آه ای زندگی منم که هنوز
با همه پوچی از تو لبریزم
نه به فکرم که رشته پاره کنم
نه برآنم که از تو بگریزم...
آه ای زندگی منم که هنوز
با همه پوچی از تو لبریزم
نه به فکرم که رشته پاره کنم
نه برآنم که از تو بگریزم...
من اگر سوي تو برمي گردم
دست من خالي نيست
كاروانهاي محبت با خويش
ارمغان آوردم
من به هنگام شكوفايي گلها در دشت
باز برخواهم گشت
تو به من مي خندي
من صدا مي زنم :
” آي باز كن پنجره را “
پنجره را مي بندي ...
چقدر اين شعر ......... هيچي
يار و دلدار و شاهد و معشوق
هر چه گويند جز تو دلبر نيست
علامه حسن زاده آملي
Last edited by Payan; 30-06-2007 at 22:45.
تنهایی شاید یه راهه
راهیه تا بی نهایت
قصه ی همیشه تکرار
هجرت و هجرت و هجرت
اما تو این راه که همراه
جز هجوم خار و خس نیست
کسی شاید باشه شاید
کسی که دستاش قفس نیست
تمام هستی من،دلی بی ادعا بود
که آن هم نیست شد از جفای حرف مردم
چه ساده چشم بستیم بر روی آرزوها
وکشتیم عشق خود را به جای حرف مردم
و ما محکوم هستیم،بدون هیچ جرمی
که تا آخر بسوزیم به پای حرف مردم
Last edited by sise; 30-06-2007 at 22:56.
من تهي دست به بازار محبت نروم
سر و جان است كه سرمايه سوداي من است
ابوالحسن ورزي
Last edited by Payan; 30-06-2007 at 22:59.
تشنه آنجا به خاک ِ مرگ نشست
کآتش از آب ميکند پيغام!
کام ِ ما حاصل ِ آن زمان آمد
که طمع بر گرفتهايم از کام...
خامسوزيم، الغرض، بدرود!
تو فرود آي، برف ِ تازه، سلام!
من و رسـوايي و ايـن بار گنـاه
تـو و تنهايي و آن چشم سياه
از من تازهمسلمان بگذر، بگذر
بگــذر از سر پيمـان بگذر، بگذر
جون ممد میم بسه دیگه
رو گلدون رفاقت
بریز عطر سخاوت
بپاش رنگ طراوت
ای جان جانان
ای درد را درمان
ای سخت و آسان
آغاز را پایان
مگر که لاله بدانست بیوفايی دهر
که تا بزاد و بشد جام می ز کف ننهاد
جون ممد میم بسه دیگه!!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)