دوستان چرا اسم اين سريال زير هشت هست
دليل خاصي داره؟
من اصلا نتونستم درست و حسابي ببينم
اون قسمت بولد شده خبر پایین رو بخون، جوابت رو میگیری:.gif)
روي مرز يأس و اميد
جام جم آنلاين: «اگه منيژه نباشه اميد كيلويي چنده؟»
اين جمله را عطا (امير جعفري) بازيگر سريال «زير هشت» خطاب به يكي از افردي كه در زندان به ملاقاتش آمده بود، ميگويد. اين گونه است كه لابهلاي يك سريال بظاهر تلخ و سياه سخني از اميد به ميان ميآيد.
تا قبل از اين كه اين كلمه را از زبان او بشنويم، هيچ نشانهاي از اميدواري و روشنايي در سريال ديده نميشد.
عطا يك قهرمان شرور به آخر خط رسيده است. او درحالي پا به زندان گذاشته كه پيش از آن هم وضعيتش چندان روبهراه نبوده است.
زندگي فلاكتبار او در جايي به نام گرمخانه برايش خيلي تفاوتي با زندان نداشت. قهرمان خسته و عاصي «زير هشت» تنها به يك چيز دلخوش كرده است. او تصور ميكند كه منيژه (پانتهآ بهرام) تا آخرين نفس همراهياش ميكند، به همين خاطر است كه همه سختيها را به جان ميخرد. اينجاست كه ميتوان درباره اتهام سياهنمايي اين سريال تجديدنظر كرد.
سيروس مقدم در جديدترين سريالش به اوضاع نابسامان يكي از افراد طبقه تهيدست ميپردازد. او در كارهاي پيشينش هم بارها با پرداختن به مصيبتهاي اين آدمها به موقعيتهاي داستانياش دست يافته است.
سريال «چارديواري» اگر چه لحني طنز و شوخ طبعانه داشت، اما در لايههاي زيرينش جواناني را نشان ميداد كه براي تامين نيازهاي اوليهشان به اجبار در دام دروغ و فريب ميافتادند.
با اين حال زير هشت تلخترين سريال سيروس مقدم است. دختري كه دست به سرقت از مغازه طلافروشي پدرش ميزند، آدمهاي آوارهاي كه سرپناهي جز گرمخانه ندارند، زندانياي كه سه انگشتش زير تيغ اره برقي بريده ميشوند و... اينها تصاويري هستند كه فضاي تيره و غمبار سريال مقدم را تشديد ميكنند. اما يك ويژگي موجب ميشود اين سريال از موج كارهاي تلخانديش و پوچگرا متمايز شود.
قهرمانان زير هشت با وجود همه مصيبتها و گرفتاريهايشان روزنههاي اميدي را در برابرشان مشاهده ميكنند. عطا از همه جا و همه چيز بريده است، اما فكر شيرين منيژه، تحمل دشواريهاي چارديواري زندان را برايش آسان ميكند.
در «زير هشت» براي آدمهايي كه در درياي بدبختي غرق شدهاند، هنوز يك ريسمان نازك باقي مانده تا به آن چنگ بزنند و خودشان را نجات بدهند. حتي وقتي اين ريسمان پاره ميشود، باز روزنه اميد ديگري پيدا ميشود كه اميد را در دل قهرمان زنده نگه ميدارد. عطا با شنيدن خبر ازدواج منيژه به سيم آخر ميزند. اما در همين لحظات زنداني زندهدلي (علي عيوضي با بازي آتيلا پسياني) در برابرش قرار ميگيرد كه او را اندكي آرام ميكند.
اين گونه است كه زير هشت بر مرز ياس و اميد حركت ميكند و مخاطب را در يك وضعيت دوگانه معلق نگه ميدارد.
درست در جايي كه رشته رفاقت منيژه و عطا از هم گسسته ميشود، فرد ديگري به نام علي عيوضي در قامت تنها ياريدهنده او وارد ميدان ميشود.
موتيف تكرارشونده رفت و آمد مادر پير عطا به زندان با واكر نيز، هم به انسجام قسمتهاي اوليه كمك ميكند و هم فضاي تلخ سكانسهاي زندان را كمي تلطيف ميكند.
اين نكته را ميتوان در نام انتخاب شده براي سريال يعني زير هشت نيز يافت. زير هشت در اصطلاح زندانيان به جايي گفته ميشود كه هم ميتواند مايه خوشحالي زندانيان شود و هم موجب ناراحتيشان. زير هشت اتاقي است كه چند نفر از مسوولان زندان در آن مستقر شدهاند.
معمولا فراخواندن يك زنداني به زير هشت، 2 معنا ميتواند داشته باشد. يكي اين كه فردي به ملاقات زنداني آمده و ميخواهد به او هديهاي را برساند. معناي دوم اين است كه زنداني قرار است براي اعمال خلافش در اين اتاق مورد بازخواست قرار بگيرد.
اين يادداشت با اشاره به يكي از ديالوگهاي مجموعه داستاني زير هشت آغاز شد.
مي توان در مطلبي جداگانه به ديالوگهاي اين سريال پرداخت. ديالوگهايي كه بيشترشان ريتم دارند و آهنگيناند.
به عنوان مثال اين ديالوگ: «اگه از پول بگذري، انگار از پل گذشتي»
واقعيت آن است كه سريالهاي تلويزيوني ما توجه زيادي به گفتگونويسي ندارند. كمتر ديالوگ زيبايي است كه متعلق به سريالها باشد و در يادها مانده باشد. نكته قابلتوجه در ديالوگهاي زير هشت اين است كه فيلمنامهنويس سعي كرده به جنس حرفهاي آدمهاي كوچه و بازار پايين شهر نزديك شود. گفتگوهاي اين سريال فقط اطلاعات مورد نظر را ارائه نميكنند، بلكه بيانگر احساسات و حالات روحي و رواني شخصيتها نيز هست.
اما نقطه ضعفش اين است كه بيشتر آدمها شبيه هم صحبت ميكنند. ديالوگهاي شخصيت عطا ميتواند بيانگر عواطف و پيچيدگيهاي رفتاري او باشد. اما وقتي ميبينيم بقيه آدمها نيز شبيه او سخن ميگويند، لطف شنيدن ديالوگهاي عطا كمرنگ ميشود.
آدرس منبع:
کد:
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید