بنده تا حال در این تاپیک شعری نگفته ام. لطفا پستهای قبلی رو به دقّت مطالعه کنید.
این مطلبتون هم که استدلال نبود. من هیچ منطقی در این ندیدم. فقط نقل قول بود که «ثابت شده» حالا معلوم نیست چی ثابت شده کجا ثابت شده، ضن اینکه اگه ثابت هم بشه مغایر با مطالب ما نیست چون ما هم ابزار و وسیله بودن مغز رو قبول داریم و منکرش نیستیم،
همانند ابزار بودن چشم و گوش.
منظور از شعر همون جمله ابن سینا هست
اثبات یعنی دلیل و تحقیق پزشکی و ازمایشگاهی و علمی که توسط متخصصین برجسته انجام شده و به نتیجه ای خاص رسیده
بله مغز ابزار هست ولی دقیقا ابزار مواردی که شما برای اثبات وجود روح بکار بردین
شما عنوان کردید علم و دانش و احساسات به روح وابسته هست حالا یا ابزار یا ظرف ولی حالا اثبات(کهبالا تعریفش کردم براتون) شده که این موارد ابزار یا ظرفش مغز هست و نه چیز دیگه
و این یعنی مغایرت داره با مطلب شما
بلی مطالب که ساده هست و از استدلالات پیچیده و قلمبه سلمبه خودداری میکنیم.
مغز هم گفتیم ابزار هست.
استدلالتون هم باز نقل قوله نه برهان، مثلا: «مشخّصه» ، «ثابت شده» و...
این جور اگه ما استدلال بیاریم من هزار تا از این استدلالات میارم.
خیلی هم عالی که استدلال بدون مدرک و سند رو قبول نمیکنید و این یعنی اگاهی
اینجا چون تاپیک مرتبط با بحث نبود فقط خلاصه مطالب عنوان شد وگرنه قرار دادن لینک منابع معتبر کار سختی نیست و براحتی نتایج این تحقیقات در دسترس هست
من اصلا حرفم رو عوض نکردم. ببینید ما یه ظرف داریم و یه مظروف. ظرف ثابته و اون «من» هست. این خیلی ساده است.
شما هزار سال هم که در دنیا زندگی کنید بعد از هزار سال با وجود انواع تغییر و تحوّلات باز هم خواهید گفت: «من هست که این عقیده را دارم یا داشتم یا اینطور بودم و هستم»
علی رغم اینکه تک تک سلّولهای بدن متبدّل شده و تغییر می یابند.
وقتی تک تک اجزای بدن تغییر میکنه شما چطور میتونید بگید که این همون بدنه؟!
من براتون توضیح مثال زدم ولی دقت نکردین ولی بازم میگم
من میگم این همون بدن 100سال پیش هست چرا؟
چون همون رنگ مو، همون رنگ چشم، همون اندازه قد، همون رنگ پوست و .... بعد از 1000سال هم بازم تغیری نمیکنه
(البته اگر مغلطه نکنه کسی و الان بگه چرا پیر که میشی قد کم میشه یا رنگ مو سفید میشه و ... که باید جواب بدم اونها فرسایش هست و در بحث ما جایی نداره)
در مورد ظرف هم باید بپرسم ظرف چی؟
ظرف برای احساسات، حافظه، یادگیری، تفکر، عقاید، و ...؟؟؟
که توضیح داده شد کشفیات جدید کاملا اثبات کرده ظرف اینها مغز و سلولهای مغزی و هورمونها هستن و خواستین تاپیک جداگانه با لینک و مقالات دانشگاهی و علمی بحث میشه
اوّلاً املای «بست» اشتباهه و صحیحش «بسط» است.
ثانیاً نه منظورم از مسؤولیّتها اون مسؤولیّتهایی هست که لازمه اعتقاد به روح یا هر چیزیه.
انسان اگه حتّی به وجود شیطان هم اعتقاد داشته باشه باز این خودش یه مسؤولیّتهایی رو برای انسان داره که در مقابل این موجود چه عکس العملی نشون بده.
خلاصه هر اعتقادی یه اعمالی رو می طلبه.
اولا ممنون از تدریستون چون من کلا املام ضعیف هست هرچند غلط املایی گرفتن فکر نمیکنم هدف تاپیک باشه
لازمه اعتقاد به روح قبول مسئولیت نیست
اعتقاد به روح ممکنه جزعی از اعتقاد یک مذهب باشه و در کنارش صد درصد اعتقادات دیگه هم در اون مذهب وجود داره که بعضیهاش مسئولیتی ممکنه باشه مثل اخلاقیات یا اعمال عملی که فرد باید انجام بده
ولی ممکنه اعتقاد به روح در مذهبی جا نداشته باشه ولی مسئولیتهای خیلی سنگینتری روی دوش فرد باشه پس اعتقاد به روح یا هرچیزی ربطی به قبول مسئولیت نداره
مخالفین این نظریه دلیلشون منتهی میشه به اینکه: «دلیلی نیست»
ولی باید متوجّه بود که دلیل نداشتن و نیافتن یک چیز موجب نبودن اون چیز نمیشه.
در مورد بند آخر مطلبتون هم: وقتی وجود خدا و پیامبر با براهین مسلّم ثابت شده، هر سخنی هم که از اینها صادر بشه حجّت بوده و گزاف نخواهد بود.
بله مخالفین این نظریه ممکنه دلیلشون هرچیزی باشه
ولی کسی مثل من مخالف نیست بلکه پرسشگره و دنبال دلیل و مدرک مستند و درست میگرده و تا وقتی دلیل و مدرک منطقی و درست و صحیح بهش کسی ارائه نده هیچ مطلبی رو نه قبول میکنه و نه رد میکنه
تا حالا هم هیچ دلیل و مدرکی برای وجود روح کسی نداره و تمام نظریه و تزهای تئوریک بوده که ارزش عقلی و منطقی برای پذیرش ندارن
و حتی دلایل نظری که وجود داشته حالا علم جواب عکس بهشون داده مثل منشا یا به قول شما ظرف احساسات که اثبات شده در مغز شکل میگیره و ظرفشون مغز انسان هست نه روح
در مورد خدا و ... هم بحثی نمیکنم چون ربطی به موضوعات ما نداره خارج از قوانین هم هست
ولی اگه دقت میکردین من گفتم ( که وجود خودشون برای مخالفان هم در ابهام هست)
یعنی برای مخالفان در ابهام هست و اون براهین هرچی هم باشه مربوط به باورمندان هست و ربطی به به مخالفان یا پرسشگران نداره