تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 11 از 21 اولاول ... 789101112131415 ... آخرآخر
نمايش نتايج 101 به 110 از 207

نام تاپيک: »» گرافیک و شاخه های طراحی گرافیک

  1. #101
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض رضا عابدینی، با لباس شرقی روی فرش قرمز




    (...) در تالار موسیقی آمستردام، که به کشتی درحال غرق شدنی می ماند که هنر مدرن از آن بنایی باشکوه ساخته است، سکوت سالن را فراگرفت و صدای راه رفتن چهارده نفر از خانواده سلطنتی هلند و همراهانشان در گوش ششصد نفر از مهمانانی که در سکوت کامل به عبور خاندان سلطنتی از روی فرش قرمز نگاه می کردند، پیچید. جوانی با لباس سراسر سیاه و شرقی، چشمانی روشن در کنار ملکه گام برمی داشت، با سری که پائین بود و حرکاتی که معلوم بود از فشار مراسم رسمی سلطنتی خسته و مضطرب است. پسر بزرگ ملکه، نام مرد سیاهپوش ایرانی را اعلام کرد و از او خواست بالای صحنه برود و جایزه اصلی پرنس کلاوس که در حال تبدیل به یک نوبل فرهنگی هلندی است بگیرد. رضا عابدینی بالای صحنه رفت، با کمی اضطراب جایزه اش را دریافت کرد و در حالی که از فرط اضطراب به نظر می رسید برایش ساده تر است جایزه صدهزار یورویی را پس بدهد تا در مقابل ششصد نفر سخنرانی کند، سخنان خودش را آغاز کرد.

    روز ۱۳ دسامبر، برخلاف همه جاهای دنیا که تصویری تند و خشن از ایران به چشم می آمد، در تالار موسیقی آمستردام، برای کسانی که به فارسی حرف می زدند و با الفبای فارسی به عنوان زبان و ادبیات وطنی ارتباطی دیرینه داشتند، روزی فراموش نشدنی بود؛ روی پرده سالن کلمات فارسی همچون نت های موسیقی از تصاویر گرافیکی رضا عابدینی در سالن می رقصیدند و برای چشم های ایرانیانی که این کلمات را می شناختند، احساسی از زیبایی و غرور به وجود می آورند. آنجا تصویری دیگر از ایران را می شد نگاه کرد. تصویری پر از زیبایی های رازآلود فرهنگ ایرانی و اسطوره هایی که از اعماق تاریخ برمی آمدند، به صورت نقش و تصویر در می آمدند، پلی می شدند برای ارتباط برقرار کردن و تصویری از ایران زیبا.

    هرسال بنیاد پرنس کلاوس ده نفر از برگزیدگان فرهنگ، تفکر و هنر را از آفریقا، آسیا، آمریکای لاتین و کارائیب انتخاب می کند. منطقه ای که بیش از نیمی از کشورهای جهان در آن قرار دارند. و امسال سال ایران و رضا عابدینی گرافیست بزرگ ایرانی بود. گرافیستی که بی شک در ایران بیست سال اخیر تصویرسازی ایران را دچار دگرگونی کرده است. گاهی گمان می کنم او در تجربیاتی که در مورد خط و تصویر دارد، چنان شهامت دارد که انگار در روز آفرینش خط فارسی است، می تواند حروف را با اقتدار تمام هرجایی که می خواهد بگذارد، گویی نگهبان زیبایی کلمه فارسی است، تا این کلمات را از اینکه در اثر استفاده هر روزه زشت و بی قواره شوند نجات دهد.

    همزمان با اعطای جایزه اصلی پرنس کلاوس به رضا عابدینی، نمایشگاه پوسترهای او نیز در آمستردام برگزار شد، نمایشگاهی که در چشم اکثر بازدید کنندگان شگفتی می آفرید؛ آیا این گرافیک امروز ایران است؟ پاسخ سووال ها بر دیوار آویخته بود. اصولا در گرافیک توضیح لازم نیست، همه چیز را می توانید ببینید. در مورد رضا عابدینی کافی است که نگاه کنید. او کلمات را همچون سلاح در دست گرفته است و بر صفحه کاغذ می جنگد تا زیبایی حروف را به رخ مفاهیمی که از حروف بیرون می ریزند، مثل قابله ای کلمه را چنان به زایش درمی آورد که به محض دیدنش بتوانید احساس کلمه را با چشم تان دریابید، او یک معجزه گر است. مردی با ۳۲ حرف و میلیونها رنگ.

    مراسم امسال روز ۱۳ دسامبر در حالی برگزار شد که هفتصد میهمان از دهها کشور میزبان بنیاد پرنس کلاوس بودند، زبان اول مراسم هر سال انگلیسی است و طبیعتا زبان دوم هلندی است، امسال زبان دوم تقریبا یا تحقیقا فارسی بود. میهمانان زیادی از ایرانیان هلند و ایرانیان برخی کشورهای دیگر اروپایی آمده بودند تا در این افتخار شریک شوند. مراسم طبیعتا با همراهی خانواده سلطنتی با برنده اصلی آغاز می شد، جایی که معمولا سفرای ده کشور برنده نیز حضور دارند و پس از آن مراسم اصلی در سالن اصلی تالار موسیقی برگزار شد.

    معرفی بنیاد پرنس کلاوس که امسال دهمین سالگرد خودش را هم جشن می گرفت، اولین بخش برنامه بود و آنگاه پرنس فریزو پسر ملکه هلند پیام خود را برای حاضرین قرائت کرد. پیامی که با شوخ طبعی وی و آماری از ده سال تلاش فرهنگی این بنیاد همراه بود. با پایان یافتن این سخنان نوبت معرفی برندگان امسال رسید. برندگانی از ده کشور، برخی کشورها برای اولین بار بود که این جایزه را دریافت می کردند. همراه با معرفی هر کدام از این افراد فیلم کوتاهی که از آنان ساخته شده بود، به نمایش در می آمد.(...)

    اما، رضا عابدینی در میان این همه چهره ای دیگر بود. فقط یک تصویر، یک عکس و یک نشانه لازم بود تا معلوم شود که رضا عابدینی چرا جایزه اصلی امسال را دریافت کرده است. و رضا عابدینی هزاران تصویر و عکس و نشانه برای اثبات این همراه داشت. وقتی نام عابدینی اعلام شد، رضا با دست پاچگی روی صحنه آمد. طبیعتا بالا رفتن از پله ها، و تعارفات ایرانی « اول شما بفرمائید» با شاهزاده فریزو خنده حضار را برانگیخت. سرانجام رضا از رو رفت و بالای صحنه رفت و جایزه را دریافت کرد. به نظرم آمد، رضا بعد از دریافت جایزه می خواهد فرار کند. فکر نمی کنم برای هنرمندی که با زبان تصویر حرف می زند، هیچ کاری دشوارتر از سخنرانی در مقابل ششصد نفر آدم جدی باشد. اما سرانجام رضا متن سخنرانی انگلیسی را درآورد و آنرا خواند. سخنرانی بسیار عمیق و پرنکته ای که تقریبا به یکی از موضوعات مهم ادامه جشن تبدیل شد. کف زدن فراوان حضار نشانه استقبال از سخنرانی رضا عابدینی بود.

    اپرای ساحل، اپرایی آفریقایی با هنرمندانی از جاهای مختلف جهان و زبان های مختلفی که برای هر کدام شان نامفهوم بود، اما صداهایی بی نظیر، قدرتمند و درخشان داشتند، گویی که بهترین پایان برای این جشن فرهنگی بود. اپرای ساحل، نمایشی بود که می شود از آن فهمید چرا وقتی پای هنر به میان می آید، زبان واحد دیگر ضروری نیست، چرا که هنر زبان واحد همه انسان هاست.

    مراسم پس از پایان شام رسمی و خداحافظی خانواده سلطنتی از جمعیت پایان یافت، جمعی کوچک مانده بودند تا از ته مانده این جشن لذت ببرند، درها بسته می شد تا یک سال دیگر بازهم این درها بروی ده نفر دیگر باز شود.

    برای آشنایی با برندگان امسال، خلاصه ای از زندگی ده چهره برگزیده سال بنیاد پرنس کلاوس را به نقل از بیانیه هیات داوران جشنواره، می خوانید:

    رضا عابدینی برنده اصلی جایزه پرنس کلاوس

    رضا عابدینی، طراح گرافیک و استاد گرافیک و فرهنگ تصویری دانشگاه تهران است. او رابطه میان تصاویر سنتی و اشکال مدرن را با تحقیقات در زمینه تاریخ طولانی و غنی هنر ایرانی و خطاطی را تقویت می کند و استعداد های نسل جوان را پرورش می دهد. جایزه پرنس کلاوس به دلیل خلاقیت شخصی و تولید طرح های گرافیکی عالی و مهارت فردی برای تلفیق شناخت و دستیابی به میراث هنرایرانی و تازه کردن آن، به رضا عابدینی تعلق می گیرد. این جایزه برای قدردانی و جلب کردن توجه دیگران به گوناگونی فرهنگ ایرانی چه تاریخی و چه معاصر،است. این جایزه اهمیت طراحی گرافیگ را به عنوان رسانه جهانی قدرتمند ارج می نهد و سنت و نقش طراحی گرافیکی را در کشور برنده جایزه و در سرتا سر جهان مهم می داند.

    برندگان جایزه در زمینه هنرهای تصویری

    لیدا عبدل (۱۹۷۳،افغانستان)

    لیدا عبدل هنرمندی است که از رسانه های مختلف از جمله ویدئو، فیلم، عکاسی، چیدمان و نمایش زنده برای کشف و به تصویر کشیدن مفهوم " خانه" و هویت، استفاده می کند. او با تخریب میراث فرهنگی در کشورش مبارزه می کند و به نقش زنان در جامعه، توجه ویژه ای دارد. کیفیت هنری برجسته کار او با موضع گیری های قدرت مندانه اش در زمینه سیاست و مسائل اجتماعی ترکیب شده است و هم در داخل افغانستان و هم در دنیا قابل شناسایی است. لیدا عبدل به طور دائم در افغانستان نمایشگاه می گذارد و تدریس می کند.

    کریستین طهمه(۱۹۶۴،لبنان)

    کریستین طهمه برنامه ریز فرهنگی، فعال هنری و گالری دار است. او در سال ۱۹۹۴، اشکال الوان، انجمن لبنانی هنرهای پلاستیک، تشکیلات غیر انتفاعی که از هنر مندان معاصر حمایت می کند را تاسیس کرد. او در ضمن کار، تریبونی برای افکار آزاد و مباحث منتقدانه در لبنان ایجاد کرد و نقد و تئوری های فرهنگی را توسعه داد و باعث تبادل فرهنگی منطقه ای و بین المللی در لبنان شد. این جایزه به دلیل تلاش و موفقیت کریستین طهمه در بر انگیختن هنر بومی و نقد هنری، به او اهدا می شود.

    برندگان جایزه در زمینه نویسندگی و نشر

    ارنا برادبر(۱۹۴۰، جامائیکا)

    ارنا برادبر نویسنده، مورخ فرهنگی و فعال اجتماعی است که تحقیات بی نظیری در زمینه تاریخ شفاهی جامائیکا انجام داده است و نقش الگوی مهمی را در جامعه خودش ایفا می کند. او با استفاده از قصه نویسی به عنوان واسطه، کتاب های برای هویت فردی و اجتماعی نوشته و باعث توسعه زبان هم شده است. ارنا برادبر به دلیل استفاده خلاقانه از زبان کریئول و زحماتی که برا ی توسعه زبان محلی و فرهنگ کشیده است، برنده می شود. این اولین جایزه پرنس کلاوس در جامائیکا است.

    هنری چاکاوا (۱۹۴۶، کنیا)

    هنری چاکاوا یک ناشر خلاق و شجاع است. او آثار نویسندگان مطرح و تازه کارآفریقایی را منتشر می کند و از چاپ کتاب به زبان های محلی حمایت و کتاب های درسی به زبان محلی را منتشر می کند. جایزه پرنس کلاوس به دلیل یک عمر تلاش برای توسعه نشر در آفریقا و پرورش و حمایت از نویسندگان در شرایط سخت دیکتاتوری در کشورش، به او اهدا می شود.

    فرانک اتین (۱۹۳۶، هائیتی)

    فرانک اتین شاعر، نمایشنامه نویس و معلم است. او نقش مهمی در در تاریخ فرهنگ هائیتی دارد و مولف اولین رمان به زبان هائیتی و نویسنده ۳۰ کتاب است و این جایزه به دلیل یک عمر تلاش درزمینه های هنری، تحت فشارهای سیاسی، و استفاده شاعرانه از زبان و مواضع سرسختانه اش در قبال زبان های محلی و کمک شایانی که به ادبیات بومی و فرهنگ کرده، به او اهدا می شود. این اولین جایزه پرنس کلاوس در هائیتی است.

    برندگان جایزه پرنس کلاوس در زمینه نمایش

    مدیحه گوهر ( ۱۹۵۶، پاکستان)

    مدیحه گوهر یک هنرپیشه، کارگردان تئاتر و فوق العاده فعال در امور زنان است. او در سال ۱۹۸۳ تئاتر آژوکا را تاسیس کرد که آثار قوی اجتماعی را در فضا های باز و خیابان ها اجرا کرد. هدف او، بوجود آوردن جامعه ای انسانی، سکولار و طرفدار برابری است. اونسل جدیدی از هنرپیشگان را پرورش داده است و برنامه های برون مرزی در هند، بنگلادش، نپال و سریلانکا اجرا کرده است. جایزه پرنس کلاوس به دلیل کمک های هنری و اجتماعی مدیحه گوهر، به تئاتر مردمی جنوب آسیا، به وی اعطا می شود.

    برندگان جایزه پرنس کلاوس در زمینه فرهنگ تربیتی

    میشل مل ( ۱۹۵۹، پاپوا گینه نو)

    میشل مل هنرمند، متفکر، رابط فرهنگی و گالری دارو معلم است. او به اجرای سخنرانی درباره هنرهای اکسپرسیو در دانشگاه گوروکا پرداخت. او نقش کلیدی در توسعه فرهنگی پاپوآ گینه نو دارد و یکی از معدود پل های ارتباطی میان پاپوآ گینه نو و جهان، محسوب می شود که امکان درک بهتر مجموعه معنایی و عملی فرهنگ این جزیره را فراهم کرده است. این اولین جایزه پرنس کلاوس در پاپوآ گینه نو است.


    (کورا) کمیته هنرهای همگون ( ۱۹۹۱، نیجریه)

    کورا یک موسسه فرهنگی غیر انتفاعی برای کسب تجربه، بحث درباره مقولانت فرهنگی برای عامه مردم در نیجریه است. کارهای این کمیته شامل برنامه فصلی انتقاد هنری، کنسرت های موسیقی ماهانه، فستیوال سالانه کتاب و آثار هنری و چاپ آثار متعدد است. کورا برای ایجاد فضایی مناسب برای شکوفایی فرهنگی، تلاش می کند. این جایزه به منظور قدردانی از فعالیت های پرشور این کمیته برای معرفی هنر شهروندانش، به این کمیته اهدا می شود.

    انجمن الکمانجاتی (از سال ۲۰۰۲، فلسطین)

    انجمن الکمانجاتی یک تشکیلات غیر انتفاعی است که به کودکان فلسطینی، بخصوص کودکانی که در کمپ آوارگان و دهکده های هم مرز با وست بنک و نوار غزه و جموب لبنان زندگی می کنند، آموزش موسیقی می دهد. این انجمن به کودکان این امکان را می دهد که میراث فرهنگی خود را کشف کنند و چشمشان را به جهان بیرون بگشایند و خلاقیت های فردی خود را کشف کنند. این جایزه به منظور قدردانی از انجمن الکمانجاتی که برای کودکان فلسطینی فضایی امیدوار کننده ساخته است، اهدا می شود.

    برندگان جایزه پرنس کلاوس در زمینه میراث فرهنگی و تعلیم و تربیت

    موزه ملی مالی در باماکو ( بازگشایی در سال ۱۹۸۱، مالی)

    موزه ملی مالی، موسسه بی نظیری است. این موزه نقش اساسی در مبارزه با قاچاق آثار فرهنگی منطقه و تعلیم و تربیت اقشار مختلف جامعه ، ایفا کرده است. موزه در کنار مجموعه تاریخی که بیش از ۷ هزار مورد از آثار و اشیاء هنری را در ساختمانی که از سبک عماری بامبارا الهام گرفته، جای داده است. این موزه همچنین آثار هنری معاصر و نمایشگاه های هنری مختلف را هم برگزار می کند. این جایزه به منظور قدردانی از موزه ملی مالی در زمینه توسعه فرهنگی و نشان دادن اهمیت مبارزه با قاچاق اشیاء هنری به این موزه اهدا می شود.

  2. #102
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض كدوم لعنتي اين‌ها رو طراحي كرده؟

    وي پس از دوره‌اي فعاليت در هنگ لنگ به آمريكا مهاجرت كرد و در نيويورك در استوديوي تيبور كالمن (۱۰) مشغول به كار شد. پس از مهاجرت كالمن به ايتاليا، سگمايستر دفتر شخصي خود را تاسيس كرد و به عنوان يك طراح مستقل فعاليت حرفه‌اي خود را آغاز كرد.


    در زير متن مصاحبه‌ي طراح با نويسندگان انتشارات vision Roto آمده است. سگمايستر در اين جلسه به توضيح در مورد برخي از آثارش پرداخته است كه درك ديدگاه وي به عنوان طراحي متفاوت را آسان‌تر مي‌سازد.


    - هنگامي كه جزئيات برگزاري كنفرانس AIGA را بر روي بدنتان خراش مي‌داديد، چه فكري را دنبال مي‌كرديد؟


    - من پوسترهاي زيادي در مورد كنفرانس‌هاي طراحي ديده‌ام. معمولاً‌ در همه‌ي آن‌ها گفته مي‌شود كه طراحي سرشار از رنگ و فرم است يا طراحي حرفه‌أي است مبتني بر ايده‌ها و... من احساس كردم كه اين برخورد خيلي كليشه‌اي است. بنابراين سعي كردم تا رنج و مرارتي كه يك طراح در پروژه‌هاي مختلف تحمل مي‌كند را به اين صورت نشان دهم. ايده‌ي كلي آن را هم از پرفورمانس‌هاي دهه‌ي ۶۰ گرفتم. البته خيلي صدمه ديدم، خيلي بيشتر از آن‌چه فكر مي‌كردم. اين كار تقريباً هشت ساعت به طول انجاميد.



    - در مورد پوستر سال ۹۷ كنفرانس. AIGA به نظر مي‌رسد شما تمامي قواعد اوليه در مورد طراحي و كاركرد پوستر را ناديده گرفته‌ايد. آيا مي‌خواستيد تا اين پوستر بحثي را در اين مورد ايجاد كند؟


    از طرف AIGA مقادير زيادي اطلاعات اضافي براي پوستر فرستادند. به دليل حجم بالاي مطالب ابتدا سعي كردم تا اين اطلاعات را به شيوه‌اي معمارانه بر روي هم بچينم. اما نظرم را جلب نكرد، بنابراين همه چيز را به هم ريختم و نوشته‌ها را در جهت‌هاي گوناگون در فضاهاي خالي پوستر قرار دادم.


    - تصوير اين پوستر شامل يك مرغ سُركنده مي‌باشد كه در حال دويدن است. به عنوان پوستر هم با استفاده از استخوان‌هاي پاي مرغ طراحي شده. با توجه به اين‌كه موضوع كنفرانس، «فرهنگ طراحي»‌ (۱۱) است، آيا به دنبال يك بيان شخصي و تجربي بوديد يا هدف ديگري داشتيد؟


    - هردوي اين‌ها را مي‌خواستم. قرار بود در طول اين كنفرانس، ۷۰ سخنران در طي دو روز در زمينه طراحي صحبت كنند. بنابراين مباحث كاملاً متفاوت و متنوعي را شامل مي‌شد كه قابل پيش‌بيني نبود. در عين حال وقتي امكان انجام كارهاي آزادانه‌اي مانند اين وجود دارد طراح بايد سعي كند تا ايده‌اش دامنه‌ي وسيع‌تري را در بر گيرد.




    - موضوع بعضي از سفارشات شما بسيار معمولي است ولي طراحي شما باعث مي‌شود تا نگاه جدي‌تري به آن‌ها صورت بگيرد. چگونه اين كار را انجام مي‌دهيد؟


    - سابقاً‌ من فكر مي‌كردم كه انجام يك سفارش مانند حل كردن يك مسئله است ولي حالا معتقدم كه اين ايده‌ي درستي نيست. در واقع همين اعتقاد باعث مي‌شود تا مرتباً كارهاي تكراري توليد شود. من فكر مي‌كنم كه خيلي مهم و ضروري است كه طراح، ديدگاه‌هاي خود را به كار اضافه كند. اين مثل يك گفتگوي دوستانه است. كسي تمايل ندارد حرف‌هاي تكراري بشنود. مردم دوست دارند با ديدگاه‌هاي متفاوت روبه‌رو شوند. طراحان مثل بازيگران مي‌مانند. فيلمنامه تغييري نمي‌كند ولي هر بازيگري از زاويه‌اي متفاوت جملات را ادا مي‌كند. مطمئناً تفاوت مي‌كند اگر جمله‌اي را داستين هافمن بگويد يا بروس ويليس.


    - چرا براي اطلاعات و نوشته‌هاي پوستر از خط دست‌نويس استفاده مي‌كنيد؟


    - من از فونت‌هاي موجود كامپيوتري راضي نيستم. وقتي از دست خط خودم استفاده مي‌كنم، مي‌توانم تمام احساسم را با آن منتقل كنم و به بيان شخصي‌تر دست پيدا كنم. همچنين اين دست‌نويس را نوعي برخورد متفاوت و البته متقابلانه با جريان كامپيوتريزه شدن مي‌دانم.



    - شما يك اتريشي هستيد كه در آمريكا كار مي‌كنيد. آيا تاثيري از ميراث فرهنگ اروپايي را در كارهاي‌تان مي‌بينيد؟


    - بله من تمامي تاريخچه‌ي طراحي پوستر را در پشت سرم احساس مي‌كنم. حقيقت اين است كه پوستر هنوز در اروپا كاركرد مناسبي دارد. در حالي كه اوضاع در آمريكا در حال تغيير است. در خارج از نيويورك مردم ساير شهرها به ندرت پياده‌روي مي‌كنند. بنابراين پوستر كاركرد اروپايي خود را در اين جا ندارد. به نظر من تنها دليل زنده ماندن هنر طراحي پوستر در دنيا علاقه‌ي زياد طراحان به اين موضوع است.

  3. #103
    اگه نباشه جاش خالی می مونه aftabkhanom's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    374

    پيش فرض

    مطالبه جالبيه
    استفاده كردم

  4. #104
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض باید برای هنرمند شدن تلاش کرد




    ● ثریا البقصمی، گرافیست کویتی
    ثریا البقصمی به عنوان یک از صریح ترین زنان هنرمند کویت شناخته می شود. برای بیشتر از سه و نیم دهه، ثریا البقصمی به تعهدش که همانا استفاده از هنر به عنوان وسیله ای برای بهتر فکر کردن و تغییر جامعه می باشد، پایدار مانده است. او آثار غنی و پیچیده اش را برمبنای زندگی زن خلق می کند.
    ثریا البقصمی در سال ۱۹۵۲ در پایتخت کویت به دنیا آمد. او فعالیت هنری خود را از سنین بسیار پائین اغاز کرد و در سال ۱۹۶۹ زمانی که تنها هفده سال داشت، به عضویت انجمن هنر کویت در آمد و در سال ۱۹۷۱ برنده مدال برنز از جامعه هنری فرم گرایان کویت شد. در سالهای ۷۳-۱۹۷۲ در دانشکده هنرهای زیبای قاهره به فراگیری آکادمیک هنر پرداخت و در سال ۱۹۸۱ برای اخذ درجه استادی در طراحی و تصویرگری کتاب به مسکو و کالج هنری سوریکوف رفت.
    البقصمی در سال های ۱۹۸۲ و ۱۹۸۹ جایزه نخل طلای GCC شد. کار او روی کتاب اعلامیه جهانی حقوق بشر (انتشارات لیبرته، سال ۹۸) از طرف کوفی عنان رئیس سازمان ملل متحد ستایش شد.
    در سال های ۸۷ و ۹۲ برنده جایزه اول موزه ملی کویت شد. آثار او را می توان در مجموعه های شخصی و موزه های آسیا، خاورمیانه، آمریکا و اروپا مشاهده کرد. برخی از موزه هایی که آثار البقصمی را در خود جای داده اند عبارتند از: موزه ملی کویت، موزه ملی بحرین، موزه هنرهای مدرن در اسکوبیه-مقدونیه، موزه هنرهای معاصر اسلامی در امان پایتخت اردن، موزه بریتانیا در لندن و دانشگاه مرکزی ملیت ها در پکن.
    ثریا البقصمی را به عنوان نماینده شجاع زنان کویت می شناسند و آثارش در جوامع بین المللی سمبلی است از قدرت و توانایی زنان عرب. با هم مصاحبه مجله اینترنتی Art Interview را با او می خوانیم.
    ● از دوران کودکی خود در کویت بگویید.
    ▪ من در در خانواده ای بزرگ پرورش یافتم. من خانواده ام را در سن ۵ سالگی ترک کردم. آنها مرا برای ۳ سال به یک مدرسه شبانه روزی در لبنان فرستادند. این تجربه ای سخت برای من بود. هنگامی که جنگ در آنجا آغاز شد، من به کویت بازگشتم.
    پدر و مادر من از اینکه من به هنر علاقه داشتم بسیار خوشحال بودند. پدر بزرگ من هم یک هنرمند بود و در خانواده ما همه دوست داشتند نقاشی بکشند.
    ● پدر بزرگ شما هنرمند معروفی بود؟
    ▪ او معمار بود و همزمان نقاشی هم می کشید ولی به طور کلی تا دهه ۱۹۵۰ هنر واقعی در کویت وجود نداشت. در اواخر دهه ۵۰ مردم کویت با هنر آشنا شدند. تا آن هنگام هنرهای معاصر در کویت ممنوع بود. البته ما صنایع دستی سنتی خود را که با مهارت بسیار ساخته می شد داشتیم ولی هنر مواقعی در کویت از اواخر دهه ۵۰ آغاز شد. خواهر دوقلوی من هم بعدها به هنر روی آورد. بچه های من هم به هنر علاقه دارند و دو تا از آنها به طور جدی به هنر می پردازند.
    ● آن زمان از چه راهی زندگیتان می گذشت؟
    ▪ مادرم خانه دار بود و پدرم تاجر. در آغاز فعالیتش او صاحب یک کارخانه کلوچه سازی شد. نام خانوادگی ما «البقصمی» در کویت نام نوعی کلوچه است. در دنیای عرب نام خانوادگی گاهی از شغلی که انجام می دهی گرفته می شود. شغل هایی مانند نانوایی یا کلوچه پزی.
    ● از چندسالگی شروع به کشیدن نقاشی کردید؟
    ▪ من از زمان نوجوانی در کارهای هنری بسیار فعال بودم. قبل از اینکه شانزده سالم شود، عضوی از اتحادیه هنر کویت بودم. در نمایشگاههای بسیاری شرکت کردم و حتی جوایزی را بردم. من همواره سهمی در نمایشگاههایی که برگزار می شد داشتم. من به عنوان هنرمندی جوان همواره در رسانه های کویت مطرح بودم.
    در تلویزیون، روزنامه ها و مجلات. از وقتی خیلی کوچک بودم می دانستم که روزی هنرمند خواهم شد. هنگامی که دبیرستان را تمام کردم برای تحصیل در رشته هنر به مصر رفتم چرا که در کویت هیچ مکانی برای آموزش هنر وجود نداشت. حتی امروز هم شما نمی توانید در کویت به تحصیل هنر بپردازید.
    بعد از دوسال سرنوشت مرا که مسکو کشاند و هفت سال آنجا ماندم. من در موسسه هنری سوریکوف در مسکو به تحصیل پرداختم که سابقه ای ۲۰۰ ساله دارد. من تحصیلاتم را با درجه استادی در تصویرسازی کتاب و گرافیک به پایان رساندم. در آنجا چیزهای بسیاری فراگرفتم. انضباط را یاد گرفتم و اینکه همیشه به هنر احترام بگذارم، و به کاری که انجام می دهم و فهمیدم که باید برای هنرمند شدن بسیار تلاش کنم.
    ● در مصر در چه مدرسه ای حضور داشتید؟
    ▪ من به کالج هنرهای زیبا در قاهره رفتم. ولی سیستم آموزشی آنجا مناسب نبود. آنها به اندازه کافی جدی نبودند. در حقیقت در طول دو سالی که آنجا بودم چیزی یاد نگرفتم و از اینکه وقتم را آنجا تلف می کردم، بسیار عصبانی بودم. من خودم را با رفتن به مسکو و تحصیل درآنجا نجات دادم. هرچند انطباق با زندگی اجتماعی، فرهنگ و آب و هوای آنجا برای من بسیار سخت بود اما از سوی دیگر به عنوان یک هنرمند چیزهای بسیاری فراگرفتم.
    ● آیا از مقایسه این دو مدرسه می خواهید به تفاوت بین هنر اروپایی و هنر عربی اشاره کنید؟
    ▪ در حقیقت همه کالج های آموزش هنر مانند هم هستند. تفاوت عمده ای بین آنها نیست. آنها برنامه ی از پیش تعئین شده ای دارند که شما باید ان را دنبال کنید و البته فضایی را برای استعداد و خلاقیت شما خالی می گذارند. می توانید تمام درس ها را بخوانید، اما اگر به اندازه کافی خلاق نباشید و یی استعداد باشید، در نهایت در گوشه ای گم خواهید شد و نخواهید توانست هنر خود را عرضه کنید و مثل یک هنرمند زندگی کنید.
    به طور کلی هنر، هنر است. البته هر کشوری ویژگی های خاص خودش را دارد، که حاصل آمیزش هنرمدرن با سنت، فرهنگ مردم بومی مناطق و میراث گذشتگان است. تما این چیزها ، حتی رنگ ها ، برروی کار تاثیر می گذارد. به هنر چینی، هندی ، عربی و آمریکایی نگاه کنید. تمام آنها از یکدیگر متمایزند.
    بعضی از هنرمندان می خواهد به اسطوره هایشان و فرهنگی که از آن آمده اند پایبند باشند و آن را هویت خود می دانند. از نظر من بسیار زیباست که هنرمند به هویت خود پایبند باشد و در فرهنگ های دیگر ذوب نشود. وقتی این هنرمند کاری را عرضه کند، منطقه ای که از آن آمده ، سابقه اش و محلی که در آن زندگی می کند کاملا در اثر نمایان خواهد بود. به نظر من ملیت ، ذات هنر است و در یک اثر هنری بسیار مهم است.
    از سوی دیگر هنرمندان باید با زبان بین المللی هنر آشنا باشند. به طور مثال این مساله که فقط به خاطر اینکه من عرب هستم نباید نقاشی انتزاعی بکشم یا با مفاهیم غربی کار کنم کاملا اشتباه است. شما باید هرکاری می خواهید انجام دهید و باید به طور طبیعی به این نیاز برسید.
    ● در چه کشورهایی آثارتان را به نمایش گذاشده اید؟
    ▪ در افغانستان بوده ام. در کابل. بلافاصله بعد از جنگ. کاری نامتعارف بود. در چین و هند نمایشگاه داشته ام. آثارم در بیشتر کشورهای عربی به نمایش درامده است و در شهرهای اروپایی مانند لندن، پاریس، برلین، آتن و دوبار هم در فلورانس نمایشگاه آثارم برپا بوده.
    من تابحال در آمریکا نمایشگاه انفرادی نداشته ام اما در چند نمایشگاه گروهی در آمریکا شرکت داشته ام.
    ● چرا تصمیم گرفتید که در افغانستان نمایشگاه داشته باشید؟
    ▪ بنیاد گوته مرا به عنوان یک هنرمند به کابل دعوت کرد. برقراری ارتباط با مردم آنجا برای من ساده بود؛ چرا که من می توانم فارسی صحبت کنم. ما برنامه ای برای نمایش آثارم در افغانستان داشتیم و همزمان قصد برگزاری کارگاهی با حضور اساتید هنر را داشتیم. من فهمیدم که دانشجویان دانشگاه تنها می توانند با مداد برروی کاغذ نقاشی کنند. سخت است که همزمان هم در نمایشگاه حضور داشته باشی و هم تدریس کنی ولی که تجربه برای من بسیار جالب بود. من اینکار را تنها برای خوشحال کردن مردم انجام دادم.
    ● برنامه چگونه توسط بنیاد گوته هماهنگ شد؟
    ▪ آنها از طریق سفارت آلمان در کابل با من تماس گرفتند.
    ● از برگزاری نمایشگاه در کشورهای مختلف چه تجاربی به دست آورده اید؟ به طور مثال برگزاری نمایشگاه در مصر چه تفاوتی با برگزاری نمایشگاه در چین، ایتالیا یا آمریکا دارد؟
    ▪ کشورها با هم تفاوت های بسیاری دارند. من اولین هنرمند عرب بودم که در مقدونیه نمایشگاه برگزار کردم و اولین هنرمندی بودم که در کشور آفریقایی اریتره به ارائه آثارم پرداختم. هیچ فرد دیگری تابحال فکر نکرده بود که برگزاری نمایشگاه درآنجا می تواند ارزنده باشد. آثار من برای مکانهایی اینچنین بسیار بزرگ بودند. در شهرهای بزرگ مانند لندن، پاریس یا برلین به طور همزمان صدها نمایشگاه در حال برگزاری هستند.
    ارائه آثار در شهرهای بزرگ نسبت به اینکه در جایی تنها نمایشگاه یا اولین نمایشگاه را برگزار کنید، مزه دیگری دارد. به طور مثال هنگامی که آثارم را در اسمره، پایتخت اریتره، به نمایش گذاشتم، نخست وزیر به تماشای نمایشگاه آمد تمام دولت آنجا بودند. تمام شهر در نمایشگاه من بودند چرا که تابحال همچین چیزی ندیده بودند. در زمان برگزاری نمایشگاه در کابل، باز هم نمایشگاه برای مردم بسیار عجیب بود.
    ● نمایشگاههای بین المللی تان چگونه و از کجا آغاز شد؟
    ▪ در سال ۲۰۰۱ من در سمپوزیوم هنر در اسلواکی شرکت کردم. من در دوسالانه ها و سه سالانه های بسیاری شرکت کرده بودم ولی بعد از آن سمپوزیوم دعوتنامه هایی برای شرکت در نشست های دیگر به دست من رسید. هنرمندانی که در آن نشست ها دیدم، از کار من خوششان می آمد.
    از تابستان ۲۰۰۳ من در ۳، ۴ یا شاید ۶ سمپوزیوم در یک سال شرکت کردم. اینکه تمام تابستان از یک کشور به کشوری دیگر بروید بسیار عالی است. این کار امکان همکاری با هنرمندان دیگر، دیدن افراد مختلف و تجربه کردن فضاهای دیگر را برای من مهیا کرد. من بسیتر پرانرژی و سرزنده هستم و وقتی با دیگران کار می کنم بسیار خوشحال می شوم. هنگامی که هنرمندان دیگر در کنار من قرار می گیرند، ما می توانیم زندگی را بسازیم.
    باور دارم که بسیاری از موفقیت های من به دلیل نگاه مثبت من به افراد حاصل شده است. با نظر من یک هنرمند خوب بودن کافی نیست، از طریق آشنایی با افراد جدید، می توانید کار بهتری ارائه کنید.
    ● چگونه آثارتان را جابجا می کنید؟
    ▪ به سادگی! آنها را در چمدان می گذارم و همراه وسایلم با خودم جابجا می کنم. معمولا سعی می کنم که نقاشی هایم زیاد بزرگ نباشند یا قابل تاشدن باشند. هنگامی که بخواهم آثار بزرگتر را جابجا کنم، گاهی شرکت های هوایی این کار را به رایگان برای من انجام می دهند اما گاهی مجبور به پرداخت مبلغی می شوم. سابقه ۴۹ نمایشگاه انفرادی به من کمک می کند. من تنها ۵۴ سال دارم و برای کسی در سن و سال من این تعداد نمایشگاه بسیار زیاد است.
    ● آیا در کویت محلی برای ارائه آثار هنری وجود دارد؟
    ▪ ما یک انجمن هنری داریم که من از سال ۱۹۶۸ عضو آن هستم. همچنین انجمن ملی هنر را داریم که قسمتی از دایره فرهنگ وزارت اطلاعات است. ما تقریبا هنرمندان اندکی داریم. ما نقاش و مجسمه سازان داریم و همینطور افرادی که به هنر کامپیوتری می پردازند اما گمان می کنم من تنها فردی باشم که در عرصه چاپ نیز فعالیت دارم.
    به عقیده من سطح آثار هنری کویت نسبت به سابقه این کشور بسیار خوب است؛ اما از آنجا که ما دانشکده های هنر نداریم، پیشرفتمان نسبت به اروپا و آمریکا بسیار کندتر است.
    ● آیا کویت موزه هنرهای مدرن دارد؟
    ▪ بله، بله! موزه هنرهای کویت که می توانیم آن را مدرن بنامیم چرا که تنها ۳۰ یا ۴۰ سال از عمرش می گذرد.
    ● آیا همیشه سبک کاریتان همین بوده است که در حال حاضر ارائه می دهید؟
    ▪ نه! تغئیر کرده است. سعی می کنم که از طریق هنر خود را کشف کنم. من با هنر تجربی آغاز کردم و سپس قدم به قدم پیش رفتم. دوست دارم که هر دو یا سه سال تغئیر کنم. نه از روی احساس ، بلکه دوست دارم قدم به قدم در آثارم تغئیر ایجار کنم.
    ● نوشتن چه تاثیری روی کارتان گذاشته است؟
    ▪ من ۶ کتاب منتشر کرده ام. دو کتاب رای کودکان، یک کتاب نقد هنری، یک کتاب شعر، یک کتاب درباره تجربیاتم از جنگ لبنان، و یک کتاب که حاوی نوشته های فکاهی است. نوشتن بخشی از شخصیت من است و وقت بسیاری را به این کار اختصاص می دهم اما مردم بیشتر مرا به عنوان یک نقاش می شناسند تا یک نویسنده.
    نوشتن مبارزه ای بزرگ برای من است و احساس می کنم که بخش بزرگی از آینده مرا تشکیل خواهد داد. من سعی بسیاری دارم که خودم را به عنوان یک نویسنده خوب مطرح کنم. من دوجایزه از طرف دولت کویت برای کتابهایم برده ام. اولی برای کتابی که برای کودکان نوشتم و دوی به خاطر کتابم درباره جنگ. یکی از کتاب هایم به چندین زبان مختلف ترجمه شد. نوشتن برای من بسیار مهم است چراکه چیزهای بسیاری درون خودم دارم که آنها را نمی توانم در نقاشی هایم آشکار کنم. نقاشی با نوشتن فرق دارد. نوشتن از نظر من یعنی کاغذ، اطلاعات و احساس. می توانید این کار را همه جا انجام دهید.
    می توانید در اتوبوس و یا وقتی درپارک نشسته اید بنویسید. از سوی دیگر نقاشی کردن برای من به معن تکنیک و تریکب بندی است. گاهی من این دو را با یکدیگر ترکیب میکنم. اگر عکسی در دست دارم درباره اش می نویسم و گاهی بر مبنای نوشته ام یک نقاشی می کشم.


    دو هفته نامه فریاد

  5. #105
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض مروری بر تاریخ پوستر سوئیس




    اغلب مردم از شنیدن این خبر که اکثر شاهکاری های پوستر های قرن بیستم از کشور سوئیس هستند شگفت زده می شوند. دلائل زیادی برای اثبات این حقیقت وجود دارند یک سنت بین المللی که بهترین های همسایگانش را جذب کرد و به کار گرفت یک برنامه ملی قوی برای ارتقا پوسترها و چاپ آنها. ب
    ه همراه عده ای از استادان بزرگ که هنر پوستر ها را ارجحیت می نهادند. بسیاری از کلکسیونر های بزرگ هم این نکته سنتی را از قلم انداخته اند که اثری که به نظر می رسد پوستری ظریف و بی نهایت زیبای فرانسوی باشد یا یک شاهکار بی پروای آلمانی به راحتی می تواند متعلق به سوئیس باشد.
    ● اوایل قرن ۲۰
    قرار گرفتن در مرکز قاره اروپا و داشتن سه زبان رایج، به سوئیس کمک کرد که از همسایگان خود بیشترین بهره را ببرد. دو نفر از سرشناس ترین هنرمندان زمینه پوستر، اشتاینلن و گراست با کار کردن در فرانسه شهرتی به هم زدند. بیشتر هنرمندان نسل اول پوستر در فرانسه مانند کاردیناکس، مانگولد، بامبرگر، موراخ و استاکلین تحصیلات خود را در مونیخ و پاریس به پایان رساندند.
    ● سفر و صعود پوسترهای سوئیسی
    پوسترهای سوئیسی ریشه در سفرها داشتند. با توجه به این نکته که سوئیس در مرز بین قرون ۲۰ و ۲۱ به یکی از مقاصد قابل توجه مسافرت ها تبدیل شده بود، نیاز به ترفیع پوسترها بیشتر احساس شد. اریک کاردیناکس در سال ۱۹۰۸ اولین اثر مدرن در دنیای پوستر را به نام matterhorn خلق کرد که با سادگی و قناعت رنگ های به کار رفته در آن توجه عموم را به خود جلب کرد. برای دو دهه سوئیس به خلق شاهکار های زیبایی با موضوعات پاتوق های اسکی، چشمه ای آب گرم و عجایب دنیای اطراف پرداخت.
    در دهه سوم، Herbert Matter - که همراه با Leger, Ozenfant, Cassandre در پاریس تحصیل و کار کرده بود – به خانه خود، سوئیس، بازگشت تا یک سری جدید در دنیای پوستر مونتاژ برای شرکت توریستی سوئیس انجام دهد. علیرغم آثار شگفت انگیز Matter , Walter Herdeg پوستر های مسافرتی سوئیس در دهه ۴۰ با رشد روزافزون عکاسی سیر نزولی طی کردند.
    ● طرح پوستر
    بعد از جنگ جهانی اول سوئیس در طرحی گرافیکی گامی به جلو نهاد، یک روش جدید برای ارضای نیاز های عصر نوپای ماشین. سوئیس به سرعت اصول آن را از های روسی، حرکت De Stijl آلمانی و تجربه های Bauhaus جذب کرد.
    نقش کلیدی در سوئیس از آن Ernst Keller بود که تدریس طراحی را در سال ۱۹۱۸ در زوریخ شروع کرد و نسل هنرمندانی که یک روش چاپی بین المللی را بعد از جنگ جهانی دوم به وجود آوردند تشویق کرد.
    از دیگر نقش های کلیدی Jan Tschichold بود که از پدید آورندگان چاپ جدید بود، که در سال ۱۹۳۳ به Basel مهاجرت کرد و در مدرسه طراحی آنجا به تدریس پرداخت. و Theo Ballmer که معلم خصوصی Keller بود ، در Bauhaus دانش اندوخته بود و از سال ۱۹۳۱ در Basel به تدریس طراحی پرداخت.



    ● سوئیس در اواسط قرن ۲۰ >
    سوئیس هیجان و شور و شعف سریعی را در مورد sachplakat و یا پوستر شیء به نمایش گذاشت که در سال ۱۹۰۵ در آلمان توسط Lucien Bernhard معرفی شد. در سال ۱۹۲۳ Otto Baumberger یک شاهکار هنری در زمینه پوستر های اشیاء برای PKZ تمام کرد. پوستر مذکور نقاشی یک کت تمام قد از الیاف پشمی با آستری ابریشمی همراه با برچسب PKZ بود و چنان طبیعی می نمود که اکثر بازدید کنندگان گمان می کردند عکس است. بدون در نظر گرفتن برچسب پوستر به تنهایی هیچ متن یا نوشته ای نداشت.
    در سال ۱۹۳۴ پوستر دکمه واقعیت مبالغه ای Peter Birkhäuser که برای PKZ طراحی کرده بود sachplakat را یه نهایت مینیمالیستی خود نزدیک کرد. در طی و بعد از جنگ جهانی دوم sachplakat به واسطه زبان جامع علامات و با توسل به صراحت سوئیسی، به شکل اصلی پوستر های سوئیسی تبدیل شد.
    چهار هنرمند ساکن Basel که عبارت بودند از Birckhauser, Stoecklin, Leupin و Brun راهبران روشی شدند که هم زیبا بود و هم به بازی ظریفی می مانست همراه با استاندارد های لیتوگرافی که دنیا به آن غبطه می خورد. متأسفانه دهه ۵۰ به بهانه چاپ ارزانتر افست نقطه پایانی بر روی چاپ لیتوگرافی گذاشت. Leupin, Brun و دیگر هنرمندان sachplakat در Basel به روشی نه چندان امیدوار به چاپ رنگی و غنی لیتوگرافی رو آوردند. Leupin در حد توانایی خویش جانشین Cappiello در به تصویر کشیدن اسانس قضیه فروش به صورت بصری بوده است.
    ● دهه ۶۰ و ۷۰
    برپایه و اساس طراحی های دهه ۳۰، در دهه ۵۰ روشی جدید در طراحی گرافیکی پدید آمد که تا خارج از مرز های سوئیس نیز پیش رفت . به خاطر اعتماد قوی به المان های چاپی روش جدید به روش بین المللی چاپی معروف شد. در دهه ۷۰ دنیای طراحی گرافیکی را به سلطه خود در آورد و هنوز هم تأثیر آن را برآثار هنری می شود مشاهده کرد.
    معیار هایش عبارت بودند از استفاده از شبکه های ریاضی برای به دست آوردن یک سیستم یکپارچه، منظم و یک شکل، فونت( sans serif به خصوص Helvetica که در ۱۹۶۱ معرفی شد) ، و عکس های سیاه و سفید به صورت مشاهدات به تصویر کشیده شده. سیستم یکپارچه ساده، جدی، هدفمند و تأثیرگذار است.
    روش مذکور در دو مدرسه طراحی در سوئیس تدریس می شد. یکی در Basel به مدیریت Armin Hofmann and Emil Ruder و دیگری در Zurich تحت نظارت Joseph Muller-Brockmann که همگی در مدرسه طراحی Zurich قبل از جنگ جهانی دوم همراه با Keller دانش آموخته بودند.
    روش جدید با شکل بسیاری از مؤسسات فرهنگی سوئیس که به کار طراحی آگهی برای خودرو می پرداختند برابری می کرد. از این دسته هستند اثر Hofmannبرای تئاتر ایالت Basel و همچنین اثر Muller-Brockmann برای Zurich�۰۳۹;s Tonhalle که از مشهورترین ها هستند.
    تأکید Hofmann بر متمایز کردن ویژگی های طراحی و جستجوی Muller-Brockmann در ریتم و ضرب به صورت بصری از نمونه های بارز بسط و ریشه یابی این روش هستند. به علاوه، روش جدید کاملا در بازار جهانی رو به رشد بعد از جنگ جهانی دوم جا افتاده بود. مسأله زبان سوئیس به یک مسأله جهانی تبدیل شد و احتیاج شدید به شفاف سازی لغات و علامت ها احساس می شد.
    آنها احتیاج به شناسایی بین المللی و اتفاقات جهانی مثل المپیک برای مسائل عمومی داشتند که روش چاپی میتوانست به وجود بیاورد. با وجود استادان با تجربه استفاده بین المللی از هنر چاپی در دنیا همه گیر شد. در آمریکا مدرسه طراحی Hofmannدر Basel با مدرسه طراحی Yale تبادل اطلاعات کردند به طوریکه مدرسه فوق در آمریکا به یکی از مراکز یاددهی روش جدید تبدیل شد.
    ● دهه ۸۰ و ۹۰
    در دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰، این روش بین المللی کم کم انرژی خود را از دست داد. بسیاری بر آن خرده گرفتند و از سردی، رسمیت و نظری بودن آن انتقاد کردند. Wolfgang Weingart که از مدرسین مدرسه طراحی Armin Hofmann بود شورشی را رهبری کرد که به روش برجسته امروزه که به طراحی پست مدرن معروف است منتهی شد.
    او در اواخر دهه ۶۰ شروع به پرسیدن سوال هایی درباره قوانین روش چاپی کرد. تجربیات او در تایپ با تغییر فلز به عکس انطباق پیدا کرد و او از آن برای دوباره نویسی قوانین استفاده کرد. در اواسط دهه ۷۰ Weingart کاوش هایی در زمینه چاپ افست انجام داد. این تحقیقات او را به یک تکنیک جدیددر انباشتن پوزیتیو های فیلم ها برای به دست آوردن متن ها و تصاویر پیچیده و غنی رهنمون ساخت. او در طراحی هایش از پیچیدگی و بی نظمی آشکار، بازیگوشی و طیب خاطر به سخاوت استفاده کرد که با متصدیان قبل از او در تعاارض بودند. کار او تأثیر عمیقی در سمت و سوی طراحی در دنیای کنونی داشت.
    جهت گیری دیگری از پست مدرن توسط تیم طراحی زوریخ با مدیریت Rosmarie Tissi و Siegfried Odermatt انجام شد. آنها به محکم کردن قوانین پرداختند و نه به سرپیچی کردن از آنها. این تیم صورت چاپی منحصر به فردی را به وجود آورد که منجر به غنی تر کردن صنعت چاپی بین المللی گردید.
    جهت گیری نهایی پست مدرن در سوئیس توسط آمریکایی ها و آلمانی ها صورت گرفت. اثر Paul Brühwile در فستیوال فیلم زوریخ به خشونت و خلاقیت هنرمند آلمانی Gunter Rambow شباهت دارد تا به طراحان سوئیسی. یکی از دیگر هنرمندان در زمینه پست مدرن Werner Jeker است که طراحی آلمانی را با سوئیسی ادغام می کند و Ralph Schraivogel زوریخی که کارش بی شباهت به هنر Weingart در متون و تصاویر نیست.


    دو هفته نامه فریاد

  6. #106
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض درباره فونت(سواد و بیاض)




    وقتی صحبت از فونت و طراحی آن می شود. به مشکلات متعددی برخورد می کنیم، مشکلات متعددی که موجب غیر فعال بودن ایجاد فونت های فارسی می شود.
    اصولا" کار تولید فونت توسط شرکتهایی صورت می گیرد که دارای نرم افزار های فارسی نویس یا فارسی ساز هستند. اما موانع بسیاری موجب می شود که رغبت چندانی به طراحی و تولید فونت جدید نداشته باشند.
    هزینه تولید فونت آنقدر زیاد است که در سقف درآمدی این شرکت ها نمی گنجد،از طرفی چون نرم افزار فارسی نویس ارائه می کنند ناچارند که حداقل با هر ویرایش جدید فونت های جدید نیز ارائه کنند. پارادوکسی که سرانجام آن معلوم نیست.
    مقاله ای که در پی می آید از آقای حسین زاهدی است،دوستی که سالهاست در زمینه ویرایش فونت های موجود و طراحی فونت های جدید در شرکت نرم افزاری داده ورزان هامون فعالیت می کند.
    چشمها را باید شست جور دیگر باید دید.
    سهراب سپهری
    ما مثل تمام مردم دنیا هستیم وقتی که چشمهایمان به چیزی عادت کرد.دیگر آنرا نمی بینیم و به سادگی از کنار آن می گذریم. وقتی که در تهران به اطراف نگاه دقیقی می کنیم کوه، درخت و پرندگان را می بینیم اما در زندگی روزمره هیچگاه دقت نمی کنیم که در انتهای مسیرمان به سمت شمال یک کوه قراردارد پرندگان پر می زنند و چیزهای دیگری از این دست.
    در مورد فونت و به طور خاص فونت فارسی نیز اتفاقی شبیه به نکته بالا حادث می شود. وقتی متنی را از روزنامه ، و مجله می خوانیم به نقاط ضعف و قوت آن فکر نمی کنیم. شاید دیدن این نکته های ریز کار عوام نباشد اما برای طراحان گرافیک و خوانندگان حرفه ای نشریات و هرکس که با نوشته سر و کار دارد بایستی مهم باشد و به آن توجه کنند.
    عقب ماندگی حروف فارسی با قدمتی نزدیک به ۸۰۰ سال نسبت به حروف رایج در دیگر کشورها مایه تعجب است. شاید یکی از دلایل فراوانی حروف انگلیسی این باشد که، طراحان بسیاری برای تولید آن کار می کنند در حالی که طراحی و تولید فونت های جدید تنها به ایران و طراحان ما ختم می شود.از این مختصر که بگذاریم آنچه که موجب شده طراحان گرافیک تمایل بیشتری به استفاده از حروف انگلیسی داشته باشند.
    این است که حروف انگلیسی در یک چهار چوب یا یک جعبه قرار می گیرند و این نکته موجب زیبائی و خوانایی بیشتر حروف می شود. هر حرف وقتی که در یک جعبه یا چهار چوب قرار می گیرد دارای فضاهای سیاه و سفید خواهد بود به عبارت دیگر دارای فضای مثبت و منفی است.حروف فارسی به دلیل ساختارشان دارای فضا های مثبت و منفی زیادی هستند اگر بتوان این فضاهای مثبت و منفی را به نوعی کاهش و حروف را در جعبه هایی شبیه به حروف لاتین قرار داد خوانایی بهتری پیدا خواهند کرد و قدرت مانور بیشتری از نظر تعداد پیدا می کنند.
    فضاهای ایجاد شده در بین حروف فارسی در مقایسه با حروف لاتین بیشتر است و از طرفی کنترل این فضاهای مثبت و منفی نیز مشکل تر. بنابر این اگر بتوانیم اندازه های حروف فارسی را در یک کلمه از نظر ارتفاع، ضخامت و عرض کنترل کنیم، نتیجه بهتری بدست می آید. مجموعه خطوط که حروف، کلمه و جمله را تشکیل می دهند هنگامی که در کنار یکدیگر قرار می گیرند. از نظر ارتفاع متفاوت بنظر می رسند.همین پستی و بلندی های متعدد باعث ایجاد فضاهای مثبت و منفی بسیاری می شود. این بازی فضاهای بین حروف،چشم را دچار آزار و خستگی می کند.
    سیاهی و سفیدی یا سواد و بیاض در فونت همانطور که می دانید خط فارسی و عربی از راست به چپ در راستای افق نوشته می شود
    .این پیوستگی ها اساس یک ردیف بی پایانی اشکال گرافیکی است که نه تنها در کلمه، سطر و صفحه و روی کاغذ بلکه بر روی دیوارها و دیگر زمینه ها همچون سفال،پارچه،فلز و غیره به کار می رود. در همه این موارد دو نوع رابطه ذهنی معین با بیننده برقرار می کند یکی در راستای افق و دیگر در راستای عمود. در واقع این اشکال گرافیکی پیوسته عبارت است از لکه های کوچک و بزرگی که حول محور افق قرار گرفته و هر لکه دارای نقشی اساسی و مرتبط با سایر لکه هاست.
    در تجمع و تفرق این لکه ها در یک بافت خطی،لکه های سفید داخل حروف و بین کلمات دارای همان ارزش لکه های سیاه یا در واقع نوشته ها هستند.
    به کارگیری درست و منطقی و موفقیت آمیز خط در یک اثر گرافیکی مستلزم دانستن و شناختن ظرفیتهای بصری گوناگون خط و سایر عوامل موجود در صفحه می باشد.
    ارزش کاربردی خط در گرو به کارگیری درست آن است. در واقع هر نوع فونت هنگامی بالاترین اهمیت خود را پیدا می کند که در مناسبترین حالت و موقعیت، یعنی در رابطه تمام و کمال با شکل و محتوای اثر باشد.
    با توجه به مطلب فوق و برای ایجاد تعادل نسبی بین حروف لازم است که در طراحی حروف نسبت به ترکیب و کمپوزیسیون تعادل و ریتم حروف توجه و تامل بیشتری صورت گیرد همچنین سیاهی و سفیدی حروف و فضای مثبت و منفی حاصل از ترکیب حروف کاملا" مد نظر باشد. برای هر حرف دو فضا بایستی در نظر گرفته شود یکی فضای خود حرف و دیگر فضای لازم در اطراف آن با مشاهده نوشته های یک متن در خواهیم یافت که این فضاها کدام هستند.
    علاوه بر این به سرکش حروف و نقاط مقابل هر حرف نیز بایستی توجه کرد.
    یک حرف یا کلمه مجزا به همراه فضای اختصاصی اطراف خود اهمیت بسیاری دارد چرا که جمع این حروف و کلمات باعث می شود که در فرم نوشتاری همدیگر را تکمیل کرده و در نهایت به اثری مطلوب دست یابیم.
    انتخاب قالب که در واقع همان اندازه و شکل عناصر را تشکیل می دهند فرم یک حرف است که می توان جهت روشن نمودن و فهماندن پیامها مورد استفاده قرار داد. همانگونه که انسانهای با اشکال ظاهری متفاوت ایجاد حالت های مختلفی در دیگر افراد می کنند حروف با قالب های دراز و نازک از انواع کوتاه و کلفت تفاوت دارند و احساس مختلفی را انتقال می دهند.
    طراح باید بیشتر به ساختمان خط توجه داشته باشد تا به زیبایی آن.
    زیرا به نظر می رسد که اگر ساختمان خط تماما" رعایت شود و حروف دارای سادگی در طراحی باشند، کار چشم و مغز در هنگام خواندن ساده تر و راحت بوده و حروف زیباتر به نظر می رسند،« یک طراح نه تنها مسئول ایجاد رابطه زیبای ترسیمی است بلکه مسئول سلامتی چشم خواننده و لذت بردن او از خواندن نیز می باشد.»
    فونت طلا با شخصیت نرم و لطیف و در عین حال دارای استیلی محکم این امکان را به کاربر می دهد که با تحکم برای مطالبی خاص از آن استفاده کند این فونت بنا به کمبودی که در فونت های سوتیتر و تیتر احساس می شد و با ویژگیهای فانتزی طراحی شده است .
    وجود این قبیل فونتها دست کاربر را آزاد گذاشته تا برای مطالب فانتزی و... در جای مناسب خود استفاده کنند )توضیح اینکه کاربران به این نکته توجه داشته باشند مطالبی که به نشر می رسند باید دارای فونت مناسب و در خور شخصیت متن باشد چرا که هر فونت برای منظور خاصی طراحی می شود تا موضوع مورد نظر هر چه بهتر تاثیر خود را بروی مخاطب بگذارد)پس شما می توانید برای سوتیتر و تیتر مطالب مختلفی چون طنز، سرگرمی، تفریحی، پوشاک، خوراک از فونت طلا استفاده نمایید چرا که مطلب مورد نظر باید با اجزاء تشکیل دهنده خود چون تصویر تیتر سوتیتر و المانهای دیگر تاثیر خود را بر مخاطب بگذارد. البته کمبود هایی در فونت فارسی وجود دارد که ما سعی داریم در شرکت داده ورزان هامون تا آنجا که امکان دارد این کمبود ها را رفع کنیم .


    نوشته: حسین زاهدی

  7. #107
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض حسی ماندگار از پس تفكری نو




    تفنگی سرخ با گُلی سیاه و خاكستری‌های مارپیچ كه آن‌ها را در برگرفته است به همراه فونت سیاه و رسمی عنوان، در نهایتٍ خلاصه بودن، به واقع در میان پوسترهای دهه ۴۰ و ۵۰ اثری متمایز است. كه حتی امروز هم به عنوان پوستری با زبان ساده و گویا، اثری قابل تأمل به شمار می‌رود، كه نمی‌توان گذشت سی‌سال برآن را به‌راحتی احساس كرد.
    كوروش شیشه‌گران به زعم خود از راه شاهرگ‌های ارتباطی، ارتباط فكری وسیعی با داخل و خارج از كشور برقرار و این «تركیب هزل‌گونه»(۱) را برای رساندن پیام‌اش به سراسر دنیا خلق كرد.
    پوستر «به خاطر صلح در لبنان» كوروش شیشه‌گران حدود سال‌های ۱۳۵۵، در شرایطی مشابه این روزها به اقصی نقاط جهان فرستاده شد و تأثیرگذاری‌اش تا بدان‌جا رسید كه سازمان ملل متحد تقدیرنامه‌ای برای هنرمندش صادركرد. هنرمندی كه مسایل دیگر كشورها برایش اهمیت داشت و هنرش را خالصانه برای آن به كار گرفت.
    این اولین اثر هنری شیشه‌گران بود كه هیچ سفارش دهنده‌ای نداشت و تنها حس انسان دوستانه‌ای در وجودش جریان را هدایت كرد. چنان‌كه به گفته خودش نتیجه كار به هنر نزدیك‌تر و یك اثر هنری كامل است كه تأثیر هنرمندانه دارد.
    «مهر و آبان سال ۵۵ (۱۹۷۷)، در پی كشتار بسیاری از مردم لبنان، به این فكر افتادم كه پوستری طراحی كنم و آن را از طریق پست به تمام مكان‌های فرهنگی، هنری، مطبوعاتی و سیاسی چه در داخل و چه خارج ارسال كنم.
    آن‌چه وادارم كرد، مسئله انسانی قضیه بود و نو بودن كار. چرا كه معتقدم گرافیك هنری است كه در صورت سرمایه‌گذاری برای آن می‌تواند در بسیاری از مسایل اظهارنظر كند و تأثیرگذار باشد. نمی‌توانستم با وجود كشتارها و تمام مصیبت‌هایی كه بر سر مردم لبنان می‌آمد، ساكت بنشینم و كاری نكنم.»
    بهمن جهانگیری سرمایه كار را قبول كرد و با وجود مخالفت‌های دولت حاكم در نهایت با چاپ سیلك كار، آن‌هم تحت پوشش گالری ایران یا همان گالری قندریز، موافقت شد.
    وزارت فرهنگ‌وهنر الزامی برای این كار قرار داده بود و در نهایت با موافقت گالری ایران، نام آن در انتهای پوستر درج شد.
    «تفنگی سرخ كه به‌علامت صلح گل سیاه داده است» در دو قطع كوچك و بزرگ به تعداد ۲۰۰۰ به چاپ رسید. و پس از ارسال به سفارتخانه‌ها و وزارتخانه‌های داخل كشور، به تمام مراكز فرهنگی و مطبوعات مهم دنیا از جمله Time و LeMond فرستاده شد. و بسیاری از مطبوعات هم آن را به چاپ رساندند.»
    این نتیجه تلاش فردی كوروش شیشه‌گران و بهمن جهانگیری بود كه مسلماً نبود سفارش‌دهنده در انجام كار و فراگیری آن نقش مهمی داشت. طرح را كوروش شیشه‌گران ارائه می‌دهد و قبول هزینه‌ها برعهده بهمن جهانگیری بود.
    جهانگیری نقش یك تهیه كننده را ایفا كرده و با تقبل هزینه‌های پست، تمبرها، چاپ، كاغذ و.. این كار را به سرانجام رسانده‌اند شیشه‌گران در این‌باره می‌گوید: «مسئله تهیه كننده در هنرهای تجسمی قابل تأمل است. اگر این هنرها نیز مثل صنعت سینما تهیه كننده داشته باشند، خیلی كارها می‌تواند انجام دهد.»
    و در پوستر صلح در لبنان نیز، جهانگیری اولین كسی بود كه در كار این هنر سرمایه‌گذاری كرده است.
    تمام پوسترها به‌وسیله پست، در شرایطی كه چیزی به‌نام شبكه اینترنت و پست الكترونیكی فراگیر نبود، به كشورهای مختلف ارسال شد. و هزینه این‌ها بر عهده جهانگیری به‌عنوان اسپانسر كار بوده است. پوستر به خاطر صلح در لبنان با دشواری زیادی انجام شد، من و بهمن جهانگیری كه تهیه‌كننده آن بود، فقط دو سه هفته آدرس مطبوعات و مكان‌ها و اشخاص خارجی را كه موردنظر بود، جمع‌آوری می‌كردیم، از این سفارت‌خانه به آن وزرات‌خانه می‌رفتیم تا آدرس‌ها را گیر بیاوریم. و هرجایی كه می‌رفتیم با مشكلاتی روبه‌رو می‌شدیم. پس از چاپ «طرح» در مطبوعات و نمایش آن در تلویزیون، اشكالات برطرف شد و ما توانستیم پوسترهای بزرگ آن را در خیابان‌ها نصب كنیم و بقیه پاكت‌ها را پست كنیم.» كار بوده است. شاید بتوان گفت شیشه‌گران، پست را وسیله‌ای برای نمایش برد تأثیرگذار هنر و زبان قابل فهم آن در تمام نقاط دنیا به خدمت گرفته بود تا پیام، كلام، تفكر و احساسش را به هرجای دیگر دنیا برساند.
    «خوب من به این فكر افتادم كه از این وسیله قوی ارتباطی در كار و راه هنر استفاده كنم و هنر خودم را برای هركسی و هرمقامی و هرمكانی از دنیا كه دلم می‌خواهد بفرستم، بدون این‌كه با آن‌ها آشنایی داشته باشم.»(۳)و در ادامه:
    «شرایط دوباره تكرار شده است و قضیه جنگ در لبنان یادآور همان روزهاست. مدت‌ها گذشته و در واقع چیزی تغییر نكرده است. هنرمندان امروز می‌توانند نسبت به چنین وقایعی واكنش نشان دهند و مطمئن هستم با وجود آشفته‌تر بودن جهان امروزی، این قضیه اهمیت بیشتری می‌یابد كه هنر می‌تواند راه‌گشایی برای آن باشد.
    اگر سرمایه‌گذاری در هنرهای تجسمی جا بیفتد، هنرمندان به‌راحتی می‌توانند افكار خود را انعكاس بدهند. و از این طریق هنر ما نیز فضایی برای درخشش خواهد داشت.»

  8. #108
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض «تمامیت ویران توبا خٍدوری»




    در آشفتگی «توبا خدوری»، طراحی‌های پوسته شده دیواری با وسواسی هرچه تمام‌تر تكه پاره‌هایی از معماری درها، پنجره‌ها، دیوارها، پلكان، نرده‌ها و داربست‌ها- توده‌هایی شبیه جستجو‌هایی گم شده میان دریای وسیع كاغذی موم اندود را عرضه می‌كند.
    بدون هیچ ردپایی از حضور انسان، این مسكن‌های نیمه جادویی، یا بخش‌های وابسته به آن شكل جدی غریبی را به‌خود می‌گیرد كه ردپاهایی از ویرانه‌های مدرن را به شكل دشوار وغیرقابل تصور ایجاد و رها می‌كند.
    تمامی این‌ها از یك واگذاری به زمان و خاطره‌ خبر می‌دهند كه هنوز به شكلی عذاب‌آور بی‌مكان هستند؛ پی‌ریزی شده در سطوح وسیع با پوشش‌های موم اندود. پانل‌هایی كه به شكل زمختی برش خورده‌اند و یا زمینه‌های دو لبه «خدوری»، بسیار شان در چشمان مخاطب شعبده بازی می‌كنند. گاهی، اشیائی كه هنرمند نقش می‌كند به نظر می‌رسد به طور هم‌زمان هم شناورند و هم در بیابان‌های شیری رنگ مواج‌شان پس می‌نشینند و سایه‌های غیرواقعی یا پرسپكتیوهایی كه تعمداً از قوانین طبیعت سرپیچی می‌كنند، را آشكار می‌سازند. مانند اثر «بدون عنوان» ۱۹۹۶ كه در آن یك دیوار آجری روی تكیه‌گاهش تصور می‌شود.
    اثری كه چشم را در پوشش گول زننده‌اش مردد می‌كند. این آجرهای روغنی بِژ ظریف كه ابتدا در آسمانی به غایت آبی تهیه شده و سپس در مركب سیاه، هرگونه اشاره‌ای از روشنی را مخدوش می‌كند، اثری كه یادآور پسا‌ساختار‌گرایی معمارانه «گوردن متا- كلارك «Gordon Matta klark» است. این دیوار مسطح شكسته شده، اما به جای دگرگونی به خرابه‌های فیزیكی چنان به نظر می‌رسد كه دارد محو می‌شود. در اثر دیگر ۲۱ ردیف درب كه یكدیگر را با نوعی تأكید غمگینانه تكرار می‌كنند، دیده می‌شود.
    درب‌هایی تقریباً هم‌شكل، تقریباً واقعی كه آبی فسفری و فرم‌های زغالی رنگشان به گونه امواجی كه در نوعی پوچی دور می‌شوند، پرتوافكنی می‌كنند. این‌ها درب‌هایی بی‌مكانند كه ما را به اندیشیدن در فضایی كافكایی با تمامی پوچیش وادار می‌كنند.
    آن‌چه در این سطوح موم اندود به دام افتاده شبیه به زندگی منظمی است كه در كهربا حفظ شده باشد؛ كهربایی از چاپ‌های دستی، غبارها، خطوط گرافیكی و دقت تكنیكی آثار و تصاویر «خدوری». در كارهای اخیر این لكه‌های شاعرانه تمایزی را عرضه نمی‌كنند. این دنیای ارگانیك به نظر می‌رسد به جای شكل‌گیری در میان تصاویر خود در بردارنده سلسله كوه‌ها، صخره‌ها و باران است. با این همه هنوز این‌گونه به نظر می‌رسد كه از بن مایه همسانی از تكرار و الگو به مثابه فرم‌هایی كه سطح كاغذ یادبودی را غیرعادی می‌كنند، برخوردارند. انگار نسخه‌های دست‌نویسی كه رویشان دوباره كار شده باشند كه از نوعی خودستایی تجسم یافته خبر می‌دهند.
    نكته دیگر اما این‌كه مناظر ناهمواری كه محصور شده‌اند به شكلی آشكار و مرموز پیدا و پنهان می‌شوند. در اثر بدون عنوان (صخره) متعلق به سال ۲۰۰۲ یك برج از صخره‌ها در فضائی خلاء مانند معلق می‌شود؛ در حالی‌كه این ناحیه ناپایدار در حالی خلق می‌شود كه هیچ‌گونه احساسی از محدودیت به وسیله كمپوزیسیون اعمال نمی‌كند.
    صخره‌های رها شده، برگرد كار مرز مدوری ایجاد می‌كنند كه حكم عایقی دارد و حوادثش را در پنداره‌ای از بی‌كرانی پیش روی مخاطب می‌گذارد. بسان سكوتی مرگ‌بار، صخره‌هایی كه به طور اتفاقی جای گرفته‌اند، انعكاسی از یك انفجار دراماتیك را در بردارند؛ انگار انفجار و تعلیقی را به طور هم‌زمان روی دهند.
    بر سرتاسر تداوم طراحی‌های كوه و باران هنرمند، با حلقه‌ها و انحرافات توپوگرافیك احترام‌آمیزشان، محدودیتی اگر باشد به لبه‌های پلان كارها بر می‌گردد تا فضای خود تصاویر. بنابراین فشردگی به عنوان پوششی جایگزین، تعریفی تازه از روابط زمینه و كار به دست می‌دهد. روابطی كه آثار خدوری در آن- با یك كشمكش ریز و درشت - در چیزی كه دنیای متناقض انسان و طبیعت است، بیانی استعاری می‌یابد.

  9. #109
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض طراحی‌‌‌پوستردرفرانسه




    به دنبال نمایشگاه «ویول گرافیست» در سال ۱۹۹۲، نمایشگاه « صد پوستر فرانسوی در سن پترزبورگ » برگزار شد و چشم اندازی جدید از آثار گرافیک فرانسه را به نمایش گذاشت . این نمایشگاه که توسط « اتحادیه ملی هنرمندان گرافیک » برپا شد ؛ ابتکاری تحسین برانگیز بود ؛ چرا که موجب شد توان و قوه خلاقه ناشناخته طراحان گرافیک مکتب فرانسه آشکار شود . این نمایشگاه بستری برای تجدید پیوندهای فرهنگی گذشته با کشورهایی شد که تنها ارتباطی اندک با هنر و فرهنگ فرانسه داشتند . مقاله حاضر سعی در نشان دادن چهره معاصر طراحی پوستر در فرانسه دارد .
    این پوستر ها که نشانگر طراحی پوستر معاصر در فرانسه هستند در زمینه ای فرهنگی خلق شده اند که با کشورهایی که تحولات سیاسی ، اجتماعی و هنری مشابهی نداشته اند، بسیار متفاوت است . جامعه در باره جذابیت بیانی و زیبایی شناسانه این پوسترها و نیز اصالت مفاهیم و مهارت طراحان ، خود قضاوت می کند . اینها کارهای هنری یا کالاهای مورد علاقه کلکسیونرها یا اشیاء تزئینی نیستند: پوستر ، حتی بیش از هنرهای تجسمی ناب ، وسیله ای برای ارتباط بصری است و در معرض قید و بندهایی قرار دارد که به کارکرد آن مربوط می شود، قیودی که طراحان گرافیک آنها را می پذیرند یا کنار می نهند. به این دلیل است که به نمایش گذاشتن پوستر در فضای انتزاعی یک نمایشگاه یا گالری ، خطر ارزیابی ناقص یا توام با سوء تعبیر را در بر دارد ، چرا که ارتباط با سفارش دهنده ، استقبال جامعه و جایگاه اجتماعی هنرمند ملحوظ نمی گردد . مثلاً لازم است برای بازدید کننده توضیح داده شود که حرفه طراحی پوستر در فرانسه و جود ندارد، گمان می رود که این حرفه در حوزه تبلیغ یا هنرهای گرافیک قرار می گیرد .
    پوسترهای تبلیغاتی فضایی را که مختص به ترویج محصولات و خدمات است ، در انحصار در می آورند و تعداد پوسترهایی که جنبه فرهنگی و اجتماعی دارند بر دیوارهای فرانسه نسبتاً محدود است . این نکته مهمی است . شاید به دو اصطلاح جداگانه برای نامیدن این دو نوع پوستر که اشتراک آنها فقط در این است که هر دو روی کاغذ چاپ می شوند و هر دو به منظور به نمایش در آمدن ، طراحی می گردند ، نیاز داشته باشیم. مساله مهم دیگری که با این گزینش مطرح می شود به پیوند پوستر با سنت ملی باز می گردد. فرانسه میراث فرهنگی بسیار غنی دارد که معمولا تاثیر مهمش بر طراحی پوستر مدرن با استفاده از تصویر سازی ، مایه کسب اعتبار برای آن می شود. پوسترهای فرانسوی از « شره » تا « کاساندر» و « ساوینیاک» همواره به مثابه الگوهایی مطرح می شوند. طراحی امروز تا چه اندازه هنوز با گذشته پیوند دارد ؟ منشا طراحی گرافیک معاصر را می توان در تحولات مهم دهه ۱۹۶۰ جستجو کرد ، دوره ای که فصل افتخار آمیزی را در تاریخ طراحی پوستر فرانسه تکمیل کرد.
    محیط نسبتاً آزادی که هنرمند در آن فعالیت می کرد ( او هنوز در حاشیه قرار نگرفته و به مجری صرف آژانسهای تبلیغاتی تبدیل نشده بود) و تسلط فرد گرایی بر بیان هنری ( که به هر حال به واسطه روحیه دکارتی که بخشی از شخصیت فرانسوی است تعدیل شده بود ) این دوره را متمایز می کند . نقطه عطف در تاریخ هنر پوستر ، همچون بسیاری دیگر از عرصه های زندگی فرهنگی و اجتماعی در فرانسه ، با حوادث ماه مه ۱۹۶۸ مقارن بود. این حوادث لزوماً تاثیر مستقیم بر هنر پوستر نداشت. اگر چه دانشجویان انقلابی می توانستند شیوه خاص خود را در تبلیغات ابداع کنند که هم ساده و هم موثر باشد، اما ماه مه ۶۸ تاثیر عمیق یا پایداری بر طراحی گرافیک نداشت . تراکتها ، روزنامه ها و پوسترهای چاپ سیلک ، تنها راه حلهای جزئی در زمینه ارتباط بصری ارائه می کردند . لیکن ارزیابی مجددارزشهای سنتی ، اضمحلال سیستم طراحی گرافیک پیشین را تسریع کرد.
    مقارن جنبشهای این دوره ، پوستردر فرانسه هنوز به شدت مصور و روایی و آمیخته با چاشنی سالمی از طنز بود که مطابق الگویی که « ساوینیاک» ارائه کرده بود ، طراحی می شد . این نکته نشانگر تلقی قدیمی رایج در اواخرقرن نوزدهم ، در زمینه « پوستر سازی» بود. با این همه ، ایده های جدید در فرانسه طرفدارانی پیدا می کرد. این امر به ظهور« طراحی گرافیک » به مفهومی که هم جهانی و هم سازمان یافته بود و نیز به تجربه گرایی در زمینه ارتباط بصری پایان می بخشید، دلالت می کرد. اما زمان مناسب فرا نرسیده بود. نسل جدید که در پس سنگرهای ماه مه ۶۸ رشد می کرد ، تبلیغات طنز آمیز اسلاف و قواعدی را که توسط « طراحی گرافیک » به آنها تحمیل می شد ، نپذیرفتند. آنها با الهام از افکار سیاسی رادیکال ، از خدمت به نظام سرمایه داری سر باز زدند.
    این امر سبب شد که نسل جدید در دام سیستم تبلیغاتی گرفتار نیایند ، سیستمی که به مثابه بخشی از یک نظام فراگیرتر به شمار می آمد. این جدایی میان هنرمندان گرافیک و صنعت ـ مشتری سنتی طراحی گرافیک ـ به واسطه ظهور و توسعه آژانسهای تبلیغاتی تخصصی که در فرانسه دیرتر از کشورهای آنگلوساکسون ظهورکرد ، تسریع شد. انعطاف ناپذیری سازمانهایی که آزادی بیان را به حداقل کاهش می داد متضمن ساختارهایی بود که با آرمانها و آرزوهای بسیاری از طراحان گرافیک جوان منافات داشت. پس یک طراح پوسترکه مصمم بود بعد هنری را درکار خود حفظ کند ، چه راهی را می بایست در پیش می گرفت ؟ مکتب لهستان که در آن زمان در اوج شکوفایی خود بود ، یکی از منابع الهام بخش این دوره محسوب می شد.
    این مکتب جاذبه دوگانه ای برای طراحان گرافیک جوان داشت: از یک سو تعلیمات « پرو فسور تومازوفسکی» در« آکادمی هنرهای زیبای ورشو» و از سوی دیگر نقشی که به طراحی پوستر در لهستان منتسب می شد، مکانی که در آنجا جایگاه پوستر تا حد یک زبان ملی ارتقاء یافته بود . مکتب لهستان نمونه ای از استقلال طراحی گرافیک محسوب می شد که با به رسمیت شناختن هنرمندان از سوی جامعه مرتبط بود. طراحان گرافیک جوان فرانسوی برای تحصیل هنرهای گرافیک به لهستان سفرمی کردند، ازجمله « پیربرنار» ، « ژرارپاری ـ کلاول»، « آلن لوکورنه» و « میشل کوارز». اما الگوی لهستانی که برای سیستم اجتماعی و سیاسی خاصی طراحی شده بود نمی توانست بدون برخی تغییرات اساسی در فرانسه پا بگیرد. از آنجا که تقاضا برای پوستر در فرانسه بشدت محدود بود، اولین دلمشغولی طراحان پوستر یافتن محلی بود که بتوانند در آنجا به فعالیت بپردازند.
    بنابراین ، تبلیغات سیاسی به یکی از اولین عرصه هایی مبدل شد که طراحان گرافیک مستقل در آن به رسمیت شناخته شدند. « گراپوس» ، یکی از پیشگامان این حرکت ، با کار برای « حزب کمونیست فرانسه» الگویی قرارداد که بسیاری ازکارگاهها و هنرمندانی که برای احزاب ، اتحادیه ها و سایر انجمنهای شهری چپ گرا کار می کردند، از او تبعیت کردند. اما این نتیجه گیری درست نیست که بگوییم تلاش مذکور به تنهایی برای دگرگون کردن زبان تبلیغی کاملاً موفقیت آمیز بود. در حقیقت به نظر می رسدکه تجدید حیات تبلیغات سیاسی ، پدیده ای زود گذر بوده است.
    در حالی که تبلیغات علیه سنتهای محافظه کارانه جریان داشت فعالیت طراحان گرافیک در زمینه فرهنگ به واسطه ابزار مادی محدود می شد. با وجود این ، تئاترهای کوچک و مراکز فرهنگی ـ که درک پوسترهای اصیل پیشقدم بودند ـ شروع به انتشار پوسترهای با کیفیت کردند، چنانکه در آثار « میشل بووه » مشاهده می شود. وقتی زمینه پذیرش پوسترهادر نهادهای بزرگ فرهنگی به وجود آمد، وضعیت به نحو قابل توجهی بهبود یافت. « مرکزپمپیدو»، « آلن لاویلت» و« موزه ارسی» خط مشیی را بنیان نهادند که زمینه ساز ایجاد اصالتها و شاخصهای بصری شد. اما منصفانه نیست که به این نمونه ها اکتفا کنیم . چنانکه مجموعه این صد پوستر نشان می دهند ، تعداد معینی از موسسات فرهنگی و هنری در پاریس و کل فرانسه نیاز به نوعی هویت گرافیکی را بتدریج احساس می کردند.
    نوع جدیدی از تقاضا برای پوستر در دهه اخیر پدید آمده است که به « پیامهای عام المنفعه » مربوط می شود ، یعنی پیامهایی در مورد کشور ، شهرها یا نهادها. این نوع پیام رسانی غالباً با دونوعی که قبلاً توضیح داده شد ـ پیام رسانی سیاسی و فرهنگی ـ اشتباه می شود و طیف وسیعی از اسناد ، از فرمهای تامین اجتماعی گرفته تا پوسترهای۳x۴ متررا در بر می گیرد. رشد این نوع پوستر با قانون عدم تمرکز در سال ۱۹۸۲ ، که استقلال مالی بیشتری به انجمنهای محلی بخشید، تسریع شد . بدین ترتیب طراحان گرافیک زمینه ای یافتند که می توانستند نقش اجتماعی فعالتری را ایفاء کنند. اصطلاح« تصاویرعام المنفعه»که بسیاری از هنرمندان گرافیست به واسطه آن هویت پیدا کردند، شکل گرفت . اما برخی این اصطلاح را بسیار دست و پا گیر تلقی کردند، به نظر می رسیدکه این تعبیرحوزه فعالیت آنها را محدود می ساخت. طراحی گرافیک فرانسه که تا همین اواخر نسبتاً نا شناخته بود ، اکنون در نتیجه دخالت در رویدادهای بین المللی و به واسطه سازمان یافتن روابط متقابل به اعتباری جدی دست یافته است. این امر بدون در نظر گرفتن سابقه موثر آن که قبلاً بررسی شد روی داده است .
    طراحی گرافیک فرانسه که بر ویرانه های نظام کهن و با استفاده از الگو های دیگر شکل گرفته است به دانش گذشتگان خود به دیده تحقیر می نگرد . طراحی گرافیک فرانسه از دیدگاهی زیباشناسانه بیانگر یک جریان اکسپرسیونیستی منحصر به فرد است که برای آن کمتر معادلی می توان درتاریخ این هنر پیدا کرد. این جریان طیف وسیعی ازتکنیکها ـ ازجمله طراحی، نقاشی، عکاسی، فتومونتاژ ، تایپوگرافی و اخیراً طراحی به کمک کامپیوتر ـ را به کار می گیرد و توانسته است که نوعی انسجام و منطق درونی بیابد که آن را به صورت یک سبک تمام عیار درآورده است. برای اینکه معرفی اجمالی گرایشهای اصلی درطراحی پوستر فرانسه روشن تر شود، ذکر چند نکته دیگر ضروری است .
    همه هنرمندان گرافیست فرانسوی در ورشو تحصیل نکرده و نیز همه آنها تحت تاثیر هنرطراحی پوستر لهستان واقع نشده اند. بیشتر آنها در مدارس فرانسوی تحصیل کرده اند، بخصوص در« مدرسه ملی هنرهای تزئینی» و « مدرسه هنرهای زیبای پاریس» ( بوزار) . این هنرمندان گرافیست جوان همچنین بشدت به آثارعرضه شده ازسوی« استودیوی پوشپین» متعلق به « میلتون گلیزر» و طراحی پوستر توهم انگیزعلاقه مند بودند. دراین ایام، آنها عموماً سبک سوئیسی را که مبتنی برنوعی پژوهش تایپوگرافیک و ترکیب بندی مستحکم بود، مردود می شمردند. اما این امر مانع مهاجرت « ژان ویدمر»، یک سوئیسی مهاجر ، به فرانسه وایفای نقشی مهم در زمینه طراحی گرافیک نشد. این صد تصویرنشان می دهند که این شیوه بیان درطراحی گرافیک معاصرفرانسه وجود دارد . اما درخصوص« رومن سیز لویچ»، یکی دیگر از اساتید این نسل باید گفت او حساسیت خاص یک طراح پوستر لهستانی و ابعاد گوناگون یک طراح گرافیک واقعی را داراست.
    از این گذشته ، فاصله بین این دو نوع فعالیت ـ طراحی پوستر و طراحی گرافیک ـ دیگر از میان رفته است . تحولات ایدئولوژیک و ضرورت محض، از طراحان پوسترهنری شخصیتهای حرفه ای فوق العاده ای در زمینه ارتباط بصری به وجود آورده است که همگی آنان بر رموز لوگوتایپ ، ایماژ ترکیبی، نشانه ها و کارطبع و نشر مسلط هستند. گروه دیگری از طراحان گرافیک شامل کسانی است که به معنای خاص سنت ملی را استمرار بخشیده و بدین ترتیب به تنوع طراحی پوستر فرانسه مدد می رسانند.طراحیهای آمیخته با شعروطنز که به « دلکوزه» و « آندره فرانسوا» اختصاص دارند آلتر ناتیوی در برابر اکسپر سیونیسم محسوب می شوند ـ که پیش از این به عنوان گرایشی اصلی از آن نام بردیم.مروری بر طراحی گرافیک فرانسه این گوناگونی در پیشرفت را روشن می کند .
    به موازات کارگاههاو هنرمندان شناخته شده ای که این مکتب را بنیان نهادند، همچون« بایارژئون» ، « بووه»، « فابریزی»، « فوشروکربن»، « گراپوس»، « لوکورنه»، «لاوان دوسکی»، « اورلیانژ»، « پولیماگو»، « پرینز و رابی»، « کوارز»، « زانزیبارت» و دیگران ، شخصیتهای جدیدی ظهورکردند. این تعددمی تواند تاثیرمثبتی بر آینده طراحی گرافیک فرانسه داشته باشد. طرح حساسیتها و اندیشه ها وعناصرموثری (مانند طراحی گرافیک هلند) بهترین تضمین را در برابر رکورد و انحطاط این هنر به وجود می آورد. همین مساله درمورد شکستن مرزهای موجود میان گروههای مختلف ، گرایشها و نسلها صادق است، حرکتی که ازسوی« سندیکای ملی گرافیستها» حمایت می شوند.
    حضور « لئوکوپر»، که زندگی حرفه ای اش را در سال ۱۹۵۰ آغاز کرد، می تواند به عنوان سمبل این پدیده به شمار آید. موجودیت پوستراصیل در فرانسه ـ خواه اجتماعی یا فرهنگی ـ در گرو آزاداندیشی سفارش دهنده و مواجهه صحیح با مخاطب است. چنین پوستری در عین حال تلاش می کندکه به مسائل زیبایی شناسانه و اجتماعی عصر ما پاسخ گوید. این پوستر که از الگویی نسبتاً غیرمتعارف برگرفته شده ، ازگرفتار شدن در دام خود شیفتگی ( نارسی سیسم ) ، یعنی احساس حضوردر خلا، که هرگونه ارتباطی را از میان می برد ، اجتناب کرده است. در طول چند سال اخیر طراحان گرافیک با مطالعه مشکلات « طراحی گرافیک عام المنفعه» به طور همزمان سوالاتی را درخصوص سودمندی اجتماعی خویش مطرح کرده اند. تمایل آنان به فعالیت در عرصه ارتباطات ، نگرانیهایشان را در مورد فعالیت اجتماعی حقیقی پنهان نمی کند.اگر چه تلاش برای« حفظ پیوندهای اجتماعی» موفق نبوده ، اما هنوز به شکست منجر نشده است . نسل جوان مدعی است که این جدال به اوتعلق دارد. اکنون بسیاری ازموسسات بتدریج طراح گرافیک را به عنوان همکاری جدی به رسمیت می شناسند چرا که او قادراست فرمی بی نظیر و منحصر به فرد به پیامها ببخشد تا در گیرودار قیل و قال رسانه ها به گوش مخاطبین برسد .

  10. #110
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض «تنها»، هنرمند زیرزمینی گرافیتی در تهران


    اگر از شهرک‌های غرب تهران یا حتی چهارراه ولی‌عصر رد شده باشید حتما دیوارنوشته‌ها یا برچسب‌هایی با امضای تنها یا A۱one را دیده‌اید. تنها هنرمند گرافیتی ۲۵ ساله‌ایست که گرافیتی را به طور مخفیانه یا زیرزمینی با نوشتن بر روی دیوارهای دانشکده‌اش در سال ۱۳۸۲ شروع کرده. او در کنار هنرمندان فعال دیگری چونMagoi، Ck۱، Bigchiz، Salome، Banger، old nick، Ice Punks، shade، Pendar از پیشتازان نسل جدید هنر گرافیتی یا دیوارنویسی در ایران است. کارهای ‘‘تنها’’ نه تنها در فضای شهری تهران بلکه در شهرهای هاوانا، ملبورن، سان فرانسیسکو، پورتلند و گرانادا نیز به نمایش گذاشته شده‌اند.
    تنها که همیشه ترجیح می‌دهد از راه اینترنت تماس برقرار کند، در گفت‌وگو به زمانه چنین می‌گوید:
    ● می‌شه خودتو معرفی کنی؟
    من "تنها" هستم. کارم و علاقه‌ام نقاشی کردن و اثر گذاشتن روی سطوح شهریه. ممکنه خیلی‌ها من رو یه خرابکار بدونن. من حرفی ندارم. خیلی هم خوشحال می‌شم اگه یه خرابکار به حساب بیام.
    ● چرا تنها رو به عنوان امضای هنریت انتخاب کردی؟



    این کار تمامش با اسپری در عرض ۱۷ دقیقه از نیستی به هستی رسیده.

    خوب زمانی که من شروع کردم هیچ‌کس تو تهران گرافیتی نمی‌کشید. حتی می‌تونم راحت بگم که کم بودن کسایی که تو تهران با واژه گرافیتی آشنا بودن اون موقع به هر کی می‌گفتی گرافیتی، فکر می‌کرد داری از گرافیک صحبت می‌کنی. سعی کردم دوستان و نقاش‌هایی که دور و برم می‌شناختم به این کار دعوت کنم. اما اکثرا بعد از اولین تجربه‌ای که روی دیوار می‌کردن دیگه این کار رو تکرار نمی‌کردن. من موندم تنها! از یک طرف هم حرف "A" و عدد یک به عدد و حروف توی اسمم نمایش دهنده اولین نفر بودنم هم هست. فکر نمی‌کنم کسی با این جمله آخر مخالفتی داشته باشه. >
    ● چطور با هنر گرافیتی یا دیوارنویسی آشنا شدی؟
    هیچ جوابی در حال حاضر براتون ندارم. اما باید بگم که سال ۱۳۸۱ اولین کارهام رو خیلی خیلی ساده از روی دیوار دانشکده و از ۱۳۸۲ به بعد روی دیوار‌های شهری تهران شروع کردم.
    ● تو دانشکده چی خوندی؟
    این رو اگه جواب بدم که. . . . سال آخر از دانشکده اخراج شدم. برگه ابلاغ جرمم دستمه: تشویق و تحریک دانشجویان به اخلال. از همون موقع بود که فهمیدم مدرک گرفتن از این دانشگاه‌ها فرقی با ریا کاری و دروغ پروری نداره!
    ● چرا کار گرافیتی می‌کنی؟



    دو تا صورت با اسپری کشیده شدن و مدتی که کار برده ۶ دقیقه بیشتر نیست. دیوار کناریش کار ناتموم دوستم مگویه Magoi.


    فکر می‌کنم خوبه مردمی که از خیابون‌ها می‌گذرن با یک تصویر شخصی مواجه بشن. کار هر کی می‌خواد باشه. تصویر می‌تونه تاثیر بذاره. حتی یه تصویر خیلی کوچیک. >
    ● چه مسائل یا موضوعاتی رو معمولا تو کارهات منعکس می‌کنی؟
    اجتماعی، گاهی هم کاملا شخصی. مثلا از فیلترینگ اینترنت، اعدام یک دیکتاتور و حرف‌های جورج بوش گرفته تا اسم آهنگی که دوست دارم و عکس نویسنده یا نوازنده‌ای که بهش علاقه دارم.
    تا حالا کارهات رو تو گالری‌های تهران نمایش دادی، یا دیوارهای شهر و فضای باز رو ترجیح میدی؟
    این رو باید توضیح بدم که کار توی گالری دیگه هنر شهری نیست. یه هنر تصویریه توی گالری. هیچ اشکالی هم نداره.
    من هم کارهام توی گالری‌های مختلفی بوده، توی تهران هم امسال نمایش داده می‌شه اما این‌ها کار شهری نیستند؛ بلکه مجموعه آثار یک هنرمند شهری هستند یعنی کار‌هایی که روی بوم یا چوب هستند و در گالری نمایش داده می‌شن. قضیه کاملا متفاوته هنر شهری توی شهر اتفاق می‌افته اما هنر کلاسه شده می‌ره توی گالری برای آدم‌های یکم مودب و یا مجموعه‌دار‌ها و خریدار‌ها.
    ● تو چه محله‌هایی می‌شه کارهاتو دید؟
    کار‌های قدیم من رو می‌شه تو دو شهرک آپادانا و اکباتان دید البته خیلی وقته که دیگه اونجا کار نمی‌زنم چون یه سری از دوستان "ظاهرا هم کار" کار‌هام رو می‌کنن یا روش رنگ می‌کُنن. چاهار راه ولی عصر و همینطور اطراف درب محلی که بهش می‌گن خانه فرهنگ صبا بیشتر می‌تونید ببینید.
    ● به غیر از گرافیتی چه کار دیگه‌ای می‌کنی؟
    کار‌های دیگه: چاپ دستی و تولید تی شرت. اجرای نقاشی دیواری. طراحی پوستر و مطالعه و آماده کردن یه کتاب خیلی کامل در باره گرافیتی به همراه یکی دو نفر از دوستان.
    ● می‌دونی هنر دیوارنویسی از کی تو ایران یا تهران شروع شده؟
    اولین کسی که توی اینترنت کارش ثبت شده ظاهرا مربوط به سال ۱۹۹۹ است اسمش هم اسنس Escnce هست که سال‌هاست که دیگه توی ایران زندگی نمی‌کنه. قبل از اون هم نقاشی دیواری انقلابی و بعد از جنگ تحمیلی هستن که بعضی‌هاشون با گرافیتی همخونی دارن. اما این اتفاقات جدید از ۲۰۰۳ شروع شد و تقریبا هم زمان هم روی سایت کلاه استودیو منعکس شد. بعدها هم از ۲۰۰۵ ایران گرافیتی بلاگ سپات راه اندازی شد که وبلاگ پر بیننده‌ایه.
    ● من تو وبلاگ یک گرافیتیست درباره‌ی جنبش زیرزمینی دیوارنویس‌های تهران خوندم. می‌تونی در این‌باره بیشتر توضیح بدی؟
    جنبش زیر زمینی چیزی بود که اولین روزها روی دیوار، یا زیر نقاشی‌هام می‌نوشتم. چیز‌هایی مثل:
    Kolahstudio underground Group یا Underground Movement
    بعدتر هم دوستم رها وبلاگ جنبش زیرزمینی رو زد که خیلی هم پربیننده شد. کمی بعدتر هم دوستای دیگه‌ای که توی محل شروع به کار کردن از همین ترکیب استفاده کردن. تعدادی مقاله هم توی بخش هنر شهری سایت کلاه استودیو هست که بد نیست بخونید.
    ● گرافیتی چقدر تو مردم و فرهنگ ایرانی جا افتاده؟
    خوب تمام سعی من به شخصه و کلاه استودیو و وبلاگ‌ها و برنامه‌هامون اینه که از راه ایده دادن و ایجاد جریان‌های کوچک گرافیتی، تفکر نوگرایی رو بین برو بچه‌های همسن و جوون‌تر از خودمون رواج بدیم یا اون رو به شکلی به مردم نشون بدیم. به هر حال این ۵ سال داستانی داره! ما سعی‌مون اینه که هنر شهری هرچی بیشتر و بیشتر پا بگیره. بیست و دوم بهمن سال هشتاد و پنج هم یه طرحی رو با همکاری کلاه استودیو اجرا کردیم که ۱۸۰ تا برچسب از تمام دنیا جمع شد و ما تونستیم با همکاری دوستای دیگه اونها رو در حوالی چهار راه ولیعصر و میدان ونک بچسبونیم. همین کار‌های کوچیک باعث اتفاق‌های خوب و قابل قبولی می‌شن به نظر من.
    ● معمولا چه وقت‌هایی و کجاها رو برای دیوارنویسی انتخاب می‌کنی؟
    معمولا سعی می‌کنم جایی رو انتخاب کنم که محل رفت و آمد مردم عادی باشه. گاهی اوقات توی روز کار می‌کنم اما بیشتر وقت‌ها نصفه‌های شب می‌زنم بیرون.
    ● تا حالا شده حین کار بگیرنت؟
    اخیرا یک بار فقط برام ترمز کردن که خیلی راحت غیب شدم یا شایدم خوش شانسم!
    ● تو ایران برای دیوارنویسی جریمه هم می‌کنن؟
    فعلا که نه!
    ● دخترا هم علاقه‌ای به این هنر نشون می‌دن؟
    بله. سالومه، که خواننده‌ی رپ هم هست. چند نفر دیگه هم هستن که مطمئنن علاقه ندارن اسمشون برده بشه.
    توی وبلاگت دیدم که کارهات تو جشنواره‌های جهانی مختلفی شرکت داشتن.
    ● تا به حال تو این نمایشگاه‌ها شخصا هم حضور داشتی؟
    نه، حضور نداشتم.
    ● چطور برخورد مردم با کارهات رو تجربه می‌کنی؟
    با فروش اینترنتی آثارم و همینطور نظرات بینندگان وبلاگم.
    ● نمایشگاه بعدی کٍی هست؟
    نمایشگاه بعدی شهریور ماه توی تهرانه که قراره یک گالری عمومی، یک ورک‌شاپ زیرزمینی و چند تا کافی‌شاپ توی تهران رو براش در نظر بگیریم.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •