تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 11 از 12 اولاول ... 789101112 آخرآخر
نمايش نتايج 101 به 110 از 117

نام تاپيک: رمان سایه نگاهت ( فرزانه رضایی دارستانی )

  1. #101
    پروفشنال ssaraa's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2009
    پست ها
    973

    8

    مرسی مممنون جدا خسته نباشی خیلی زحمت کشیدی
    اما من هنوزم حالم از ارسلان به هم میخوره و خیلی فیروزه رو دوست دارم
    چرا سعید ؟......تو واقعا از چیه فیروزه خوشت اومده.....تنها عیب ارسلان این بود که یکم عصبی بود ولی فهمیده بود واقعا مرد بود.....طوری که بلانسبت شما من میگم مثلش اصلا نیست کسی با شرایط ارسلان همچین کاری بکنه اصلا غیر ممکنه..........
    اما فیروزه جان که قدرت خدا هر چی فداکاری و نجابت و مظلومیت بیش از حد برای سجاد و خانواده وحشیش بود ولی اینقدر نمک نشناس بود که اون رفتارارو میکرد و با حرفاش ارسلان و داغون میکرد .......خانوم مثلا نجیب بود ولی جلوی ارسلان هی میرفت سراغ پسرخالهش هی در مورد سجاد حرف میزد اصلا تعادل نداشت

  2. 3 کاربر از ssaraa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #102
    آخر فروم باز saeed_h1369's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    اصفهانو میدوستم !
    پست ها
    1,387

    پيش فرض

    چرا سعید ؟......تو واقعا از چیه فیروزه خوشت اومده.....تنها عیب ارسلان این بود که یکم عصبی بود ولی فهمیده بود واقعا مرد بود.....طوری که بلانسبت شما من میگم مثلش اصلا نیست کسی با شرایط ارسلان همچین کاری بکنه اصلا غیر ممکنه..........
    اما فیروزه جان که قدرت خدا هر چی فداکاری و نجابت و مظلومیت بیش از حد برای سجاد و خانواده وحشیش بود ولی اینقدر نمک نشناس بود که اون رفتارارو میکرد و با حرفاش ارسلان و داغون میکرد .......خانوم مثلا نجیب بود ولی جلوی ارسلان هی میرفت سراغ پسرخالهش هی در مورد سجاد حرف میزد اصلا تعادل نداشت
    به نظرم ارسلان آدم دیوونه ای بود یعنی چی مردم اینقدر لوس و کینه ای ؟ من که حاضر نبودم یه ثانیه باهاش باشم (اگه دختر بودما )
    فیروزه آدم احساساتی بود فقط همین وقتی ارسلان میکگه نرو جون اونا رم نجات بده پس واقعا آدم پرو ییه وخیلی چیز های دیگه عصبی بودنش پرو بازی در اوردنش

  4. 2 کاربر از saeed_h1369 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #103
    آخر فروم باز 4MaRyAm's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    پست ها
    1,273

    پيش فرض

    ممنون سارای عزیز، خیلی زحمت کشیدی

    قربون اون انگشتا و وقتی که واسه تایپ گذاشتی

  6. 2 کاربر از 4MaRyAm بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #104
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    پست ها
    725

    پيش فرض

    خوب اول از همه ممنون بابت رمان قشنگی که گذاشتی...و بعد این که داستان،همونطور که قبل از اینم یه اشاره کردم،مهم ترین چیزی که برای جذب خوانندش داشت،تنوعش بود:از ابتدا آشنایی،بعد عاشق شدن وعلاقه مند شدن به فیروزه،اونم نه یه نفر و ماجرای هرکدوم که خودش جالب بود.بعضی قسمتا که هیجان زیادی منتقل میکرد تا خواننده رو مجبور به دنبال کردن داستان کنه،عم،شادی،استرس،هیجان،ه مه اینا باعث شد که این داستان برای همه جذّاب باشه.

  8. 3 کاربر از mahdistar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #105
    اگه نباشه جاش خالی می مونه peyman-yasi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    ♥ رضائـــیه ♥
    پست ها
    369

    پيش فرض

    فعلا تا قسمت یازدهم خوندم . بیقیشو بعدا میام میخونم . الان به علت مشکلات زیادی نمیتونم تا آخر بخونم . باید برم.شرمنده
    تا قسمت یازدهم از این حرفهای فیروزه که به ارسلان میگفت خیلی خوشم اومد و خیلی واقعیت داره :
    لبخندی زدم و گفتم:پیشرفت فقط مال شما آدمهای ثروتمند است.با پول میتوانید به همه آرزوهایتان برسید ولی ما فقیر بیچاره ها برای رسیدن به آرزوهایمان باید کلی بدبختی بکشیم تا شاید به آن دست پیدا کنیم.پدرم راست میگه که بین خانواده ی ما و شما خیلی فاصله است و ما نباید خودمان را هم ردیف شما بدانیم.شما ثروتمندان هر کاری که دلتان میخواهد میتوانید بکنید و آدمهای فقیری مانند ما را مثل برده زیر دست و پا بیندازید در صورتی که ما نمیتوانیم حرفی بزنیم.
    آخه زمین تا آسمون اینها با هم فروق دارند و همچنین این ارسلان عوضی خیلی آدم بی ظرفیتی بود . انگار اصلا تو عمرش دختر ندیده بود . نمیدونم تو فرانسه چطور رفته بود دانشگاه و ... از این دختر پرتلاش درس خون چی میخواست .
    حامد هم پسر خوب و خوش رفتاری نسبت به ارسلان بود ولی اونم چون تا دوم راهنمایی درس خونده بود لایق فیروزه درس خون نبود .
    فیروزه نباید خود را قاتیه اینجور مسائل میکرد که ناخواسته وارد شد .
    امیدوارم آخر داستان به خوبی و خوشی تموم بشه .
    نمیدونم بقیه داستان رو کی میتونم بخونم اما هر وقت تونستم تا آخر میخونمش
    خیلی ممنونم که زحمت میکشی این داستان های خوب رو میزاری .
    موفق باشی . خدانگهدار
    Last edited by peyman-yasi; 09-09-2009 at 18:34.

  10. 3 کاربر از peyman-yasi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #106
    آخر فروم باز 4MaRyAm's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    پست ها
    1,273

    پيش فرض

    من دلم بحال حامد سوخت

    پیمان راس میگه ببین این ارسلان پولدار آخرش به عشقش رسید، ولی حامد چی؟

  12. 3 کاربر از 4MaRyAm بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #107
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    پست ها
    725

    پيش فرض

    من دلم بحال حامد سوخت

    پیمان راس میگه ببین این ارسلان پولدار آخرش به عشقش رسید، ولی حامد چی؟
    خوب اصلا داستان میخواست همینو بفهمونه که خیلی از آدما،چطور سرنوشت خودشونو با یه ندونم کاری به این راحتی تغییر میدن.در ضمن فیروزه حق ارسلان بود،فکر کنم اولین کسی بود که عاشق واقعی فیروزه بود.
    این که دلتون برای حامد سوخت،کاملا درست.چون خودمم همچین حالتی بهم دست داد ولی دیگه با اون ماجراها کی حاظره با حامدی که دل خیلی از ماها براش سوخت زندگی کنه؟؟؟ 2پست پایین تر ویرایش شد
    Last edited by mahdistar; 10-09-2009 at 15:47.

  14. 2 کاربر از mahdistar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #108
    اگه نباشه جاش خالی می مونه nika_radi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    behind blue eyes
    پست ها
    416

    پيش فرض

    من دلم بحال حامد سوخت

    پیمان راس میگه ببین این ارسلان پولدار آخرش به عشقش رسید، ولی حامد چی؟
    همه آدمهایی که عاشق می شن به عشقشون نمی رسن که این حامدم از اون دسته بود
    سارا جون مرسی از زحمتی که کشیدی ولی کتابه دق اوری رو انتخاب کردی

  16. 3 کاربر از nika_radi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #109
    آخر فروم باز sepehr_x50's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    10,302

    پيش فرض

    میخوام این فیروزه رو خفش کنم.

  18. 2 کاربر از sepehr_x50 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #110
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    پست ها
    725

    پيش فرض

    خوب اصلا داستان میخواست همینو بفهمونه که خیلی از آدما،چطور سرنوشت خودشونو با یه ندونم کاری به این راحتی تغییر میدن.در ضمن فیروزه حق ارسلان بود،فکر کنم اولین کسی بود که عاشق واقعی فیروزه بود.
    این که دلتون برای حامد سوخت،کاملا درست.چون خودمم همچین حالتی بهم دست داد ولی دیگه با اون ماجراها کی حاظره با حامدی که دل خیلی از ماها براش سوخت زندگی کنه؟؟؟
    آخ...دوستان ،ببخشید...من حامدو با سجاد اشتباه گرفتم...راست میگه حامدم گناه داشت...بیچاره. ولی تو یکی از قسمتها(مهمونی خونه آقای بزرگمهر)نشون داد اونم زیاد تحت تاثیر قرار میگیره،اعتقادشم کمتر شده بود...نسبت به گذشته(خود فیروزه هم تو داستان گفت)

  20. 3 کاربر از mahdistar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •