می نالم از دلی که به خون غرقه گشته است
این شعر غیر رنجش یارم به من چه داد
این درد را چگونه توانم نهان کنم
آندم که قلبم از تو بسختی رمیده است
سلام فرانک جون
÷ایان جان مرسی از توجهت
می نالم از دلی که به خون غرقه گشته است
این شعر غیر رنجش یارم به من چه داد
این درد را چگونه توانم نهان کنم
آندم که قلبم از تو بسختی رمیده است
سلام فرانک جون
÷ایان جان مرسی از توجهت
تطاولي که تو کردي به دوستي با من
من آن به دشمن خونخوار خويش نپسندم
اگر چه مهر بريدي و عهد بشکستي
هنوز بر سر پيمان وعهد و سوگندم
Last edited by mohammad99; 01-07-2007 at 22:50.
مرا چون سر به داران خدائی
کزو چشمم به دیوار جدائی
ز اشک دل ، کشانم خون و آوار
کند قلبم ز عشقت جان فدائی
چرا باور نکردی باورم را ؟
اگر ساقی نباشی ، چون سرابی
خوبی افتاب جان ؟
محمد چه قدر ویرایش می کنی
يک آسمان ستاره ي آتش گرفته را
بر التهاب سرد قرونم کشيد و رفت
؟؟
Last edited by mohammad99; 01-07-2007 at 23:00.
تا رنج آشکار مرا بینی
شب لحظه ای به سایه خود بنگر
Last edited by aftabkhanom; 01-07-2007 at 23:04.
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
وندر طلب طعمه پر و بال بیاراست
ببخشید دیر ادیت کردم حواسم نبود
تا به كنارمن بودي ، بود به جا قرار دل
رفتي و رفت راحت از خاطر آرميده ام
تا تو مراد من رهي كشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسي من به خدا رسيده ام
سلام. شب بخیر
راستی کی از "م" بدش میومد؟
مرا حال و هوای عاشقی بود
که چون دیوانه ای عاقل نما بود
مرا تنها گذر کردن نباید
بدونه تو دگر هرگز نشاید. . . .
سلام
دم رفتن کسی گفت سفر بخیر که واسم غریب و ناشناخته بود
اما اون وقتی رسید که قلب من همه آرزوهاشو باخته بود
یاد مهستی افتادم دلم سوخت
وای فرانک چرا ادیت کردی من خودم خط آخر و حذف کردم که تو ادیت نکنی
درکرانه کویر شعله بار
درمیان دشتهای آتش وعطش
مانده شهری از قرون به یادگار
مانده گوهری گران به روزگار
مثل آسمان نیلی کویر صاف
مثل شیر کوه سر بلند
اگه گفتین منظور شاعر کدوم شهره؟
Last edited by sise; 01-07-2007 at 23:18.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)