزی صحیح می دانید؟
    و همچنین حس و حرکت؛ به چه چیز می شود گفت که حساس و متحرک است؟
    مگر علم همان خبر و آگاهی نیست؟ مگر همان بینش و ادرا ک نیست؟
    مگر اندیشه و شعور و فکر و نظائر اینها از غیر دانش و دانا خاسته است؟
    طبق همون تفکرات دکارت که به اون پایبند هستین حیوانات رو دارای ذهن و روح نمیدونسته و هوشیاری رو به داشتن زبان میدونسته .
    پس بهتره شما موجودات زنده رو از لیست روح داران حذف کنید و فقط انسان رو به عنوان موجود دارای روح قرار بدین ....

    چرا ؟!

    چون که به نظر ایشان فقط انسان از زبان بهره میبره و چون زبان داره پس روح داره ... ولی موجودات و حیوانات دیگه از روح بی بهره هستن.

    بلی من این رو خوندم ولی این مطلب صرف ادّعا بود نه اثبات. چون مسلّمه که مقوله محبّت و مانند اون از معانی بسیطه هستند (بسیط یعنی اجزا و ترکیب نداره) که مادّی نیست و نمیتونه ظرفی غیر از روح داشته باشه.
    اتفاقا محبت و عشق و علاقه هم همگی جزو پردازش های مغزی و واکنش های شیمایی بدن هستن .
    مثلا زمانی که فردی عاشق میشه 12 قسمت مختلف مغز بعد از تحریک شدن شروع به ترشح مواد شیمایی میکنه که میشه از دوپامین، اکسیتوسین، آدرنالین و واسپوپرسین نام برد .

    در لینک زیر میتونین توضیحات مفیدی در این زمینه مطالعه کنین.

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    درک کردن هم خودش کار روح هست منتها به وسیله مغز، تعقّل میکنه. همه اینها قوای روح هستند.
    درک و ادراک همگی جزو پردازش های مغزی محسوب میشه و بعد از تجزیه و تحلیل مسائل مختلف و رسیدن به جواب مورد نظر شما به نوعی اون مسئله رو "درک" کردین و ربطی به موارد به اصطلاح شما ماورا الطبیعه {روح} نداره

    دوست عزیز، شما میخوای ما یه فیلسوف بی نام و نشان و خدا ناباور رو پیشوای خودمون قرار بدیم؟!
    ما به روش و استدلال ابن سینای نابغه اشاره میکنیم میگید توسّل به مرجعیّت کردی و فلان بهمان! بعد شما یه فیلسوف بی سر و پای خداناباور رو برای ما پیش میکشی اسمش هم میذاری «فیلسوف بزرگ»!
    واقعاً من نمیدونم چی بگم به شما! خیلی عجیبه!

    در این تاپیک افکار خیلی از دوستان شکوفا شد. فقط میتونم بگم که واستون متأسّفم.
    قرار نیست نظریات فیلسوفان و بزرگان رو با توجه به باورها و ایدئولوژی ها اونا از فیلتر عبور بدیم . با توجه به نظریه و تئوری که ارائه دادن در مورد درست و غلط بودنش تبادل نظر میکنیم .
    اون علامت سوال رو هم پیش خودتون نگه دارید و از خودتون بپرسید چطور در مورد کسی که از اون اطلاعی ندارین اینقدر راحت نسبت به اون اظهار نظر میکنین .
    چرا ؟! چون که یک فرد آتئیسم به حساب میاد پس صحبت هاش اعتباری نداره ؟!

    این اصلا استدلال هست گذاشتی واسه ما؟ این مفهوم انتزاعی خب موجود هست یا معدوم؟ اگر معدومه و «نیست» پس این «نیست» چگونه فکر میکنه و می یابد و می گوید من؟
    نیست که از خود خبر نمیده و نمیشه ازش خبر داد؛ هرچه که منشأ آثار است از «هست» است و این همان روحه و این روح دیده نمیشه، مادّی نیست و با تجربیات مادی هم قابل اثبات نیست،
    نمیتونیم ازش عکس بگیریم اینجا برای شما نشون بدیم باید خودت درک کنی، از طریق عقل چون از سنخ عقل هست از سنخ مادّه نیست.
    خیلی جالبه !
    شما خودت میگی به هیچ وجه نمیتونی وجود روح رو اثبات کنی و نه با حواس 5 گانه و نه با روش دیگه میشه اون تائید کرد ! بعد انتظار دارین بقیه همچین صحبت بی اساسی رو که هیچ پایه درست و حسابی نداره از شما بپذیرن ؟!
    من هم میتونم بگم که توی خونه هر فرد یک دیو دو سر نشسته و شب و روز اون رو همراهی میکنه ! ولی نه میشه حسش کرد و نه میشه دیدش و از اون عکس گرفت ... ولی چون میدونم هست پس یعنی هست !!!
    خیلی استدلال جالبیه !


    شما به جای استدلال و تمسّک به سخن این فیلسوفان پیش پا افتاده و بی نام و نشان لا اقل برو افکار دکارت رو بخون ببین درباره معرفت شناسی چه استدلالات محکمی داره، برای نمونه من این رو از ویکی پدیا نقل میکنم:

    رابطه جسم و روح
    در دوره دکارت (قرن هفدهم میلادی) فیزیک و به دنبال آن مکانیک تا حد زیادی پیشرفت کرده بود. یکی از مسائل عمده این فیزیک جدید، آن بود که ماهیت ماده چیست؟ چه چیزی باعث فرایندهای مادی و طبیعی می‌شود؟ چه چیزی موجب می‌شود حرکات و حوادث مختلف طبیعی (مثل باریدن باران، گردش سیارات، روییدن گیاهان، زلزله و غیره...) اتفاق بیفتند؟
    در آن زمان نگرش مکانیکی و مادی به طبیعت، نفوذ زیادی بین مردم و دانشمندان داشت. نگرشی که دلیل همه حرکات و حوادث جهان را در خود جهان و ماده آن می‌دانست، نه امور غیر مادی و ماوراء طبیعت. یعنی می‌گفت: همه چیز در عالم، به طور خودکار و طبق قوانین فیزیکی کار می‌کند.
    اما در اینجا پرسشی اساسی وجود داشت که با تبیین مادی از طبیعت جور در نمی‌آمد: علت اعمال و حرکات ما انسان‌ها چیست؟ این علت از دو حال خارج نیست: یا جسم و بدنمان است یا چیز دیگری غیر از آن. ما به طور واضح درک می‌کنیم که جسم ما که ماده ما است تحت فرمان ما قرار دارد و ما خودمان علت اعمال و رفتارمان هستیم؛ اما این خود چه چیزی است؟ آیا منظور از این خود، روح ما است؟ اما روح انسانی چیست؟ چه رابطه‌ای میان روح و جسم انسان وجود دارد؟ روح انسان به طور مسلم امری مادی نیست؛ بنابراین آیا امری غیر مادی در ماده اثر می‌گذارد؟ این امر چگونه ممکن است؟
    این پرسش‌ها فکر دکارت را به خود مشغول کرده بود.


    اندیشه ها و شیوه های معرفت شناسی دکارت رو ببین چه قدر جالبه و باید سرمشق همه ما باشه=>>> [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    دکارت هم یک فرد به شدت مذهبی بوده و استناد شما به اون کاملا مشخصه . هر چند بر خلاف شما که دنت رو بخاطر عقایدش اونطور پایین تصور کردین , ما اینجا همچین قصدی نداریم و فقط به گفته ها و نظریات ایشون بسنده میکنیم.
    البته همونطور که خودتون میدونید و در مورد نگرش دکارت مطالعه کردین باید بدونین که دکارت توی کتابش میگه : حرکت و رشد به روح ارتباطی نداره و انسان بدون وجود روح میتونه حرکت کنه و رشد کنه.
    و باور داشته که انسان بدون روح میتونه زنده بمونه ولی هوشیاری نداره .
    دیدگاه بعدی دکارت هم استقلال و جدایی ذهن {روح} از بدن بود . {Dualism}

    حالا سوال اینه که طبق این دیدگاه اگر روح از بدن جداست چطور میتونه روی بدن یا رفتار بدن تاثیر بذاره ؟!
    Last edited by B3HZ@D; 17-07-2013 at 00:28.

  16. 3 کاربر از B3HZ@D بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •