متاسفانه خیلی قشنگ تموم نشد ...
اما در کل کار صالحی بد نبود ...
متاسفانه خیلی قشنگ تموم نشد ...
اما در کل کار صالحی بد نبود ...
خبرگزاري فارس: تهيه كننده مجموعه تلويزيوني «سه در چهار» گفت: اين سريال طبق روالي كه برايش در نظر گرفته شده و بود و بدون حذفيات به روي آنتن رفت.
حسن روستايي گفت: سريال «سه در چهار» در 26 قسمت براي پخش ساخته شده بود و زمان قسمتها بين 47 تا 39 دقيقه متغير بود و مقدار زياد يا قابل توجهي از كار حذف نشده بود.
وي افزود: هيچ حذف و جرح و تعديلي از سوي سازمان صدا و سيما متوجه اين سريال نبوده است و كار در طول زمان پخش توسط آقاي بهراميان مونتاژ دوباره شد و هر حذفي در كار اتفاق افتاده بنابر تصميم خودمان بوده است كه البته زمان آن در كل شايد به 10 دقيقه هم نرسد.
وي ادامه داد: چون احساس كرديم در برخي از صحنهها ريتم كار كند شده و براي رعايت اين مساله تصميم گرفتيم جابهجايي در سكانسها انجام بدهيم و برخي از قصهها نيز به طور موازي پيگيري شوند.
روستايي تصريح كرد: برخي فكر ميكنند كه تا پايان ماجرا بايد تكليف شخصيتهاي داستان به طور كامل مشخص شود و همه آنها به سرانجام برسند، در حالي كه ما در اين سريال داستان يك خانواده را داريم كه مثال عيني آنها در جامعه ما وجود دارد. چنين خانوادههايي سالم زندگي ميكنند اما در مواجهه با جامعه دچار مشكل ميشوند و در نهايت پوست اندازي كرده و به مرحله جديدي وارد ميشوند.
وي همچنين درباره عدم حضور «محمد كاسبي» در قسمتهاي زيادي از سريال گفت: عدم حضور ايشان دليل خاصي نداشت. به خاطر اينكه بار داستان روي شخصيتهاي مختلف توزيع شود، اين اتفاق افتاد و در هر قسمت بار قصه بر عهده يكي از شخصيتها بود.
بنابر اين گزارش، در مجموعه تلويزيوني «سه در چهار» كه در 26 قسمت براي پخش از شبكه اول سيما ساخته شده بازيگراني چون محمد كاسبي، مهران رجبي، شهره لرستاني، مجيد صالحي، ناديا دلدار گلچين، علي صادقي، اشكان اشتياق، بيژن پيشدادي، شهرام قاعدي، مجيد شهرياري، محمد رضا حقگو، محمد برسوزيان و مجيدياسر ايفاي نقش كردهاند.
داستان اين مجموعه كه در قالبي طنز به تهيه كنندگي «حسن روستايي» ساخته شده درباره دو خانواده است كه در زندگي خود دچار مشكلات اقتصادي و اجتماعي ميشوند. اين دو خانواده در مواجهه با مشكلاتي كه با آنها روبرو ميشوند، دچار پوستاندازي شده به مرحله جديدتري از زندگي خود وارد ميشوند و ديدگاههاي متفاوتي پيدا ميكنند.
من خوذم تو چند قسمت متوجه شدم که دیالگو رو تغییر دادن و دوباره روش گذاشتن .... چند جا هم یدفعه صدا قطع میشد که بخاطر دیالوگهای تند بود ...خبرگزاري فارس: تهيه كننده مجموعه تلويزيوني «سه در چهار» گفت: اين سريال طبق روالي كه برايش در نظر گرفته شده و بود و بدون حذفيات به روي آنتن رفت.
و اصلا امکان نداره فیلمی تو صدا سیما پخش بشه بدون قیچی ...
موفق باشید ...
آقا این فیلم تموم شد و این امیر را ندیدیم(منظورم اون امیر بود) حالا جدی جدی تموم شد؟ خوب حالا من تلویزیون نگاه کنم برای چی؟؟
اخرش خیلی افتضاح تمام شد!
من گفتم حداقل 30 قسمت دیگه داشته باشه اون شوهره این عروسه خنکه هم پیداش نشد!
صالحی خوب بود خودش در سریال اولش که کارگردانی میکرد بازی نمیکرد.
مجيد صالحي با كارگرداني مجموعه سه در چهار كه اكنون روي آنتن شبكه يك سيماست توجه بسياري از مخاطبان را برانگيخت «سه در چهار» نويد پيوستن نيروي تازهاي به جمع سازندگان اندك طنزهاي تلويزيوني بود.
اين مجموعه اگر چه با ضعفها و كاستيهايي نيز همراه بود، اما در مقايسه با برخي كارها كه در قسمتهاي طولاني، آنتن تلويزيون را بيهوده به خود مشغول ميكنند كار قابل قبولي است و گذشته از آن نامهايي چون محمدحسين لطيفي، بهرام بهراميان و رضا عطاران در تيتراژ كار به چشم ميخوردند كه پشتوانهاي قوي براي مجيد صالحي به حساب ميآمد.
به بهانه اين مجموعه با مجيد صالحي گفتوگوي مفصلي داشتيم كه از نظر ميگذرانيد.
همه اين عزيزاني كه اسمشان در تيتراژ آمد طبق همان عنوان ذكر شده فعاليت كردند و موثر بودند. آقاي بهراميان كه مجري طرح بودند از پيش توليد درگير كار بودند و تا آخرين قسمت پخش اين درگيري ادامه داشت. آقاي عطاران كه مشاور كارگردان بود در تمام طول كار به من كمك كرد و من در موارد مختلف با او مشورت داشتم و نظراتش موثر و مفيد بود و در مورد آقاي لطيفي كه گاهي شنيده ميشد از برخي دوستان كه سركار حضور نداشته و فقط در تيتراژ اسمش را ديديم بايد بگويم كه ايشان بزرگترين كمك را به من كردند و انگيزه را به من دادند كه از عهده اين كار برميآيي و بايد ثابت كني و در حقيقت من را هل دادند و اعتماد و لطف ايشان خيلي ارزشمند و موثر بود ضمن اينكه در مورد بسياري مسائل به من مشاوره دادند و هر يك لحظه حضورشان يك دنيا برايم ارزش داشت.
- چهطور است از تيتراژ شروع كنيم آقاي صالحي؛ و اينكه اين تعداد اسم از كارگردانهاي مختلف با عنوانهاي مشاور پروژه و مشاور كارگردان به چشم ميخورد. آنها عملا در كار چهقدر تاثيرگذار بودند؟
ضمن اينكه نبايد توقع داشته باشيم اين افراد كه هر يك نامهاي مهمي هستند و مشغلههاي خودشان را دارند در تمام طول كار سر فيلمبرداري حضور مداوم داشته باشند تقبل پرداخت دستمزد همه اين عزيزان در يك كار از عهده سازمان هم خارج است چون كارگردانهاي گراني هستند.
بله. قرار اوليه بر اين بود كه آقاي لطيفي بسازند اما رياست سازمان از ايشان خواست كه پروژه «نردباني بر آسمان» را شروع كند و با توجه به درگيريشان با آن مجموعه همان موقع به من پيشنهاد كردند كه به جاي خودشان اين كار را انجام دهم ولي آن زمان مديران شبكه يك خيلي مايل به ريسك و دادن اين پست به مجيد صالحي نبودند، در نتيجه به رامبد جوان پيشنهاد شد كه او هم با متنها ارتباط برقرار نكرد و گويا قصد داشت با نويسندگان ديگري كار را پيش ببرد كه متنهاي ايشان هم مورد پسند تلويزيون قرار نگرفت و در نهايت قرعه باز به نام من افتاد و كار را شروع كرديم.
- انگار قرار بوده قبل از انتخاب شما آقاي لطيفي و بعد از آن رامبد جوان كارگرداني اين مجموعه را برعهده بگيرند.
خير. آن موقع اين قصه به اين شكل مطرح نبود و اصلا شكل ديگري داشت كه حدود 10 قسمت نوشته شده بود و قرار نبود به صورت دنبالهدار باشد، بلكه داستان به شكل اپيزوديك پيش ميرفت مثل قسمتهاي نهم و دهم ما كه در خانه يك مادربزرگ قصه گفته ميشد.
- رامبد جوان با قصهاي كه شاهدش بوديم مخالف بود؟
من حس كردم مردم قصه دنبالهدار را بيشتر دوست دارند كنجكاوي اينكه در قسمت بعد چهطور ادامه پيدا خواهد كرد سبب ميشود با رغبت بيشتري كار را دنبال كنند. البته يك دورهاي كارهاي اپيزوديك خيلي جواب ميداد و سريالهاي ارزشمندي هم ساخته شد مثل خانه سبز اما مدتي است كارهاي روتين دنبالهدار خيلي مد شده و بيننده هم به كارهاي دنبالهدار توجه بيشتري نشان ميدهد. اما در مورد كشدار شدن خيلي موافق نيستم. به نظرم ما در تمام قسمتها به طور يكدست با اتفاقات و موضوعات تازه روبهرو بوديم و تعليق و گرهافكني در كار تا آخرين قسمتها ادامه داشت.
- اتفاقا زماني كه صحبت تاسيس شركت خدماتي شد تنها پيشبيني كه ميشد راجع به ادامه مجموعه كرد همين بود كه اين گروه هر روز به يك خانهاي ميروند و ماجراي تازهاي دارند. ولي سر موضوع موادمخدر متوقف شد و قسمتهاي پاياني خيلي كشدار شده و كار قدري افت كرد.
البته نظر شما را تا حدودي قبول دارم. ببينيد اولا كه من روي 6 – 7 قسمت آخر تقريبا نظارتي نداشتم.
- كار به لحاظ مضمون افت كرد و از بار طنز آن نيز كاسته شده بود به نظرم بيژن را نبايد از خانواده جدا ميكرديد.
روي خيلي از مسائل!
- روي تدوين؟
البته دلم نميخواهد در اين مورد صحبت كنم. اما منكر اين نميشوم كه اگر متن به جاي 26 قسمت 23 قسمت بود كيفيت بهتري داشت. اما واقعا ما شرايط سختي از نظر توليد داشتيم از نظر رواني بچهها خيلي تحت فشار بودند و كار حاشيههايش زياد شده بود و بايد هر چند زودتر به اتمام ميرسيد. از طرفي يك روز مثلا بازيگر دختر ما قهر ميكرد و ما بايد با نويسنده كار آقاي عليرضا مسعودي جلسه ميگذاشتيم كه آقا ايشان را از ادامه متن حذف كند.
بالاخره يك مسائلي گريزناپذير است و در هر كاري از اين اتفاقات وجود دارد و نميشود كاري كرد. ما مجبور بوديم ادامه بدهيم و ميگفتيم دختر خانواده رفته خانهدايي. حالا بعد از مدتي زندگي شيرين ميشود و بازيگر برميگردد و ما باز با نويسنده جلسه ميگذاريم و ميگويم دختر از خانه دايي برگشت. در مورد بيژن هم كه گفتيد از خانواده جدا شد هم مسئله به شكل ديگري بود، ما آقاي كاسبي را هم متاسفانه در مقطعي نداشتيم مجبور شديم بيژن را بفرستيم آن طرف ماجرا.
- خب ميرفتيد با بازيگرتان آشتي ميكرديد!
بله و من ميخواهم بگويم كه آقاي مسعودي هنگام نگارش متن با چنين شرايطي مواجه بود و نظرات مختلفي همه از چندطرف به ايشان هجوم ميآورد. ناظر كيفي يك نظري داشت، عوامل تهيه و توليد يك نظري و مجيد صالحي هم يك نظر. پس بنده خدا در اين اوضاع خيلي زحمت كشيده تا كار را به اتمام برساند. گذشته از اينكه خواهرشان در آن موقع دچار بيماري سختي بودند و اينها همه بر كار تاثير گذاشت.
- پس كار پرد از قهر و آشتي بوده!
از قسمت دهم به بعد. ولي در كل من تمام اتفاقات پيش آمده را حكمتي ميدانم. مثلا ما در سرماي شديد تصويربرداري ميكرديم و در آن دماي 18درجه زيرصفر در پل رسالت اگر آقاي كاسبي با توجه به كسالتي كه داشتند همراهمان بودند ممكن بود آسيب ببينند و حضورشان سرصحنه به اين اتفاق كه ايشان سلامتش را به خطر بيندازند، نميارزيد گرچه اگر بيژن در اين طرف داستان و بين خانواده بود كار از اينسو افت نميكرد.
- پس نگارش متن همراه با تصويربرداري پيش رفته؟
چون به هر حال همه اتفاقات و ماجراها آنسوي قصه بود و گشتن دنبال قاچاقچيها و تنوع لوكشين و... در حالي كه بقيه در يك خانه راكد بوديم و ايجاد جذابيت قدرتي سختتر بود. حالا در اين وضعيت قرار بر اين بود كه بده بستانهايي بين من و علي صادقي در كار شكل بگيرد كه با رفتن او و پيوستنش به سيروس اين اتفاق نيفتاد با اين حال ما سعي كرديم اين مسئله را در مونتاژ اصلاح كنيم و توازني ميان دو سوي قضيه ايجاد شود. كار نشد ندارد و در عين حال يك كارهايي واقعا نشدني است. با اعمال شاقه و اسلحه گذاشتن پشت گردن بازيگر هم نميشود او را سرصحنه آورد. اما مهم اين بود كه در آخر ماجرا بازيگراني كه رفته بودند دوباره برگشتند!
خود من چون كارهاي رئال را خيلي دوست دارم، دلم ميخواست از كساني كه شناخته شده هستند در اين ژانر- و البته بازيهايشان را خيلي قبول دارم- استفاده نكنم و كساني باشند كه مردم ذهنيتي از آنها در ژانر طنز ندارند و اين كمك ميكرد تا كار به فضاي رئال نزديكتر شود. من و رضاعطاران از حدود 11سال پيش و از سيب خنده تا امروز در كارهاي زيادي با هم همكاري داشتيم و او سواي رفاقتمان براي من حكم يك استاد را دارد و من هر كاري را كه شروع كردم از او مشاوره گرفتم و نظراتش هميشه در كارم مفيد و موثر بود. بنابراين خواهناخواه اين شباهت به وجود ميآيد و باعث افتخار من است كه كار من بيننده را ياد آثار عطاران بيندازد.
- اين كار با وجود شباهتهايي كه به كارهاي رضاعطاران داشت در يك مورد خيلي موفقتر عمل كرد و آن انتخاب بازيگران است. همه درست سرجاي خودشان بودند ضمن اينكه اكثرا جزو بازيگران ثابت اين نوع كارها به شمار نميرفتند و اين كمك ميكرد كه كار واقعيتر باشد.
اما سواي اين من تلاش كرد كه كارم يك هويت مستقل داشته باشد و تفاوتهايي در آن احساس شود كه يكي همين انتخاب بازيگران بود كه باز با مشورت دوستان صورت گرفت. خود عطاران هم نظرش همين بود كه از بازيگران مشترك استفاده نكنيم تا كار متفاوت باشد و غير از عليصادقي كه هرچند كار از عطاران هم بازي كرده بقيه را با اين هدف انتخاب كرديم و اينكه رضا معمولا قابهايش را اسكپ نميكند يا معتقد به صداگذاري حرفهاي در تلويزيون نيست، اما من دوست داشتم اين موارد را تجربه كنم.
شخصيت بيژن را وقتي آقاي مسعودي مشغول نگارش متن بوده گويا براساس علي صادقي نوشته و او را در ذهن داشته يا اينكه به اشكان اشتياق فكر كرده بود و با من مطرح كرد و پذيرفتم. يا محمد كاسبي را من خودم با توجه به همكاريهاي قبلي با ايشان در ذهن داشتم و دلم ميخواست حضور داشته باشد. مهران رجبي پيشنهاد عطاران بود و خيلي هم خوب بود. خلاصه با هم گپ زديم و براساس نظرات آقايان محمد حسين لطيفي و بهرام بهراميان به اين بازيگران رسيديم.
- بازيگران براساس متن انتخاب شدند يا متن را براساس آنها نوشتيد؟
ببينيد در زندگي امروز من به آدمهايي برميخورم كه يك ساعت من را درگير رفتار و حركاتشان ميكنند و گاهي كه با آقاي عطاران بودم آدمهايي را در كوچه و خياباني ديديم كه از تيپ هم فراترند و گفتيم حالا اگر ما مثل اين كارمان داشته باشيم ميگويند تيپسازي كرديد، غلو كرديد و از اين حرفها و آدمهايي مثل مدير ساختمان يا قاچاقچيها كه مثال زديد هم از همين آدمها هستند. در گروههاي خاصي مثل همين افراد موادفروش هم همه جور آدمي پيدا ميشود و قشري هستند كه غالبا رفتار عادي ندارند و اينها واقعا غلو نيست.
- موضوع ديگري كه در اين كار و برخي كارهاي رضاعطاران سؤالبرانگيز ميشود تيپسازي است. در كاري كه همه شخصيت هستند و تلاش شده تا در يك فضاي رئال كار را پيش ببرند يكباره در ميان آدمهاي فرعي داستان به تيپهايي برميخوريم كه اين فضا را ميشكنند و مخاطب شك ميكند ادامه همان كار را دارد ميبيند! مثل قاچاقچيها با آن سرهاي تراشيده يا در ساختمان محل كار...
البته در اين كار من مكمل بودم نه پيش برنده داستان اما در كل فكر ميكنم اين به شرايط هر كاري برميگردد. اگر شرايط درست باشد و هركسي جاي خودش قرار گرفته باشد كار خوب از آب در ميآيد. مثلا من در «قطار ابدي» تيپهايي مثل رابين هود و حسن كچل را بازي ميكردم و با توجه به درست بودن تمام مسائل كار و نظارت رضاعطاران موفق بود و در كار ديگر مثل «مجردها» يك شخصيت رئال را بازي كردم و به خاطر شرايط و حضور آدمهاي حرفهاي، كار قابل قبول از آب در آمد.
- قبول داريد كه خود شما هم در امر بازيگري بيشتر در تيپسازي موفق بوديد تا بازي شخصيتهاي رئال؟
مسلما اين تعمدي بوده و من خودم خواستم به اين شكل باشد. چون اگر قرار بود همه كمدي باشند فضا به سمت كارهاي فانتزي ميرفت. ما ميخواستيم يكي پارتنر باشد. گاهي هم بار طنز را از دوش يكي برميداشتيم و ميگذاشتيم روي دوش ديگري. ضمنا فكر ميكنم همه در نقشي كه بايد ايفا ميكردند موفق و درست ظاهر شدند و تنها اين بار كمدي بود كه بر دوش يكي نسبت به ديگري سنگيني ميكرد نه قدرت بازيگري و اگر اشكان اشتياق پارتيز خوبي نبود كمدي علي صادقي به چشم نميآمد. همينطور در مورد باقي بازيگران.
- راستي چرا در سه در چهار كه تلاش هم شده بود رئال باشد شخصيتها يكي در ميان جذاب بودند و همه نتوانستند به نسبت ديگري گليمشان را از آب بيرون بكشند. مثلا آنقدر كه علي صادقي موفق بود اشكان اشتياق نبود يا آنقدر كه مهران رجبي به دل مينشست محمد كاسبي جذاب نبود. آنقدر كه شهره لرستاني به چشم آمد خانم گلچين ديده نشد. این به پتانسيل بازيگر مربوط ميشد يا خواست و هدايت نويسنده و كارگردان بود؟
براي اينكه اين كنتراست، شوخيها را به وجود ميآورد و لايههاي طنز كه بايد مورد نقد قرار بگيرد بيشتر در اين طبقات مشاهده ميشود.
- حالا چرا در همه كارهاي جنگ ميرويد سراغ طبقه فقير يا ثروتمند، در حالي كه در كمديهاي غربي جديد اكثرا طبقه متوسط مطرحند و موفق هم هستند.
البته نظر شما هم از جهتي درست است و همانطور كه گفتيد در فيلمهاي روز آمريكا با قشر متوسط هم شوخي ميكنند و به مسائل اجتماعيشان ميپردازند. اتفاقا در كار جديد رضاعطاران اين اتفاق افتاده و تلاش كردند به اين قشر هم نزديك شوند. اما در كل قصد ما شوخي و تمسخر نبوده ما خواستيم بگوييم اين خانواده درست است كه به لحاظ مالي در سطح پاييني قراردارد اما در كنار هم صاحب لحظاتي هستند كه به يك دنيا پول و ثروت ميارزد و ديگر اينكه چرخ فلك ميچرخد و اگر آسان بگيري اين چرخش آسانتر است و راحتتر ميگذرد و اگر سخت بگيري به خودت سخت خواهد گذشت و بايد تلاش كنيم حقمان را بگيريم اما حقي را زير پا نگذاريم همانطور كه در اشعار تيتراژ آغاز و پايان اشاره شده.
- ولي فكر ميكنم بيشتر به خاطر راحت طلبي طنزپردازان و كمدينهاي ماست كه همه يك زندان درست ميكنند و يك قاچاقچي و خلافكار دارند و يك خانواده فقير در يك اتاق تنگ كه مدام سر هم فرياد ميكشند؛ يعني فقط اينهاست كه خنده دارند؟
شايد ولي چه خالي بيپاياني... .
- شايد اينكه اصل موضوع در تمام كارهاي ما شده پول، به جامعه امروزمان هم برميگردد كه متاسفانه در اغلب مواقع دغدغهاي قويتر از اين ندارد.
همه با همفكري دوستان اتفاق افتاد و اتفاقا خوب شد كه اشاره كرديد چون ميخواهم از 2 نفر خيلي تشكر كنم كه بدون كمك آنها شايد در اواخر كار زمين ميخوردم. يكي محمدرضا فاضلي (نويسنده و كارگردان كشورمان) كه هم خيلي به متن و به كارگرداني مدد رساند و ديگري فرهاد نجفي كارگردان جوان و خوش ذوقي كه بسيار ايدههاي خوبي به من داد.
- حالا كه گفتوگو را با تيتراژ آغاز كرديم خوب است كه با تيتراژ هم تمامش كنيم. تيتراژ كار خيلي عالي بود، مخصوصا تيتراژ اول. ايده نقاشي از چه كسي بود؟
من که از این صمیر خیلی بدم میومد برای همین نمیخواستم خواهر بیژن را بگیره ولی خوب فیلم ایرانیه و امکان نداره دختر و پسری مجرد از فیلم بیرون برند
ربطی به فیلم ایرانی و خارجی نداره کلا در سبک کمدی حتما باید در انتها با یک ازدواج به پایان برسه و این از ویژگی های این سبک از سینما و تلویزیون هست...
فکر نمیکنم شما هیچ فیلم کمدی پیدا کنید که بدون ازدواج به پایان برسه...
من که اصلا سریال ایرانی نگاه نمیکنم اما این یکی رو تقریبا 95% رو دیدم !
قشنگ بود چون واقعیت زندگی ما بود ...
پخش بخشي از سريال سه در چهار و نوع مواجهه اين سريال با هنرمندان موسيقي، سبب شد تا يك نوازنده و مدرس تار و سه تار كه زماني در نشريه گلآقا طنز مينوشت، در يادداشتي به نقد اين بخش سريال بپردازد.
برای من که سالها در موسسه گلآقا کار می کردم و با بزرگان طنز در ارتباط مستقیم بودم؛ فهم طنز، فکاهه، مطایبه، هزل، هجو و انواع دیگر شوخی کار سختی نیست.
فضای موسسه گل آقا درآن سالها (اوایل دهه ی 70) با درک و درایت کیومرث صابری به عنوان مدیر مسئول، و ذوق و شعور نوابغی چون ابوالفضل زرویی، سیامک ظریفی و دهها هنرمند دیگر، دانشگاهی بود تا به جامعه خشک و بیش از حد جدی آن روزگار بفهماند ابزار طنز چقدر میتواند در بیان کاستیها و تلطیف فضا موثر باشد.
بارها بزرگان عرصه های مختلف (سیاسی ،ورزشی ،هنری ،...) را دیده بودم که با روی باز به دفتر موسسه میآمدند و از اینکه در فلان مطلب یا کاریکاتور سوژه طنزپردازان قرار گرفتهاند ابراز خرسندی و رضایت میکردند.
دکتر حسن حبیبی معاون اول رئیس جمهور وقت، دکتر وزیر امور خارجه وقت و بسیاری دیگر از آن جملهاند. در آن مقطع زمانی حتی نمایشهای کمیک تلویزیون هم اگر چه در سطحی پایینتر از طنز مطبوعاتی به لحاظ کیفی قرار داشتند، اما بدون شک حداقل استانداردهای یک اثر کمدی را دارا بودند. و حتی در جای جای آنها میشد رگههایی از طنز فاخر را نیز یافت و از آن لذت برد. تهیه کنندهها و کارگردانانی چون بیژن بیرنگ، مسعود رسام، داریوش کاردان، بهروز بقایی، داریوش مودبیان.... از جمله هنرمندانی بودند و هستند که ابزار کمدی و طنز را میشناسند ،شرایط اجتماع را درک میکنند و از ان ابزاربه خوبی برای بیان نقطه نظراتشان بهره گرفته ومیگیرند.
این مقدمه را تنها به این دلیل نگاشتم تا پس از طرح نظراتم درباره سریالهای طنز جدید تلویزیون، متهم به عدم شناخت و درک طنز از سوی برخی حضرات نشوم!
اگر طنز پرداز، طرف اول و سوژه طنز، طرف دوم مقوله طنز تصور شوند، از نظر نگارنده، طرف اول مهمترین شرطی را که برای انتخاب طرف دوم طنز باید در نظر داشته باشد، توان و قدرت و جایگاه طرف دوم برای معرفی و دفاع از خودش است. به عبارت دیگر سوژه طنز در طول تاریخ و در طنز کلاسیک ایرانی همچون نمایشهای سیاه بازی از جایگاه و پایگاهی قوی برخوردار بوده و هست.
حاکمان، تاجران و افراد مشهور و بانفوذ، همواره هدف نقد طنز پردازان بوده و هستند. این مهم علاوه بر اینکه امکان خطا و انحراف قدرتمندان و صاحب منصبان را کاهش میداده ،بلکه با ایجاد شرایطی برابر برای هر دو طرف (طنزپرداز و سوژه طنز) به طرف دوم امکان دفاع از خود را هم میداده است.
برای مثال یک سیاستمدار که در طول هفته چندین بار در صدا و سیما سخنرانی میکند، اگر در برنامهای تلویزیونی یا رادیویی سوژه طنز قرار بگیرد، تعادل برقرار شده. چرا که در آن صورت، بیننده یا شنونده تمام لوازم یک قضاوت عادلانه را در اختیار خواهد داشت.
یک مثال ملموستر: علی دایی فوتبالیست مشهور، در طول هفته ساعتها در صفحهی تلویزیون دیده میشود، حرف میزند، مجریها از افتخاراتش میگویند، مفسرین فوتبال تواناییهایش را ذکر میکنند و... و شاید در ماه یک بار هم سوژه هجو یا طنز یک برنامه واقع شود.
در این مثال، از دید بنده همه چیز عادلانه است. بیننده تلویزیون هم قهرمان را با همهی تواناییهایش میبیند و هم نمایش طنز یا هجو را. اما من در این بخش نوشتهام به سوژههایی میپردازم که ناعادلانه و بیرحمانه هجو میشوند، در شرایطی که هیچ امکانی برای معرفی یا دفاع از خود ندارند.
بسیاری از ما،حداقل بخشهایی از سریال نوروز 87، با نام "مرد هزار چهره"را نگاه کردهایم، خیلی از ما هم محافل شبه روشنفکری مورد اشاره سریال را نیز دیدهایم، اما در این سریال یک اشکال وجود دارد که میتوان با طرح این پرسش آنرا دریافت:
در صداوسیما چند بار محافل و انجمنهای جدی و پر محتوای فرهنگی، هنری و ادبی به صورت گزارشهای مبسوط و مفصل نمایش داده شده؟ بینندگان غیر متخصص صدا و سیما چقدر از طریق تلویزیون امکان درک فضاهای واقعی انجمنهای هنری، ادبی گوناگون را داشتهاند؟ اگر پاسخ همان است که من میاندیشم (هیچ)، بنابر این نمایش سراسر هجو انجمنهای ادبی، حد اقل یک کج سلیقگی سطح پایین است وبس.
در مورد موسیقی وضع از این هم اسفناکتر است، اگر کارگردانان و تهیه کنندگان آثار تلویزیونی اندکی دغدغهی موسیقی، به عنوان یکی از مهمترین گونههای هنری را داشتند، در شرایطی که موسیقی در رسانه سختترین شرایط را سپری میکند (عدم نمایش ساز، نبود برنامههای تخصصی موسیقی و...) هیچگاه اجازه هجو این هنر شریف را در فیلمها و سریالهایشان به خود نمیدادند.
بطور قطع اگر حتی در هفته یک ساعت از تلویزیون ایران یک کنسرت رسمی و کاملا جدی، همراه با نمایش سازها پخش میشد من به هیچیک از بی مهریهای ذکر شده در بالا نمیپرداختم.
حال برای اینکه عمق فاجعه را به وضوح توصیف کنم مثالی دیگر میزنم: سریال سراسر هجو و هزل سه در چهار که تا اواسط هفته قبل، روزهای زوج از شبکه یک پخش میشد، مجموعهایست از رفتارها و گفتارهای طنزآمیز! که علاوه بر اوووووج هنر نویسندگی و کارگردانی!، لحظه لحظه آن سرشار از توانمندیهای بازیگران نخبه و بی نظیر است!.
در یکی از قسمتهای این مجموعه که چهارشنبه شب 9 مرداد ماه پخش شد، دو تن از پرسناژهای سریال از دست پلیس در یک کارگاه نانوایی مخفی شدند. صاحب کارگاه پس از کمی آشنایی با این دو نفر و در حال روشن کردن گاز پیک نیکی، گفت: من ساز میزنم! یکی از آن دو نفر گفت: بارک ا... ، چه سازی؟ صاحب کارگاه در حالی که با دو انگشت ادای کشیدن تریاک را تقلید میکرد و با دهن صدای آنرا تولید، گفت :من، ویلن میزنم داداش، ویلن !!!
گذشته از اینکه اصلاً چنین پلانی چقدر میتواند با مزه و خنده دار باشد یا اینکه چه پیام فرهنگی، انسانی و اجتمایی در آن نهفته که برای امثال من قابل درک نیست
سوال این است: در شرایطی که هنر مندان موسیقی امکان طرح و معرفی عادلانه خود و سازشان را ندارند و بیننده تلویزیون (بیهیچ توضیح و توجیهی) هیچگاه نوازنده و سازش را ندیده و نمیبیند، مترادف کردن نوازندگی ویلن با کشیدن تریاک، آنهم به این شکل سخیف و مبتذل چه معنی و مفهومی دارد.
بدون رودربایستی باید اعتراف کنم شخصاً نمیتوانم از نویسنده و کارگردان چنین سریالی که نیمی از آن به پس گردنی زدن هنرپیشگان به یکدیگر و بیان عبارات مبتذل میگذرد انتظار زیادی داشته باشم، اما به عنوان یک موزیسین فعال در ایران امیدوارم روزی بیاید که هر کاری را به کسی بسپارند که توان و درک و سواد و لیاقت وشعور و....آنرا داشته باشد و با وجود بزرگان عرصه طنز و تاًتر در این کشور مردم ما ناچار نباشند ساعتها به لمپنهایی نگاه کنند که همه هنرشان پس گردنی زدن به یکدیگر و توهین به دیگران است.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)