تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 109 از 129 اولاول ... 95999105106107108109110111112113119 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,081 به 1,090 از 1281

نام تاپيک: مجموعه مقالات و موضوعات روانشناسي

  1. #1081

    پيش فرض غلبه بر موانع تمرکز ذهنی


    ● انجام همزمان چندکار با هم
    افرادی که همزمان چند کار انجام می دهند شاید احساس کنند که زودتر می توانند کارهای شان را به اتمام برسانند اما همیشه انجام چند کار به طور همزمان به دلیل از دست دادن تمرکز از انجام هر کاری در یک زمان بیشتر طول می کشد.

    در یک بررسی که در سال ۲۰۰۱نتایج آن در نشریه«روانشناسی تجربی» منتشر شد، پژوهشگران سازمان هوانوردی آمریکا آزمایش هایی را انجام دادند که در آن افراد باید مسایل ریاضی حل می کردند و یا اجرام هندسی را طبقه بندی می کردند و بعد هر دو کار را با هم می کردند. این پژوهشگران دریافتند که افراد هنگامی که بین وظایف متفاوت جابه جا می شوند زمان از دست می دهند.کلید حل مشکل در موارد چندکاری این است که به طور گزینشی عمل کنید، برای مثال صحبت کردن با تلفن، هنگامی که دارید لباس درون ماشین لباسشویی می ریزید، مشکلی ایجاد نمی کند اما صحبت با تلفن در هنگام انجام کاری مشکل یا نیازمند تمرکز بالا مثلا نمونه خوانی یک گزارش، حواس تان را پرت خواهد کرد.
    ● بی حوصله بودن

    انجام کارهای ملال آور توانایی شما را برای تمرکز کاهش می دهد و شما را در معرض حواس پرتی قرار می دهد. هنگامی که کاری کسالت بار را انجام می دهید، تقریبا هر چیز دیگری برای تان را جذاب تر از انجام آن کار است.برای حل این مشکل می توانید به خودتان برای انجام هر کار پاداش کوچکی بدهید، برای مثال برای ادامه دادن آن کار مدت معینی از زمان با خوردن قهوه یا غذای حاضری به خود جایزه بدهید.همچنین می توانید زمان هایی برای استراحت در میان کار را برای خود برنامه ریزی کنید. کسالت حین انجام کار یکی از مواردی است که در آن چندکاری می توانند به نفع شما تمام شوند. در مواردی مشغول انجام کاری هستید که آن قدر ملال آور است که انگیزه ای برای انجامش ندارید، انجام چند کار با هم اغلب به شما کمک می کند.

    ● عوامل ذهنی
    این عوامل ایجادکننده حواس پرتی هستند و در ذهن شما جریان دارند و می توانند تاثیری قوی برشما داشته باشند. یک راه برای خلاص شدن از این افکار آزارنده، ثبت کردن سریع آنها به صورت یادداشت است. برای مثال مواردی که ذهن تان را مشغول کرده است به فهرست کارهای ضروری تان اضافه کنید، یا ناکامی های تان را با نوشتن خاطرات روزانه تخلیه کنید.اگر مساله ای خاص باعث اضطراب شماست، زمانی را برای صحبت کردن در مورد آن با فردی مورد اعتماد اختصاص دهید. اگر شنونده ای حمایت کننده و فعال داشته باشید به تخلیه برخی از تنش هایی که ذهن تان را آزار می دهد،کمک خواهد شد.آرام بودن و مدیتیشن هم می تواند به شما کمک کند. هنگامی که تمرین آرامش انجام می دهید، یاد می گیرید که افکار مزاحم را کنترل کنید، به این ترتیب آنها نمی تواند تاثیر زیادی روی تمرکز شما داتشه باشند.

    ● مزاحم ها
    اگر به طور مداوم به دنبال چک کردن تلفن همراه یا ایمیل خود باشید، به سادگی حواس تان پرت می شود. اگر در حال انجام کاری هستید که نیاز به تمرکز دارد، هر بار که به اینکه ایمیل یا پیام کوتاه دارید فکر کنید، رشته افکارتان از هم گسیخته خواهد شد.ما اغلب احساس می کنیم باید به محض دریافت یک ایمیل، یا پیام کوتاه باید پاسخ آن را را بدهیم. اما کارشناسان می گویند: باید حدودی را تعیین کنید تا نگذارید تکنولوژی شما را کنترل کند.زمان هایی را در روز اختصاص دهید تا در آن بتوانید بدون مزاحمت های الکترونیک بر کارتان متمرکز شوید. برای چک کردن روزانه ایمیل تان زمان مشخصی را تعیین کنید، (نه اینکه به طور مداوم آن را تحت نظر داشته باشید) و در بقیه اوقات از ایمیلتان خارج شوید.

    ● خستگی زیاد
    بررسی ها نشان می دهند که کم خوابی تمرکز حافظه کوتاه مدت و سایر کارکردهای ذهنی را مختل می کند.هنگامی از خواب محروم می شوید، میزان تمرکز و توجه تان افت می کند. نیاز به خواب در میان افراد متفاوت است اما اغلب افراد بزرگسال نیاز به ۷تا ۹ساعت خواب شبانه دارند. دست کم هفت ساعت خواب به شما کمک خواهد تا در طول روز متمرکز بمانید. همچنین سعی کنید کارهایی که را نیاز به تمرکز بیشتر دارند را در ساعاتی در روز انجام دهید که احساس بیشترین هوشیاری را دارید. به ریتم زیستی خود توجه کنید و زمان هایی از روز را که برای شما بهترین موقع برای کار است، پیدا کنید


  2. 5 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #1082

    پيش فرض شش دشمن تمرکز را بشناسید

    در اینجا شش عامل شایع برهم زننده تمرکز و نحوه مقابله با آنها را می آوریم:

    ۱) چندکاری (multitasking):
    افرادی که همزمان چند کار انجام می دهند شاید احساس کنند که زودتر کارهای شان را تمام می کنند، اما تقریبا همیشه انجام چند کار به طور همزمان از انجام هر کاری در یک زمان بیشتر طول می کشد.
    در انجام چند کار با هم جابه جایی میان کارها باعث هدر رفتن وقت می شود.
    در یک بررسی در سال ۲۰۰۱ که در ژورنال "روانشناسی تجربی" منتشر شد، پژوهشگران دانشگاه میشیگان و سازمان هوانوردی آمریکا آزمایش هایی را انجام دادند که در آن افراد باید مسائل ریاضی حل می کردند یا اجرام هندسی را طبقه بندی می کردند. این پژوهشگران دریافتند که افراد هنگامی بین وظایف متفاوت جابه جا می شوند زمان از دست می دهند. و هنگامی که این کارها پیچیده تر یا نا آشناتر باشند، زمان حتی بیشتری در هنگام جابه جایی بین آنها هدر می رود.
    کلید حل مشکل در موارد چند کاری این است که طور گزینشی عمل کنید، برای مثال صحبت کردن با تلفن،هنگامی که دارید لباس درون ماشین لباسشویی می ریزید، مشکلی ایجاد نمی کند، اما صحبت با تلفن در هنگام کاری مشکل یا نیازمند تمرکز بالا مثلا نمونه خوانی یک گزارش، حواس تان را پرت خواهد کرد.

    ۲) ملال و کسالت
    انجام کارهای ملال آور توانایی شما را برای تمرکز کاهش می دهد و شما را در معرض حواسپرتی قرار می دهد. هنگامی که کاری کسالت بار را انجام می دهید، تقریبا هر چیز دیگری برای تان را جذاب تر از انجام آن کار است.
    برای حل این مشکل می توانید به خودتان پاداش های کوچکی بدهید، برای مثال برای ادامه دادن آن کار مدت معینی از زمان با خوردن قهوه یا غذای حاضری به خود جایزه بدهید.
    همچنین می توانید زمان های برای استراحت در میان کار را برای خود برنامه ریزی کنید:
    برای مثال ۱۰ دقیقه پیاده روی در بیرون به این ترتیب شما چیزی دلخواهی دارید که در ضمن کار ملال آور انتظارش را بکشید و فرصتی برای تجدید قوا پیدا می کنید.
    کسالت حین انجام کار یکی از مواردی است که در آن چندکاری می توانند به نفع شما تمام شود. چندکاری در مواردی انجام کاری هستید که آنقدر ملال آور است که انگیزه ای برای انجامش ندارید، اغلب به شما کمک می کند.
    برای مثال اگر تمرکز بر شستن ظرف ها یا پرکردن فرم ها برای تان کسل کننده است، گوش دادن به رادیو یا فرستادن اس ام اس به یک دوست می تواند انگیزه شما برای ادامه کار حفظ کند.

    ۳) عوامل ذهنی حواس پرتی
    این عوامل ایجاد کننده حواسپرتی افکاری هستند که در ذهن شما جریان دارند و می توانند تاثیری قوی برای شما داشته باشند. یک راه برای خلاص شدن از این افکار آزارنده، ثبت کردن سریع آنها به صورت یادداشت است. برای مثال مواردی که ذهن تان را مشغول کرده است، به فهرست کارهای ضروری تان اضافه کنید، یا ناکامی های تان را با نوشتن خاطرات روزانه تخلیه کنید.
    اگر در مورد مسئله خاصی تحت استرس هستید، زمانی را برای صحبت کردن در مورد آن با فردی مورد اعتماد اختصاص دهید. اگر شنونده ای حمایت کننده و فعال داشته باشید، به تخلیه برخی از تنش هایی که ذهن تان را آزار می دهد،کمک خواهد شد.
    مراقبه (meditation) هم نیز می تواند به شما کمک کند. هنگامی که مراقبه انجام می دهید، یاد می گیرید که افکار مزاحم را کنترل کنید، به این ترتیب آنها نمی تواند تاثیر زیادی روی تمرکز شما داتشه باشند. در تمرین های مراقبه می آموزید که توجه تان را دوباره متمرکز کنید و آن را معطوف چیزی کنید که می خواهید.
    یک بررسی در سال ۲۰۰۷ نشان داد که افرادی که در یک دوره هشت هفته ای مراقبه شرکت کرده بودند، توانستند توانایی متمرکز کردن توجه شان را بهبود بخشید.
    فنون پایه ای مراقبه مانند تمرکز کردن روی حس تنفس و بعد انتقال کانون تمرکز به سایر حس ها در بدن را می توانید گذراندن یک دوره هشت هفته ای کلاس مراقبه برای کاهش استرس به طور حضوری یا به صورت آنلاین بیاموزید.

    ۴) مزاحمت های الکترونیک:
    اگر به طور مداوم به دنبال چک کردن ای میل باشید، به سادگی حواس تان پرت می شود. اگر در حال انجام کاری هستید که نیاز به تمرکز دارد، هر بار که پیام صوتی "ای میل دارید" را می شنوید، رشته افکارتان از هم گسیخته خواهد شد.
    ما اغلب احساس می کنیم باید به محض دریافت یک ای میل، یا پیام متنی یا صوتی پاسخش را بدهیم. اما کارشناسان می گویند باید حدودی را تعیین کنید تا نگذارید تکنولوژی شما را کنترل کند.
    زمان هایی را در روز اختصاص دهید تا در آن بتوانید بدون مزاحمت های الکترونیک بر کارتان متمرکز شوید. برای چک کردن روزانه ای میل تان زمان مشخصی را تعیین کنید، (نه اینکه به طور مداوم آن را تحت نظر داشته باشید)، و در بقیه اوقات از ای میل تان خارج شوید.
    تغییر دادن مکان هم ممکن است به شما کمک کند. برای مثال لپ تاپ تان را به نقطه ای منتقل کنید که برای چند ساعت در روز دسترسی به شبکه بی سیم نداشته باشید.

    ۵) خستگی:
    بسیاری از بررسی ها نشان می دهند که کمخوابی تمرکز، حافظه کوتاه مدت و سایر کارکردهای ذهنی را مختل می کند. هنگامی از خواب محروم می شود، میزان تمرکز و توجه تان افت می کند. نیاز به خواب در میان افراد متفاوت است، اما اغلب افراد بزرگسال نیاز به ۷ تا ۹ ساعت خواب شبانه دارند. دست کم ۷ ساعت خواب به شما کمک خواهد تا در طول روز متمرکز بمانید.
    همچنین سعی کنید کارهایی را نیاز به تمرکز بیشتر دارند را در ساعاتی در روز انجام دهید، که احساس بیشترین هشیاری را دارید. به ریتم زیستی خود توجه کنید و زمان هایی از روز را که برای شما بهترین موقع برای کار است، پیدا کنید.

    ۶) اثرات داروها و مسائل پزشکی
    اگر مشکلات تمرکز توانایی شما در محل کار یا در خانه را مختل کرده است یا اگر متوجه علائمی جسمی مانند بیخوابی یا اضافه وزن شده اید، با دکترتان مشورت کنید.
    اختلال تمرکز ممکن است ناشی از بیماری های مانند اختلال بیش فعالی و کم توجهی (ADHD)، قطع تنفس حین خواب، افسردگی، کمخونی یا بیماری تیروئید باشد.
    برخی از داروها مانند داروهایی که برای درمان افسردگی، صرع یا عفونت های آنفلوآنزا به کار می روند، ممکن است به عنوان یک عارضه جانبی باعث اشکالات تمرکز شوند.

  4. 5 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #1083

    پيش فرض روان شـنـاسـی دســت ها


    انسان بال ندارد برای پرواز و جای دو بال خدا به او دستانی داده که گاه می تواند در نم نم باران، رقص باد، جنگ با آب در دریای پرتلاطم به پروازشان دربیاورد. انسان بال ندارد و جای آن دستانی دارد برای نوازش دست دیگری، هر چند آن دست ها دست تنهای خودش باشد...
    این دست ها عضو عجیبی اند چرا که زبانی دارند که می توانند به شما بگویند طرف مقابلتان به شما چه می گوید یا حتی این جمله که نمی گوید و پنهانش کرده چیست؟

    دست های مشت، دست های باز: دست هایی که گویی در آنها فنجان قرار دارد. (مشت های نیمه باز) سمبلی از ظرافت و حساسیت و عقیده ضعیف و شکننده و بخشندگی است. اگر محکم و مثل مشت باشد نشا ن دهنده ماده گرایی، مالکیت و آزمندی است. اگر دست ها در هم باشند نشان دهنده راحتی دست و اگر در هم فشرده باشند نشان دهنده استرس و اضطراب است. فشردن دست ها در هم به معنی جلوگیری و مانع شدن هم هست. وقتی شخصی عصبانی است نشان دهنده جلوگیری از برخورد کردن است. وقتی یک دست مشت شده و دست دیگر آن را به عقب نگه می دارد نشان دهنده این است که شخص مانع خود می شود که به دیگری ضربه بزند. وقتی کسی دروغ می گوید سعی می کند با این حالت دست هایش را کنترل کند.

    دست های کنترل گر: وقتی کف دست را به به سمت پایین حرکت می دهیم، یک حرکت آمرانه است که مثلا از کسی می خواهیم انجام کاری را متوقف کند یا از او می خواهیم آرام باشد. وقتی کف دست را روبه رو نگه می داریم به این معنی است که نزدیک تر نیا.

    دست های غالب، دست های مهربان: وقتی دستمان را بالا می بریم و محکم نگه می داریم و با دست دیگر فرد را در آغوش می گیریم یعنی اینکه من می گویم وقت رفتن است. (غلبه و تسلط) وقتی دستمان را با سرعت و مستمر تکان می دهیم، نشان دهنده علاقه و مهربانی است. وقتی دستمان را شل و خیلی کوتاه و سرد تکان می دهیم نشان دهنده فرمانبرداری و تسلیم است.

    دست های پرخاشگر: با کناره دست مثل چاقو عمل کردن و هوان را بریدن مثل حرکت کاراته، با کناره کف دست و به سمت پایین ضربه زدن یعنی بازداشتن دیگران از کاری. این عمل می تواند نشان دهنده پرخاش در بحث ها باشد.

    مشتی برای دعوا یا پیروزی: مشت پرت کردن به طرف یکی می تواند به معنی تعرض به او باشد یا دعوت به دعوا. مشت را به سمت بالا بردن و ضربه زدن به هوا به معنی پیروزمندی است.

    دست های پوشاننده: وقتی نخواهیم چیزی را بشنویم گوشمان را می گیریم وقتی نمی خواهیم ببینیم جلوی چشمان را می گیریم و وقتی می خواهیم حرفی بزنیم ولی مانعی وجود دارد جلوی دهانمان را می گیریم. وقتی موقع حرف زدن جلوی دهان را بگیریم به معنی دروغ گفتن می تواند باشد همچنین به معنی این است که از حرفمان مطمئن نیستیم. وقتی با دست روی قلبمان را می گیریم ممکن است نشان دهنده حمله قلبی باشد. گاهی با یک دست، دست دیگرمان را که مشت شده و تحت هیجان است را می پوشانیم.

    دست های رو: دست باز و کشیده شده به سمت جلو به این معنی است که می خواهیم چیزی را به کسی بدهیم. یا نشان دهنده این است که چیزی برای مخفی کردن نداشته اید و شما همین هستید که نشان داده اید.

    دست های درخواست گر: اگر کف دست بالا باشد و دست را جلو ببریم. به معنی طلب کردن صدقه است. اگر دست را ۴۵ درجه باز کنیم و کف دست به سمت بالا باشد و سپس دستمان را به طرف جلو بکشیم یعنی از شخصی می خواهیم جلوتر بیاید. اگر کف دستمان را به هم بچسبانیم، شبیه دعا کردن مسیحی ها و جلو ببریم یعنی از کسی خواهش می کنیم که به ما صدمه نزد.

    دست های بهم ساییده: به این معنی است که فرد از چیزی خوشحال است. اگر ساییدن به آهستگی و همراه با فکر کردن و لبخند باشد، به این معنی است که فرد در فکر حیله ای است و از سود آن خوشحال است. ساییدن صورت و مشخصا چانه به معنی فکر کردن سنجیده و تصمیم گیری است. وقتی قسمتی از بدن جراحت دیده است یا اینکه تحت تنش است.

    دست های متفکر: وقتی انگشت ها مثل مناره به هم پرس می شوند ممکن است بعضی از انگشت ها درون هم پیچیده و بعضی از آنها به شکل مناره به هم متصل باشند. به معنی فکر کردن سنجیدن و تصمیم گرفتن است. گوش دادن به صحبت های دیگری و فکر کردن به آنها. اگر انگشت میانی به سر تکیه داده شود یا اینکه به دهان برود یعنی دارم فکر می کنم و آمادگی صحبت کردن را ندارم

    دست های پیشتیبان: وقتی دست را تکیه گاه و پشتیبان سر قرار می دهیم و سر را به آن تکیه می دهیم و آرنج ها روی میز است، نشان دهنده این است که شخص خوابش می آید یا وقتی دست خیلی به آرامی سر را نگه داشته است و با انگشت ها چانه را لمس می کنیم و به فرد روبه رو نگاه می کنیم به این معنی است که به صورت من نگاه کن آیا زیبا نیست؟ و حالتی اغواکننده است. همچنین اگر سر به دست تکیه داده باشد یعنی شخص کسل تر است. اگر شخص به موضوع علاقه مند باشد سرش را کمتر تکیه می دهد.

    دست های پنهان: دست به معنی ارتباط برقرارکردن است و پنهان کردن آن نشان دهنده عدم علاقه به ارتباط و همکاری است. همچنین نشان دهنده این است که شخص نمی خواهد حرف بزند چون می خواهد گوش دهد. همچنین می تواند نشان دهنده احساس آرامش و اینکه نیازی به حرف زدن نیست باشد.

    دست های نوازش گر: لمس کردن می تواند تایید کردن خود باشد یعنی من اینجا هستم من واقعی هستم و من خوبم و این حالتی است به معنی کاهش دادن نگرانی ها از دنیای بیرونی و دنیای درون. در لحظات احساسی مثل نوازش کردن فرزند هم به معنی مهربانی و عشق است. می تواند به معنی تنبیه هم باشد مثل سیلی زدن. یا به معنی اثبات دوستی وقتی شانه های کسی را لمس می کنیم یعنی به او قدرت و اختیار می دهیم و وقتی بازوی او را لمس می کنیم یعنی با او احساس همدردی می کنیم.

    دست های پرستش گر: وقتی دست به لباس خود می کشیم یعنی اینکه خودمان را جذاب تر می کنیم علامت می فرستیم که «آیا من زیبا نیستم؟» و همچنین یعنی مرا دوست داشته باش. وقتی با انگشت مثلا ذره ای را از روی لباس فردی پرت می کنیم به معنی عدم تایید اوست.

    منبع: ریدرز دایجست
    روزنامه سلامتـــــ ــ

    Last edited by F l o w e r; 15-05-2011 at 21:05.

  6. 4 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #1084

    پيش فرض چگونگی ایجاد و تقویت اعتماد به نفس

    برای ایجاد و تقویت اعتماد به نفس ، می توان از تکنیک های زیر سود جست :
    ▪ خود شناسی
    شناخت استعداد ها و توانایی های خدا دادی و استفاده بهینه از این پتانسیل ها .
    ▪ خود باوری
    باور به وجودتوانایی ها و سرمایه هایی که خداوند به ما داده است تا به وسیله آنها قله های موفقیت و پیروزی را فتح کنیم .
    ▪ خدا باوری
    باور به اینکه خدای رحمان ما را بر اساس عشق آفریده و تکیه به قدرت بی انتهای او برای استفاده بیشتر از حمایت بی دریغش .
    ▪ استفاده از حکمت ، علم و دل سوزی بیکران خالق مهربان
    واگذاری سر آغاز و سرانجام امور به دست خدای مهربان و استفاده از برترین خرد موجود در عالم هستی .
    ▪ بهره مندی از تکنیک جلب برترین قدرتو حکمت
    استفاده از دعاها و مناجات برای جذب و جلب برترین قدرت و حکمت بی انتهای خدای رحمان . دعا ما را به منبع لایزال قدرت ، حکمت و شادمانی متصل می کند و شهامت انجام هر کاری را به ما می دهد . بیائیم دعا کنیم ، به هر زبان و لهجه ای که ، می توانیم . دعا کنیم تا خداوند خواسته های به حق ما را اجابت کند .
    ▪ از قدرت های متافیزیک برای افزایش قدرت خود بهره مند شوید
    برقراری ارتباط و اتصال با ضمیر ناخود آگاه شخصیت های الهی چون رسول الله ، حضرت علی ، حضرت زهرا و سایر امامان معصوم ، خصوصا امام زمان ( عج ) تا اراده و باور خلل ناپذیر موفقیت را به ما تزریق کنند .
    ▪ تبعیت و پیروی از ارزش ها
    پیروی از ارزش های اعتقادی ، دینی ، ملی و خانوادگی و حتی شخصی . پیروی از این ارزش ها شهامت ما را تقویت خواهند کرد .
    ▪ تعیین هدف ، هدف مندی و هدف گذاری
    برای رسیدن به قله های موفقیت نباید از انتخاب اهداف شایسته و با ارزش غافل بمانیم ، زیرا هر چه انسان به هدف هایش نزدیک تر می شود شهامت او برای انجام کارها بیشتر می گردد . بی هدف بودن شهامت انجام کارهای بزرگ را از آدمی می گیرد .
    ▪ برخورداری از اشتیاق در امور
    ایجاد علاقه و عشق به کار ، موتور حرکت و تلاش انسان است . هر چه اشتیاق ما در انجام کارها بیشتر باشد شهامت و اعتماد به نفس ما افزایش چشمگیر تری پیدا خواهد کرد .
    ـ از برنامه ریزی غافل نباشیم . فقدان برنامه ریزی می تواند ضرر و زیان فراوانی به سرمایه های ما وارد آورد . بهترین اهداف اگر فاقد برنامه مناسب باشند ، تحقق نخواهند یافت . برنامه ریزی ، دستیابی به اهداف را تسریع و تسهیل خواهند کرد و موجب تقویت اعتماد به نفس خواهند شد .
    ـ همیشه سعی در اولویت بندی امور خود داشته باشیم . اولویت بندی انجام کارها را تسریع و آسان می کند و موجبات آرامش روحی ما را فراهم می آورد و شهامت ما را تقویت می کند .
    ـ زمان بندی کارها ، انجام دادن امور را سرعت می بخشد و استفاده بهینه از فرصت ها را برای ما امکان پذیر می سازد ، در نتیجه زمان بندی ، ما ، هم از وقت با ارزشی که در اختیار داریم بهره مند خواهیم شد و هم اعتماد به نفس ما تقویت می گردد و در ما شهامت انجام کارهای بزرگ پیدا می شود .
    ـ برخورداری از دانش و تجربه ، به ما برای انجام امور آرامش می دهد و شهامت ما را برای پشروی در زندگی تقویت می کند . حضرت علی ( ع ) می فرماید : داراترین مردم در درستی رای و اندیشه ، مردمان با تجربه هستند .
    ـ رعایت نظافت و آراستگی ظاهر ، در برخورد با دیگران دستاوردهای فراوانی بهمراه دارد که علاوه بر جذب افراد موجب تقویت اعتماد به نفس است .
    ـ بردباری و صبر و تحمل از ویژگی های انسان های موفق و کامیاب است . خود را به این صفت زیبا و پسندیده آراسته کنید ، زیرا حضرت علی ( ع ) می فرماید : برای کسی که صبر ندارد پیروزی نیست .
    ـ استفاده از تجربیات ، آموخته ها و دانش دیگران یکی از عوامل اساسی تقویت اعتماد به نفس است . بی نیاز بودن از تجارب دیگران عمر ما را در بوته آزمایش و خطا ذوب خواهد کرد . در دستورات دینی بر بهره مندی از مشورت با افراد آگاه ، امین و دلسوز تاکید زیادی شده است .
    ـ با استمرار و پشتکار آدمی می تواند جاده های موفقیت و پیروزی را با سرعت بیشتری در نوردد . افرادی که از پشتکار برخوردارند با بروز مشکلات صحنه زندگی را ترک نمی کنند . پشتکار یعنی : اقدامات منظم و مستمر برای رسیدن به هدف در زندگی . پشتکار ، شهامت و اعتماد به نفس را تقویت می کند .
    ـ برخورداری از صداقت و یکپارچگی شخصیت ، برای انسان سلامت و آرامش جسمی و روحی به ارمغان می آورد و شهامت را تقویت می کند . برعکس ، دورویی و بی صداقتی ، اعتماد به نفس را نابود می کند .
    ـ استفاده از عبارت ها و کلمات مثبت ، دستاوردهای فراوانی بهمراه دارد که می توان به برخی از آنها اشاره کرد : نظیر ، تغییر باورهای منفی به مثبت ، تحریک و شکوفایی قوه خلاقیت ، نابود کردن افکار و احساسات منفی که در وجود انسان آشیانه کرده اند ، از بین بردن یاس و افسردگی و زمینه آنها و تمرکز بیشتر بر اهداف .
    ـ بهره مند شدن از ویژگی های مدیران موفق و شایسته ، یکی دیگر از عوامل تقویت اعتماد به نفس ، برخورداری از صفات مدیران موفق و لایق و شایسته است . این ویژگی ها عبارتند از : دانش و مهارت کافی ، سعه صدر ، گذشت و اغماض ، دلسوزس و توجه به زیر دستان ، مشاوره با افراد مجموعه ، واگذاری مسئولیت با افراد با اختیارات لازم ، ارزیابی امور و بازخواست از مسئولان ، برخورداری از روحیه ای با نشاط در برخورد با همکاران ، همکاری و همیاری با افراد زیر مجموعه برای حل مشکلات شخصی و صنفی آنان ، توجه به نیازمندی ها ی مادی و معنوی همکاران ، بهره مندی از جدیدترین تکنولوژی در تخصص کاری ، اظهار علاقه و محبت به همکاران ، تشویق علنی و انتقاد خصوصی از همکاران ، بسترسازی برای شکوفایی قوه خلاقیت ؤ استعداد ها و پتانسیل های نهفته در همکاران با تشویق مبتکران و فروتنی در مقابل همکاران .
    ـ پایداری و استقامت یکی دیگر از ویژگی های انسان های موفق است . پایداری یعنی این که انسان برای رسیدن به هدف ، زحمات و هزینه های آن را تحمل کند . خدای مهربان می فرماید : کسانی که گفتند خداوند پروردگار مااست و در این راه استقامت و پایداری کردند ملائکه برای حمایت از آنها نازل می شوند .
    ـ همکاری و همیاری ، کسی که به همکاری و همیاری دیگران اقدام می کند به ضمیر ناخود آگاه می گوید : من این توانایی را دارم که به دیگران کمک کنم . ضمیر ناخود آگاه پیام را دریافت کرده و باور می کند که توانا و نیرومند است .
    ـ پرهیز از گناه و معصیت ، آنچه را که گرداننده عالم به عنوان دین قرار داده آئین نامه موفقیت است و حرکت بر خلاف آن گناه و معصیت شمرده می شود . مخالفت فرمان خداوند ، اقبال و همکاری آفرینش با انسان را کاهش می دهد .
    ـ حرکت در مسیر حق ، کسی که در مسیر باطل گام بردارد ، همواره در اضطراب ، نگرانی و ترس به سر می برد . حرکت در مسیر حق ، انسان را شجاع و اعتماد به نفس را در او تقویت می کند .
    ـ شکر گزاری نعمت ها ، قانون آفرینش براین اساس است که : هر قدر شما بیشتر از امکانات موجود قدردانی کنید چون مغناطیس امکانات را برای شما جذب می کند .
    ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
    تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
    شکر نعمت ، نعمتت افزون کند
    کفر ، نعمت ، از کفت بیرون کند
    ـ اطاعت از خالق مهربان ، انسان در جهانی زندگی می کند که این جهان ، فرمانده و حاکمی دارد که بر ذره ذره موجودات حاکمیت دارد ، او خالق و آفریننده کائنات است ، امکان ندارد کسی با او هماهنگ بوده و از او اطاعت کند ، اما موجودات جهان در خدمت او نباشند . خداوند می فرماید : ای بنده من ، مرا اطاعت کن ، تا تو را مثل خودم قرار دهم من هر چه را اراده کنم می شود ، تو هم هر چه را اراده کنی خواهد شد .
    ـ توبه از خطاها و لغزش ها ، یکی از عواملی که انسان را متزلزل می کند آلودگی به معصیت است ، زیرا انسان با معصیت و نافرمانی خداوند ، حمایت او را از دست داده و نگران می شود . برای تقویت اعتماد به نفس ، بازگشت به سوی خالق مهربان بهترین تکنیک موفقیت است .
    بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ
    گر کافر و گبر و بت پرستی بازآ
    این درگه ما درگه نومیدی نیست
    صدبار اگر توبه شکستی بازآ
    ـ عفو و گذشت ، کینه و انتقام جسم و روح انسان را بیمار می کند . گذشت به انسان نشاط و شادمانی می بخشد . گذشت کنید تا همواره شادمان و مسرور باشید .
    ـ تصمیم گیری مناسب در هر زمان و مکان ، از عواملی که اعتمادبه نفس را تقویت می کند قاطعیت است . قاطعیت یعنی تصمیم شایسته و متناسب با شرایط زمان و مکان و موقعیت کاری .
    ـ اجتناب از خطا و لغزش ، هر چه اشتباهات انسان بیشتر شود او مجبور است بیشتر عذر خواهی کند و این شهامت افراد را کم می کند . حضرت علی ( ع ) می فرماید : عذر خواهی زیاد یکی از عوامل شکست و ناکامی انسان است .
    ـ تواضع در مقابل دیگران ، تواضع و فروتنی دستاوردهای زیادی برای روحیه و موفقیت آدمی بهمراه دارد . انسانی که توانایی و قدرت خود را باور دارد و در معاشرت با دیگران از تواضع و فروتنی برخوردار است ، شهامت او در انجام کارها افزایش می یابد .
    ـ اظهار علاقه و محبت به دیگران ، کسانی می توانند به قله های رفیع موفقیت صعود کنند که به همه موجودات جهان پیام محبت مخابره کنند . علاقه به دیگران و آرزوی موفقیت برای آنها اعتماد به نفس آدمی را افزایش می دهد .
    به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
    عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
    ـ نظارت و ارزیابی کارها ، کسی که بر همه امور از آغاز تا پایان نظارت دارد و ارزیابی می کند ، علاوه بر افزایش کییفیت کار و اطمینان از درستی فرایند طی شده ، از شهامت بیشتری برای انجام کارهای بزرگ بهره مند خواهد شد .
    ـ امیدواری به فضل پروردگار ، حضرت علی ( ع ) می فرماید : هدایا و عطایای پروردگار به میزان توقع و انتظار شخص است . باور انسان از توجهات ، عنایات و هدایای پروردگار ، به هر میزان که باشد برای او همان مقدر خواهد شد .
    ـ تمرکز بر پیروزی های گذشته ، یکی دیگر از راههای تقویت اعتماد به نفس تجسم و تمرکز بر موفقیت های گذشته است ، تمرکز بر موفقیت های گذشته دستاوردهایی چون ، امیدواری به آینده ، تغییر روحیه و تقویت شهامت در انسان دارد .
    ـ تجسم اهداف ، مجسم کردن اهداف در ذهن ، یک مرحله از موفقیت است کسی که تحقق خواسته خویش را در ذهن مشاهده کند . شهامت او تقویت شده و راه رسیدن به اهداف را آسان و ممکن می بیند .
    ـ اقدام عملی برنامه ها ، ضمیر ناخود آگاه تا عمل و تلاش را در انسان مشاهده نکند ، اراده شخص را باور نمی کند . اقدام عملی برنامه ها به افراد این اطمینان و آرامش را می دهد که می توان وارد میدان عمل شد .
    ـ تناسب اهداف با امکانات ، چنانچه اهداف با امکانات تناسب نداشته باشند ، تحقق اهداف دچار اختلال خواهدشد در نتیجه به اعتماد به نفس فرد آسیب می رسد . بین اهداف و امکانات باید تناسب ایجاد شود تا با تحقق سریع اهداف ، اعتماد به نفس افزایش پیدا کند .
    ـ اجتناب از خیال پردازی غیر واقعی ، به ضمیر ناخود آگاه باید برنامه ای داده شود ، که تحقق آن به زودی امکان داشته باشد ، یا حد اقل اقدامات عملی آن به زودی آغاز شود . خیال پردازی های غیر واقعی ، شهامت افراد را کاهش می دهد .
    ـ بهره مندی از نشاط روحی ، روحیه در اعتماد به نفس تاثیر به سزایی دارد کسی که با گشاده رویی با دیگری برخورد می کند از اعتماد به نفس و روحیه مثبت برخوردار است . کسی که به کائنات پیام های زیبا مخابره می کند شاهد بازگشت پیام های نیک نیز خواهد بود .
    ـ تسریع در انجام امور ، یکی دیگر از عواملی که اعتماد به نفس را تقویت می کند سرعت در انجام کارهاست . به تاخیر انداختن کارها ، آفات زیادی را در پی خواهد داشت .
    ـ نظم و انضباط ، این ویژگی دستاوردهای زیادی بهمراه دارد از جمله : تاثیر مثبت در روحیه و تقویت شهامت در افراد . امام علی ( ع ) می فرماید : شما را به تقوای الهی و نظم در کارها سفارش می کنم .
    ـ بهره مندی از انضباط نفس ، یکی از مهمترین عوامل کامیابی را می توان کنترل صحیح و مدیریت ذهن و غرایز دانست . برایان تریس می نویسد : رشد و توسعه فردی که در روان شناسی موفقیت نقش عمده و حیاتی را به عهده دارد مستلزم انضباط نفس است .. هر چه بیشتر بر روی نفس خویش کار کنیم ، خود را دوست داشتنی تر می یابیم . کسی که بتواند غریزه ها و تمایلات نفسانی خود را کنترل و مدیریت کند در واقع توانسته اعتماد به نفس خود را تقویت کند .
    ـ استقلال در نیازهای ضروری ، وابستگی به افراد در تامین نیازهای ضروری ، اعتماد به نفس را کاهش خواهد داد . هر چه استقلال در تامین نیازهای ضروری بیشتر باشد شهامت و شجاعت اقدامات بزرگ تقویت می شود .
    ـ بهره مندی از برقراری ارتباط مناسب ، دنیای امروز ، دنیای ارتباطات است . قدرت و امکانات از آن کسی است که از مناسبات بیشتر با دیگران برخوردار است . هنر ایجاد ارتباط زیبا و موثر با قدرت بی انتها ( خالق کائنات ) ، مردم و با خود . اعتماد به نفس را در انسان افزایش می دهد .
    ـ ابتکار روش های جدید برای تحقق اهداف ، کشف روش های جدید برای تسریع در موفقیت ، شهامت افراد را افزایش می دهد . نو آوری ، امتیازی برای انسان محسوب می شود که ضمن تزریق شادی و شادکامی ، اعتماد به نفس آدمی را افزایش می دهد .
    ـ ثبت اهداف و موفقیت های روزانه ، وقتی انسان موفقیت های روزانه را در دفتری ثبت می کند ، این کار ضمن تقویت روحیه ، اعتماد به نفس را افزایش می دهد .
    ـ کنترل احساسات و عواطف ، احساسات و عواطف محرک اصلی مغز انسان هستند ، کسی که توانایی کنترل آنها را داشته باشد ، در واقع مغز و رفتار خود را مدیریت کرده است . کسی که می تواند احساسات خود را کنترل کند هیچگاه به ترس و اضطراب گرفتار نخواهد شد .
    ـ اخلاص در امور ، انسانی که کارها را برای خدا انجام می دهد و انگیزه دیگری ندارد و فقط رضایت خدا برای او اهمیت دارد ، همه امکانات عالم در اختیار اوست و او از شهامت بالایی برای انجام کارهای بزرگ برخوردار است .
    در درگه ما دوستی یک دله کن
    هر چیز که غیر ماست آن را یله کن
    یک صبح به اخلاص بیا بر در ما
    گر کام تو بر نیامد آنگه گله کن
    ـ مطالعه زندگی افراد موفق ، یکی دیگر از عواملی که اعتماد به نفس را افزایش می دهد ، مطالعه زندگی افراد موفق است . این کار به ما اجازه می دهد تا با تکنیک ها و فرمول های موفقیت آنها آشنا شویم و آنها را الگوی خود در زندگی قرار دهیم .
    خدای مهربان به ما قدرت ، توانایی ، حکمت و عظمتی داده است که شگفت انگیز تر از کل آفرینش است . ما می توانیم برای دستیابی به همه ابعاد مادی و معنوی زندگیمان برنامه ریزی کنیم و با شهامت و امید به حمایت خدای مهربان منتظر دستیابی به خواسته های خود باشیم .

  8. 4 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #1085
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض شخصیت شناسی گدایان

    آیا گدایان آنقدر اهمیت دارند که موضوع یک گفتگوی علمی قرار بگیرند؟ دکتر فربد فدایی، روان پزشک، در پاسخ به این سوال می گوید: «شک نکنید ! تکدی گران در طول تاریخ و در همه عرض های جغرافیایی وجود داشته و دارد.....
    نام گدایان در کتاب های گوناگون ادبی و دیوان شاعران و رسالات فیلسوفان آمده است؛ مثلا سعدی ارادتی ویژه به این طایفه داشته و آنان را با شاهان مقایسه کرده است: گدای نیک انجام به که پادشاه بدفرجام... و یا: نگهبانی ملک و دولت بلاست/ گدا پادشاه است و نام اش گداست... در ادبیات انگلیسی هم داستان «شاهزاده و گدا» مارک تواین داستانی دلکش است که از آن فیلم های متعددی ساخته شده... خلاصه، تعداد افرادی که با نوشتن یا فیلم ساختن درباره گدایان به ثروت رسیده اند، کم نیست!» اگر با خواندن این حرف ها علاقه بیشتری به تعقیب این گفتگو پیدا کرده اید، با ما همراه شوید.
    ▪ بین مردم، گدایان محبوبیت دارند یا برعکس، مردم از گدایان متنفرند؟
    ـ مردم نسبت به گدایان دیدگاه های متناقضی دارند و دچار دوگانگی عاطفی هستند. از یک سو نمی توانند به بی نوایی و فقر آنان ترحم نورزند و از سوی دیگر آنان را به صورت افرادی تن پرور و بی عار و مزاحم می شناسد. از سوی دیگر همه کسانی هم که به گدا معروف اند گروه یکسانی را تشکیل نمی دهند. برخی، افراد درمانده ای هستند که راه به جایی ندارند اما گروه اعظم آنان را افرادی تشکیل می دهند که به دنبال پول بدون زحمت هستند و در عین سلامت، با فریب و دروغ از مردم پول می گیرند و عنوان مناسب تر این گروه در ادبیات فارسی، «سفله» است؛ به قول سعدی: «مپندار اگر سفله قارون شود/ که طبع لیئمش دگرگون شود.»
    ▪ از نظر روان پزشکی، گدایان از چه افرادی تشکیل شده اند؟
    ـ بخش اعظم گدایان در طیف افراد ضداجتماعی و مبتلا به نابه سامانی شخصیت ضداجتماعی قرار دارند؛ یعنی در همان طبقه تشخیصی هستند که معتادان به مواد مخدر و الکل، سارقان، قاچاقچیان و جانیان قرار می گیرند. گروه قلیل تری افراد درمانده ای هستند که به علت معلولیت های جسمی، ذهنی و روانی و نبودن حمایت اجتماعی به گدایی پرداخته اند که در این گروه اخیر افرادی با ناتوانی هوشی و هوش مرزی، گسیخته گون (اسکیزوتایپال) و مبتلایان به اسکیزوفرنی ساده نیز وجود دارند. این گروه علاوه بر حمایت اجتماعی نیازمند درمان های پزشکی و توان بخشی برای مشکلات جسمی و روانی خویش هستند. در سال های اخیر، افراد معتادی را نیز می بینیم که به گدایی مشغول اند و «ضداجتماعی به توان دو» عنوان مناسبی برای آنان است.
    ▪ یعنی اکثریت گدایان جزو گروه ضداجتماعی قرار می گیرند؟
    ـ بله، آنها قادر به گردن نهادن به هنجارهای اجتماعی از جمله رفتار و سلوک شایسته نیستند، دروغ می گویند و فریب می دهند و خود را شل، کور یا کر وانمود می کنند و کودکان خود یا کودکان کرایه ای را به صورت کودکان معلول گریم می کنند؛ به گفته صائب: «کلید رزق گدا، پای لنگ و دست شل است!» اما این گروه به صورت فریب آمیز، خود را به این شکل ها درمی آورند و طبق ضرب المثل رایج «گدا بهر طمع، فرزند خود را کور می خواهد» آنان قادر به برنامه ریزی سازنده برای آینده نیستند؛ تحریک پذیر و پرخاشگرند و کافی است که از اجابت خواسته آنان امتناع کنید تا با نفرین و ناسزای آنان مواجه شوید. آنها برای سلامت خود و دیگران اهمیتی قایل نیستند و از جمله با ایجاد زخم های عمدی بر بدن خود و فرزندان یا شاگردان کرایه ای خویش سعی در فریب بیشتر و جلب ترحم مردم دارند. آنها بی مسوولت هستند و این از استنکاف شان از کار شرافتمندانه بارز می شود. در برابر دروغ ها و فریب های خویش نیز هیچ گونه احساس پشیمانی ندارند. اغلب آنان نیز از دوره نوجوانی به این شرایط روی آورده اند و حاضر به تغییر وضع خود نیستند.
    ▪ برای درمان آنها می توان کاری کرد؟
    ـ مانند دیگر افراد ضداجتماعی، این گروه نسبت به زشتی کار خویش باور ندارند و خود را زرنگ و حق به جانب می دانند. نکته جالب این است که آنان شرح وظایف و حدود صنفی هم دارند و هر یک از آنها در محدوده خاصی فعالیت می کند و اگر هم بخواهد به جایی دیگر برود سرقفلی محل کسب خود را از گدای بعدی وصول می کند. از جمله گدایانی که شهرت چشم گیر کسب کرده اند گدایان شهر سامره اند که به سماجت شهره اند. گدایان اصیل ییلاق و قشلاق می کنند و در ماه ها یا روزهای خاص هم به نقاط ویژه ای که رفت و آمد مردم بیشتر است، می روند. از گدا به عنوان سائل هم یاد شده است. اثیر اومانی بیتی دارد که: «عجب مدار که رسمی است از زمان قدیم/ که سائلان نتوانند سائلان را دید» که به زبان ساده، یعنی گدا چشم دیدن گدا را ندارد. برای گدایان از قدیم الایام اردوهای کار، مکان های بازپروری و حرفه آموزی و مکان های مراقبتی ترتیب داده اند اما هیچ یک مفید نبوده و در اسرع وقت از آن مکان ها گریخته اند یا با وجود آموختن حرفه شرافتمندانه، نان گدایی خوردن را ترجیح داده اند. بسیاری از آنان ثروت فراوان از راه گدایی اندوخته اند اما در راه رفاه خود یا دیگران به کار نمی برند. امید می رود تغییر دیدگاه عمومی نسبت به گدایان و تقویت سازمان های حمایت اجتماعی موجب ناپدید شدن چهره آنان از سطح جامعه شود.
    ▪ حرف آخر؟
    ـ بیشتر گدایان از طیف افراد ضداجتماعی هستند و در عین حال طیف بزرگی را تشکیل می دهند که از افراد گداصفت تا گدایان رسمی گسترده است. امیدوارم بتوانیم در هفته های آتی در مورد افراد گداصفت از دیدگاه علوم رفتاری صحبتی داشته باشیم.

  10. 2 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #1086
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض ذهن شفاف، ذهنیت خلاق

    به مقوله ی «ذهن» می پردازیم؛ ذهنی که می تواند نقطه ی اوج باورهای ایده آل ما باشد و یا نقطه ی آغازین برای رسیدن به اهدافی زیبا و گاه به تصور برخی، دست نیافتنی
    ذهن، تفکر، اندیشه؛ واژه هایی که بارها و بارها می شنویم و گاه آن ها را درهم می آمیزیم، به یک معنا مورد استفاده قرارمی دهیم و تنها در پاره ای مواقع، اگر کمی دقت به کار بریم، دیواری خیلی کوتاه بین آن ها می کشیم بدون این که بدانیم این تقسیم بندی، درست است یا نادرست، اصلاً باید بین این واژه ها وجه تمایزی قائل باشیم یا خیر.
    به هر حال با این باور که این سه واژه هر کدام معنا و کارکرد خود را دارند، به مقوله ی «ذهن» می پردازیم؛ ذهنی که می تواند نقطه ی اوج باورهای ایده آل ما باشد و یا نقطه ی آغازین برای رسیدن به اهدافی زیبا و گاه به تصور برخی، دست نیافتنی. ذهن، جایگاهی ست انتزاعی و ملموس؛ می توان آن را خاستگاه تمام افکاری دانست که درکم تر از صدم های ثانیه پدید می آید و باید آن را پردازش شده، به مرکز فرماندهی تمامی اعمالی که از ما سرمی زند، فرستاد و این ذهن باید آن قدر قدرت پردازش، گرفتن و پرداختن داشته باشد که از آن، کوچک ترین لغزش نابخشودنی سرنزند. این ذهن اگر دچار آلودگی های ناخواسته باشد، از سرعت پردازش و ساخت و پرداخت افکار تصمیم ساز، فاصله می گیرد و این یعنی از دست دادن صدم های ثانیه ای که می توانست ما را به قله ها برساند.
    خلاقیت، یکی از زیباترین جلوه های برآمده از ذهن است؛ همان که گاه به وجودآورنده ی فرآیندهایی ست که می توان از آن ها به چیزی شبیه معجزه تعبیر نمود و این یعنی انسان می تواند با تکیه بر ذهن شفاف، با توجه و ابتکار، دست به خلق، ایجاد و گاه بالاتر از آن بزند یعنی از هیچ، بهترین و شگفت انگیزترین ها را به وجودآورد؛ مجموعه ی این فرآیندها را «خلاقیت» نام گذاری می کنیم.
    حقیقت خلاقیت، همان تصمیم هایی ست که دیگران از نزدیک شدن به آن نیز عاجزند و برخی به خاطر برخورداربودن از یک ذهن شفاف و خالی از هرگونه وابستگی و آلودگی، از آن برخوردار می باشند.
    خلاقیت، چیزی فراتر از آفریدن است و باید به این نکته توجه داشت که تمام دستاوردهای بشر دیروز تا امروز که نام ها و عباراتی چون اختراع، ابتکار، نوآوری و... روی آن نهاده اند، نشأت گرفته از همین اذهان خلاق است؛ البته ذهن هایی که پیش از خلاق بودن، شفاف و پاک بوده اند.
    خلاقیت ذهن، در سایه ی پرورش استعدادهایی میسر است که میان لایه های پیچیده ی ذهن، هرلحظه درصدد بروز و جلوه گرشدن هستند و هرگونه آلودگی، این سرعت را می کاهد و این فرصت های تکرارنشدنی را از ما می گیرد. ذهن، تنها با آلودگی های درونی یا احساسی و عاطفی، دچار لغزش و کندی نمی شود بلکه به خاطر وابستگی دوسویه ی بدن و درونیات، هر نوع آلودگی جسمی نیز بر شفافیت ذهن، تأثیر مستقیم می گذارد.
    سلامت جسمی در این مقوله، همان قدر مهم و تأثیرگذار است که سلامت روحی و درونی بدن و این دو باید با یک موازنه و هم سویی رعایت شود. برای سلامت بدن، راه کارهای گوناگونی وجود دارد؛ راه کارهایی که عمل به آن، چندان سخت و دست نیافتنی نیست اما روح و روان و درون را سالم و خالی از هرگونه آلودگی و آسیب، نگه داری نمودن، چندان آسان نیست و باید دقت بیش تری به کار بست که شیوه و روش آن، به طور کلی با شیوه های نگه داری جسم متفاوت است؛ دوری جستن از تنش های درونی، درگیرنمودن ذهن به مسائلی که فایده ای جز مختل نمودن و آزار ذهن ندارد، ورود به مقوله هایی که کوچک ترین کمکی به آرامش روحی نمی نماید، دروغ و پیامدهای بعدی که گاه بسیار شکننده تر از خود دروغ است.
    خودنمایی های تخریبی به نحوی که گاه تا سال های سال، آثار منفی آن در تمام نسوج درونی یافت می شود، در معرض محیط های آلوده زیستن (انواع آلودگی های محیطی، صوتی، دیداری و...) به صورت بلندمدت و نیز عدم توجه کافی به شاخصه هایی که می تواند روح را از آزردگی های بلندمدت برای ادامه ی طریق، یاری گر باشد (ازقبیل مسافرت و تغییر محیط هرچند برای مدت کوتاه)، درگیری های درونی که تنها منشأ دورنی دارد و کم ترین اثر بیرونی در آن دیده نمی شود، مانند وجود تردیدهای ذهنی و اختلافاتی که ایده های گوناگون از درون، موجب تخریب و ویرانگری می شود و...
    کوتاه سخن این که باید ذهن را شناخت، به قدرت و اهمیت آن پی برد، از آن حمایت و نگه داری نمود و درنهایت، از هرچیز که به شفافیت ذهن لطمه ای هرچند کوچک وارد می سازد، دوری جست چراکه عقیده داریم شفافیت ذهن، به وجودآورنده ی محیطی خواهد بود که بیش ترین کمک را به خلاقیت ذهن می نماید و این خلاقیت، خود در دامن ذهنی سالم و شفاف پدیدار و متولد می شود. باید به این دو مقوله، یعنی ذهن و شفافیت ذهن، اهمیت زیادی داد و نیز باید به خلاقیت، به گونه ای هم سو با ذهن، توجه کافی نمود و این سه واژه، قطعاً راهی جدید را پیش روی ما می گشاید؛ یعنی ذهن، شفافیت و خلاقیت، هر سه باید در کنار هم قرارگیرد تا اتفاقات خارق العاده ای شکل بگیرد و انسان، در بستری آرام و متعالی به رشد و بالانشینی دست یابد.
    ذهن شفاف، در بدنی رشد می کند که در سلامت کامل روحی و روانی قرارداشته باشد و ذهنیت خلاق، تنها از پدیده هایی ست که از ذهن سالم و شفاف متبادر می شود و تفکر سالم و پویا نیز چندان با این مقوله بیگانه نیست. به خود بیندیشیم و آسیب ها را به هر شکل ممکن، از خود دور سازیم؛ از محیط های آسیب زا دوری جوییم تا احتیاجی به نگه داری مضاعف، احساس نشود.

  12. 3 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #1087
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض حسادت!

    گاهی بعضی از ما در کودکی احتمالا به لباس و اسباب بازی همسالان خود و در بزرگسالی به امکانات و نوع زندگی دیگران حسادت کرده ایم. حس ناخوشایند حسادت گاه ناخواسته در رفتارها و اعمال مان دیده شده و از تجربه آن احساس خوبی نداشته ایم. این روزها با تغییر شیوه زندگی و روآوردن به ظواهر و تجملات و از سویی روش های تربیتی نسل جدید شاید این پدیده همه گیرتر شده و هر کسی در اطرافیان خود چند نفر را که به این خصلت مشهور هستند، بشناسد. همان طور که مشخص است حسادت یک ویژگی رفتاری ارثی نیست که از بدو تولد با فرد باشد برای همین با تربیت مناسب در خانواده و اجتماع می توان مانع بروز آن شد. طبیعی است که مثل سایر خصلت ها، ریشه های اصلی حسادت معمولا از کودکی آغاز می شود و نتیجه برخورد نامناسب خانواده با کودک و برآورده نشدن نیازهای طبیعی اوست.
    برای بررسی ابعاد حسادت از دکتر اصغر کیهان نیا روان شناس کمک گرفتیم. وی می گوید: وقتی فردی ارزش های واقعی خود را نبیند و کمبودهای خود را با ارزش های دیگران مقایسه کند حس حسادت به او دست می دهد. حسادت با احساس خودکم بینی، بی ارزشی و نداشتن عزت نفس همراه است. فقدان اعتماد به نفس هم یکی از مهم ترین دلایل ایجاد حسادت است. معمولا افراد حسود به همه حسادت نمی کنند و فقط به برخی که آن ها را در حد و اندازه خود می بینند، حسادت می کنند.
    توجه کنید که حسادت با غبطه تفاوت دارد. کسی که غبطه دیگران را می خورد با دیدن موفقیت دیگران الگوبرداری می کند و برای رشد و پیشرفت خود از مدل آن ها کمک می گیرد. اما فرد حسود از موفقیت و دستاوردهای دیگران ناخشنود است و در جهت نفی و ضایع کردن دیگران قدم برمی دارد.شناخت ریشه های حسادت و دلایل پیدایش آن کمک می کند تا رفتار مناسبی در برخورد با فرد حسود داشته باشیم.بهتر است وقتی با یک فرد حسود برخورد می کنیم نگرش منفی نسبت به او را کنار بگذاریم و بدانیم آن فرد می خواهد به ما نزدیک شود. در واقع حسادت او از داشته های ماست. بهتر است به جای رنجیدن از رفتار حسادت آمیز تلاش کنیم براساس قانون «هم فهمیدن، هم بخشیدن» عمل کنیم.
    یعنی بگوییم از آن جا که داشته های ما باعث حسادت او شده، باید او را ببخشیم سپس سعی کنیم به او کمک کنیم. کمک به او باعث می شود آسیب کمتری از رفتارهای حسادت آمیز او ببینیم. تشویق کردن، دلگرمی دادن و روحیه دادن به فرد حسود می تواند به او کمک کند تا بر حس حسادت خود غلبه کند، اعتماد به نفس پیدا کند و با احساس ارزشمندی بیشتری با دیگران برخورد کند.
    دکتر کیهان نیا با اشاره به اهمیت نقش خانواده در شکل گیری حس حسادت در فرد می گوید: حسود بودن، ژنتیکی نیست بلکه آموختنی است و خانواده ای که دائما در حال قیاس کردن خود و زندگی شان و فرزندانشان با دیگران هستند، قطعا کودکان حسودی تربیت می کنند. خانواده ها برای مقابله با حسادت می توانند با ارضای نیازهای عاطفی فرزندشان مانع ایجاد کمبودهای عاطفی و نیازهای معنوی برآورده نشده آنان شوند. در تمام شرایط و موقعیت ها نباید محبت را از کودکان دریغ کرد زیرا همین محبت او را در برابر بسیاری از آسیب ها محفوظ نگه می دارد.از سوی دیگر والدین نباید از این نکته غفلت کنند که دخترها به دلیل شدت احساسات و عواطف فطری بیش از پسران در معرض این آسیب قرار دارند و ممکن است حسود بار بیایند. اصولا حسادت ممکن است به یک نسبت به سراغ مرد و زن بیاید و به اعتماد به نفس و عزت نفس افراد مربوط است. هر یک از ۲ جنس زن و مرد که فاقد این ویژگی باشد ممکن است در برخوردهای اجتماعی وخانوادگی به دام حسادت بیفتد و از آن رنج ببرد.
    فرد حسود در درازمدت ممکن است به حس تنفر و بیزاری از خود برسد و سپس منزوی شده و با احساس ضعف روحیه شدید با دیگران برخورد کند. تبعات منفی حسادت به حدی است که کاملا در زندگی اجتماعی فرد قابل مشاهده است و تمامی ابعاد زندگی او را دربر می گیرد. اما حسادت در زندگی زناشویی و بین زن و شوهر می تواند تبعات متفاوتی داشته باشد. به نوشته سایت بی بی سی حسادت گاه می تواند به غلیان احساسات بینجامد و به میزان کم می تواند حتی مثبت باشد اما اگر به مرز غیرمنطقی و شدیدی برسد، قطعا روابط را تخریب خواهد کرد.
    غلبه بر حسادت کار بسیار سختی است و صبر و پشتکار زیادی می خواهد. اگر به تازگی حس حسادت روابط شما با همسرتان را مخدوش کرده بهتر است چند نکته ذیل را به دقت بخوانید.
    ▪ به آن چه دارید نظری بیندازید و از خود درباره دلایل حسادت سوال کنید. فکر می کنید کدام تهدید روابط شما را به خطر انداخته است؟ و آیا رفتارهای شما اوضاع را بدتر کرده است؟
    ▪ مثبت فکر کنید. وقتی حس حسادت به شما دست می دهد به خاطر آورید همسرتان دوستتان دارد، به شما وفادار است و احترام می گذارد.
    ▪ اطمینان را فراموش نکنید. یکی از بهترین راه های کنترل حسادت، اطمینان از همسر است. از او کمک بخواهید و مطمئن شوید که او همواره باشماست و هیچ چیزی نمی تواند او را از شما جدا کند.
    ▪ اگر همسرتان حسود است به خاطر بیاورید که حسادت، نشانه عشق هم هست. بنابراین باید با حالتی حمایتی و حاکی از همدردی با همسر حسودتان برخورد کنید و نه حالتی تدافعی.
    ▪ رفتارهای خود را کنترل کنید. اگر رفتار خاصی حسادت همسر شما را برمی انگیزد، آن را تغییر دهید تا مشکل حل شود، قول کارهایی را بدهید که توان انجام آن را دارید نه کارهایی که از پس آن ها برنمی آیید.
    ▪ از هر فرصتی برای ابراز عشق به همسرتان استفاده کنید. به او بگویید از زندگی مشترک خود راضی هستید و از این که با او ازدواج کرده اید، خشنودید. درباره آینده روشن خود با او صحبت کنید و هرگز فراموش نکنید او فقط با کمک شما می تواند مشکل خود را حل کند.

  14. 2 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #1088
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض نبوغ و نابغه

    واقعیت حس ششم تقریباً ثابت شده است. این حس، همان قوه تصور خلاق است. استعداد تصور خلاق، چیزی است که بیشتر مردم هیچ گاه در طول زندگی از آن بهره نمی برند و اگر آن را به کار برند، معمولاً اتفاقی است. تنها شمار نسبتاً اندکی از مردم، با اندیشه و هدف و عمداً، از این استعداد فکری استفاده می کنند. این افراد که از این استعداد به طور ارادی و با درک کارکرد آن بهره می برند، نابغه هستند.
    ● تاکنون از خود پرسیده اید نبوغ چیست؟ نابغه کیست؟
    بعضی انسان های باهوش نما، گفته اند: «نابغه کسی است که موی بلند دارد، غذای غیرعادی می خورد، تنها زندگی می کند و مورد هدف بذله گویان قرار می گیرد. تعریف مناسب تر این است: «کسی که دریافته چگونه شدت افکار را تا نقطه ای افزایش دهد که به راحتی با منابع دانشی که از راه های عادی به دست نمی آمدند ارتباط برقرار کند.»
    اگر کسی اهل فکر باشد، حتماً در رابطه با این تعریف چند سوال خواهد پرسید. اولین سوال این خواهد بود «چطور انسان می تواند با منبع دانشی که از راه های عادی فکر در دسترس قرار نمی گیرند، ارتباط یابد؟»
    سوال بعدی این خواهد بود: آیا منابع شناخته شده ای از دانش وجود دارد که تنها در دسترس نوابغ است؟
    اگر هست، این منابع چه هستند و دقیقاً چگونه می توان به آن ها رسید؟
    با ارایه شواهد جواب هر دو سوال را خواهیم داد.
    ● نبوغ از طریق حس ششم پرورش می یابد
    واقعیت حس ششم تقریباً ثابت شده است. این حس، همان قوه تصور خلاق است. استعداد تصور خلاق، چیزی است که بیشتر مردم هیچ گاه در طول زندگی از آن بهره نمی برند و اگر آن را به کار برند، معمولاً اتفاقی است. تنها شمار نسبتاً اندکی از مردم، با اندیشه و هدف و عمداً، از این استعداد فکری استفاده می کنند. این افراد که از این استعداد به طور ارادی و با درک کارکرد آن بهره می برند، نابغه هستند.
    استعداد تصور خلاق، رابط مستقیم ذهن محدود انسان و بینش لایتناهی است. تمام الهام ها در قلمرو مذهب و همه کشف های اصول اولیه اختراعات، از طریق این قوه در انسان صورت می پذیرد.
    ● احساسات حقیقی اما فاقد مدرک اثبات از کجا می آیند؟
    وقتی مفاهیم و اندیشه ها در ذهن فرد جرقه می زنند، از یک یا چند نمونه از منابع زیر به دست می آیند:
    ۱) بینش لایتناهی
    ۲) ضمیر ناخودآگاه فرد که همه احساسات و انگیزه های فکری که از طریق حواس پنجگانه به مغز رسیده اند در آن قرار دارند.
    ۳) از ذهن یک نفر دیگر که فکر یا تصویری از اندیشه یا مفهوم را از طریق افکار هوشیار آزاد کرده
    ۴) از مخزن ناخودآگاه فردی دیگر.
    وقتی فعالیت های مغز به کمک هر یک از عوامل محرک ذهن برانگیخته شود، می تواند افکار فرد را از افق عادی، بالاتر برد و به او اجازه می دهد افکاری را که در ارتفاعات پایین تر قابل دریافت نبودند، ببیند. در این حالت انسان مانند کسی است که سوار بر هواپیما به ارتفاعی بالا رفته و می تواند آن سوی افق را ببیند، در حالی که بر روی زمین دیدی محدود دارد.
    به علاوه، انسان در این سطح بالای فکر دیگر گرفتار قید و بندها، محدودیت های مختل کننده دید و کشمکش با مسایل مربوط به سه نیاز، غذا، پوشاک و مسکن نیست.
    او در دنیایی از اندیشه ها است که افکار عادی و معمولی روزانه از آن حذف شده اند، درست مانند حذف تپه ها و دره ها و دیگر محدود کننده های دید انسان، هنگام بالارفتن هواپیما.
    قوه خلاق انسان با سوار شدن بر این هواپیما آزادی عمل می یابد و راه برای حس ششم باز می شود و اندیشه هایی دریافت می کند، که در شرایط دیگر به ذهن نمی رسیدند. «حس ششم» استعدادی است که نشان دهنده تفاوت میان نابغه و آدم معمولی است.
    ● توسعه و پرورش قوه ذهنی خلاق
    قوه ذهنی خلاق، هرچه بیشتر مورد استفاده قرار گیرد و هرچه بیشتر به آن اتکا شود، هوشیارتر می گردد. استفاده، تنها راه پرورش این استعداد است.
    آن چه به عنوان «وجدان» می شناسیم کاملاً از طریق حس ششم عمل می کند.
    هنرمندان، نویسندگان، موسیقی دانان و شاعران بزرگ، به این علت بزرگند که به کمک قوه تصور خلاق به «صدای آرام و ملایم» درون خود، گوش فرا می دهند.
    سخنران بزرگ زمانی به بزرگی می رسد که چشمانش را می بندد و کاملاً بر قوه تصور خلاق خود تکیه می کند.
    زمانی که از این سخنران پرسیدند چرا قبل از رسیدن به اوج سخنرانی ات چشمان خود را می بندی، پاسخ داد: «این کار را می کنم چون از این طریق می توانم از اندیشه هایی که از درون به ذهنم می رسد صحبت کنم.»
    یکی از سرمایه داران بزرگ و موفق نیز همین عادت بستن چشمان را برای دو یا سه دقیقه قبل از اتخاذ تصمیماتش دنبال می کرد. هنگامی که از او سوال شد، جواب داد: «زمانی که چشمانم بسته اند، می توانم به منبعی از هوش برتر دست پیدا کنم و از آن بهره ببرم.»
    ● چگونه یک مخترع به مهم ترین افکار خود دست می یابد؟
    دکتر المرآر. گیتس به کمک فرآیند استفاده از قوه خلاق ذهن، بیش از ۲۰۰ اختراع به ثبت رساند. روش او برای کسانی که علاقه مند به رسیدن به موقعیت یک نابغه هستند، جایی که دکتر گیتس به آن تعلق داشت، پرمفهوم و جالب خواهد بود. دکتر گیتس یکی از بزرگترین دانشمندان جهان است.
    او در آزمایشگاه خود، اتاقی با نام «اتاق ارتباط شخصی» داشت. این اتاق عملاً ضد صدا و چنان بود که می شد جلوی نور را گرفت. درون اتاق تنها میزی کوچک و یک دفترچه روی آن بود. مقابل میز، روی دیوار دکمه ای برای کنترل نور وجود داشت. زمانی که دکتر گیتس داشت از نیروهایی که از طریق قوه تصورش به او می رسیدند استفاده کند، به این اتاق می رفت، پشت میز می نشست، چراغ را خاموش می کرد و بر اختراع مورد نظرش تمرکز می نمود.
    او در آن موقعیت باقی می ماند تا این که افکار و اندیشه ها شروع به «جرقه زدن» در ذهن می کردند.
    یک بار، اندیشه ها چنان سریع و شدید می آمدند که مجبور شد تقریباً سه ساعت بنویسد. سپس یادداشت ها را بررسی می کرد. جواب مساله او در این یادداشت ها به صورت هوشمندانه بیان شده بود.
    دکتر گیتس با نشستن در این اتاق برای افراد و شرکت ها، کسب معاش می کرد. بعضی از بزرگترین شرکت ها در امریکا، در ازای هر ساعت «نشستن برای افکار» حق الزحمه قابل توجهی به او می دادند.
    قوه استدلال انسان معمولاً، ناقص و اشتباه پذیر است چون عموماً با تجربیات فرد هدایت می شود. تمامی دانشی که فرد از طریق تجربه به دست می آورد، دقیق نیست. اندیشه های کسب شده از راه قوه بسیار مطمئن ترند، چون از منبعی قابل اعتمادتر از هرمنبع دیگر به دست می آیند.
    ● روش های نوابغ در دسترس شماست
    شاید تفاوت اصلی میان نابغه و مخترع عادی در این حقیقت باشد که نابغه از قوه تصور خلاق خود استفاده می کند، در حالی که مخترع از این قوه درونی هیچ چیز نمی داند. مخترع علمی از هر دو قوه تصور خلاق و تصور ترکیبی بهره می برد.
    به عنوان مثال مخترع علمی یک اختراع را با سازمان دهی و ترکیب اندیشه های شناخته شده یا اصول تجربی حاصل از قوه استدلال شروع می کند. اگر بفهمد که دانش او برای تکمیل اختراع کافی نیست، از منابع دانشی که از طرق قوه تصور خلاق حاصل می شود، بهره می برد. این روش با روش های دیگر متفاوت است، اما اساس آن چنین است:
    ۱) او ذهن خود را برمی انگیزاند تا در سطحی بالاتر عمل کند
    ۲) او بر فاکتورهای شناخته شده اختراعش تمرکز کرده و در ذهن خویش تصویری روشن از فاکتورهای ناشناخته اختراعش نقش می بندد. این تصویر را در ذهن خود نگه می دارد، تا این که ضمیر ناخودآگاه آن را دریافت کند، سپس با پاک کردن تمام افکار از ذهن به انتظار می نشیند تا جواب مورد نظر در ذهنش «جرقه» بزند.
    گاهی نتایج به صورت مشخص و سریع حاصل می شوند. گاهی نیز نتایج نسبت به میزان پرورش حس ششم یا قوه خلاق ضعیف و گاهی منفی می باشند.

  16. 3 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #1089

    پيش فرض نفس شناسی

    برای پی بردن به ریشه های اولیه روان شناسی شناختی باید با ۲ رویکرد اصلی پیرامون درک ذهن انسان آشنا شد:

    ▪ رویکرد فلسفی: رویکردی که تلاش می کند ماهیت جهان و ابعاد مختلف آن را واکاوی کند و در این مسیر بر درون نگری (introspection) بیش از هر چیز دیگر تاکید می کند.
    ▪ رویکرد فیزیولوژیکی: این رویکرد از طریق روش های تجربی (empirical) درصدد مطالعه علمی کارکردهای موجودات زنده است.
    به لحاظ تاریخی نزاع میان افلاطون و ارسطو در واقع تقابل میان عقل گرایی و تجربه گرایی بود. افلاطون راه کسب دانش را در تحصیل عقلانی و استدلال جستجو می کرد در حالی که ارسطو معتقد بود دانش تنها از طریق شواهد تجربی حاصل می شود.
    در قرون وسطی، سیطره دیدگاه ارسطو کاملا آشکار شد. در قرن ۱۷ تقابل میان عقل گرایی و تجربه گرایی یونان باستان دوباره توسط دکارت و جان لاک مطرح شد. در قرن ۱۸ فیلسوف آلمانی ایمانوئل کانت سنتز عقل گرایی و تجربه گرایی را مطرح و بیان کرد که انسان در جستجوی حقیقت به هر دو رویکرد نیازمند است.
    با شروع دوران روان شناسی علمی، روان شناسی شناختی وارد مرحله جدیدی شد. در یک سو پیروان مکتب ساختارگرایی قرار داشتند که به دنبال درک ساختار ذهن و تجزیه ادراکات ذهنی به اجزای تشکیل دهنده آنها بودند و در سوی دیگر پیروان کارکردگرایی قرار داشتند که بر فرآیند اندیشه و نه محتوای آن تمرکز می کردند.
    از ساختارگرایان معروف می توان به ویلهلم وونت و ادوارد تیچنر اشاره کرد. مباحثه و نزاع علمی میان پیروان این دو رویکرد از آن جهت اهمیت دارد که به عنوان نخستین احتجاج در تاریخ روان شناسی نوین به حساب می آید. برای فهم محل نزاع میان پیروان این دو رویکرد ذکر این نکته ضروری است که ساختارگرایان به دنبال بررسی محتویات اصلی (ساختارهای) ذهن انسان بودند در حالی که کارکردگرایان مطالعه فرآیند چگونگی عملکرد ذهن و نه محتویات آن را در کانون توجه قرار داده بودند.
    کارکردگرایی در نهایت به عملگرایی (Pragmatism) منجر شد که در آن اعتبار دانش به مفید بودن آن در نظر گرفته می شد. برای نمونه عملگرایان از آن جهت به مقولاتی همچون یادگیری و حافظه اهمیت می دادند که به نقش این عوامل در بهبود عملکرد کودکان در مدرسه آگاه بودند. ویلیام جیمز و جان دیویی، ۲ چهره برجسته در عملگرایی به حساب می آیند.
    علاوه بر ۲ مکتب ساختارگرایی و کارکردگرایی مکاتب دیگری نیز پدید آمدند که به پیدایش روان شناسی شناختی کمک شایانی کردند. در ادامه این مقاله به طور گذرا به این مکاتب اشاره می کنیم:
    ▪ تداعی گرایی (associationism): این مکتب به بررسی این مساله می پردازد که چگونه تداعی رویدادها و ایده ها در ذهن موجب یادگیری می شوند. عواملی همچون مجاورت (Contiguity)، شباهت (Similarity) و تضاد (Contrast) می تواند موجب تداعی شود. هرمان ابینگهاوس به عنوان نخستین آزمایشگری در نظر گرفته می شود که در اواخر قرن ۱۹ به تدوین اصول تداعی گرایی پرداخته است.
    ابینگهاوس به بررسی فرآیند یادگیری پرداخت و به این نتیجه رسید که تکرار فراوان موجب تثبیت بیشتر تداعی های ذهنی در حافظه می شود.
    ادوارد لی ثورنداک ازجمله تداعی گرایان با نفوذ نیز قانون اثر (effect of Law) را مطرح کرد. مطابق این قانون «هر محرکی در طول زمان به تولید پاسخ خاصی گرایش پیدا می کند، اگر موجود زنده برای آن پاسخ پاداش دریافت کند.» استرنبرگ، ۱۳۸۷ ص ۲۶.
    به همین دلیل ثورنداک عامل اصلی شکل گیری تداعی ها را «رضایت» می دانست. برای فهم «قانون اثر» به این مثال توجه کنید: کودکی که در قبال حل صحیح مساله ریاضی با رفتار مناسبی مواجه می شود، می آموزد که مسائل ریاضی را به طور صحیح حل کند.
    ▪ رفتارگرایی (behaviorism): مطابق این رویکرد موضوع روان شناسی رفتارهای قابل مشاهده و رویدادها و محرک های محیطی است. مطالعات و آزمایش های کالبدشناس معروف روسی، ایوان پاولف و طرح یادگیری شرطی کلاسیک توسط وی، راه را برای رشد رفتارگرایی هموار کرد.
    استرنبرگ رفتارگرایی را نوعی تداعی گرایی افراطی می نامد که برای تداعی میان محیط و رفتار قابل مشاهده تاکید دارد و طرح فرضیه پیرامون افکار درونی و راه های تفکر را فاقد اهمیت و چیزی جز گمانه زنی نمی داند. چنین برداشتی را می توان در آثار«پدر رفتارگرایی افراطی»، جان واتسون مشاهده کرد.
    واتسون عقیده داشت که وظیفه اصلی روان شناسان باید صرفا تمرکز بر رفتار قابل مشاهده باشد. بی.اف. اسکینر که یک رفتارگرای افراطی محسوب می شود یادگیری اشکال مختلف رفتار را براساس رفتاری که در واکنش به محیط شکل می گیرد، تبیین می کند.
    به عبارت دقیق تر، اسکینر از طریق طرح شرطی سازی عاملی (Operant conditioning) که اشاره به تقویت و تضعیف رفتار در قبال حضور یا عدم حضور پاداش یا تنبیه دارد به تبیین اشکال مختلف رفتار پرداخت. به سبب کارهای برجسته اسکینر، رفتارگرایی برای چند دهه به عنوان رویکرد حاکم در روان شناسی شناخته می شد.
    لازم به ذکر است که روان شناسانی همچون تولمن به نقد رفتارگرایی افراطی پرداخته اند و درک رفتار را مستلزم درک هدف و برنامه رفتار می دانند.
    ▪ روان شناسی گشتالت: شاید بتوان از روان شناسان گشتالت به عنوان جدی ترین منتقدان رفتارگرایی در تاریخ روان شناسی نوین یاد کرد.
    در دیدگاه روان شناسی گشتالت فهم پدیده های روان شناختی هنگامی میسر است که ما آنها را در قالب کل های سازمان یافته و ساختمند درک کنیم. برای مثال برای ادراک یک گل باید کل تجربه خود از گل را در نظر آوریم و به همین دلیل «کل با جمع اجزای آن متفاوت است».
    در واقع می توان تلاش روان شناسان سنت شکنی همچون کرت کافکا، ولفگانگ کهلر و ماکس ورتیمر که از بنیانگذاران روان شناسی گشتالت به حساب می آیند را واکنشی به شکل افراطی رویکرد ساختارگرایی در نظر گرفت.

    ● پیدایش روا ن شناسی شناختی
    شناخت گرایی (Cognitivism) به عنوان رویکردی جدید در حوزه روان شناسی بر این مساله تاکید می کند که رفتار انسان را می توان بر مبنای نحوه تفکر او تبیین کرد. با آغاز دهه ۱۹۶۰ پیشرفت ها در حوزه های روان ـ زیست شناسی، زبان شناسی، مردم شناسی و بویژه هوش مصنوعی در کنار واکنش روان شناسان به رفتارگرایی موجب شد که مقدمات پیدایش روان شناسی شناختی فراهم آید.
    نقد بنیادین روان شناسان آن دهه به رفتارگرایی در این مدعا خلاصه می شد که رفتارگرایی قادر به تبیین چگونگی اندیشیدن افراد نیست. در این میان، نگارش کتاب روان شناسی شناختی توسط اولریک نیسر نقش برجسته ای در شناساندن این رشته نوبنیاد ایفا کرد.
    نیسر، روان شناسی شناختی را به عنوان «مطالعه نحوه یادگیری، سازماندهی، ذخیره سازی و کاربرد دانش» تعریف می کرد. هر چند در این میان نباید تلاش افرادی همچن آلن نیوول و هربرت سایمون را نادیده گرفت. در هر حال دهه ۱۹۷۰ به عنوان دهه به رسمیت شناختن روان شناسی شناختی نامگذاری شد. استرنبرگ در کتاب خود تحت عنوان «روان شناسی شناختی» در توصیف این حوزه مهم از مطالعات روان شناسی چنین می نویسد:
    «اغلب روان شناسان شناختی درصدد درک چیزی بیش از محتوای شناخت هستند، آنها در پی درک چگونگی و چرایی تفکر نیز هستند یعنی پژوهشگران راه های توضیح شناخت و همچنین توصیف آن را جستجو می کنند.
    روان شناسان شناختی برای این که از توصیف فراتر روند باید از آنچه مستقیما مشاهده می شود به آنچه می توان از مشاهدات استنباط کرد منتقل شوند.» استرنبرگ، ۱۳۸۷، ۳۱.روان شناسان شناختی برای مطالعه چگونگی فرآیند تفکر انسان از روش های مختلفی همچون تجارب آزمایشگاهی، تحقیقات روان شناختی، خودسنجی، مطالعات موردی، مشاهدات طبیعی، شبیه سازی رایانه ای و هوش مصنوعی استفاده می کنند.
    از روش های فوق، ۲ روش آخر نیازمند توضیح است. در شبیه سازی رایانه ای تلاش می شود که رایانه عملکرد شناختی انسان را در تکالیف مختلف شبیه سازی کند. در هوش مصنوعی تلاش می شود رایانه عملکرد شناختی هوشمندانه ای را ارائه دهد صرف نظر از این که عملکرد شباهتی با عملکرد شناختی انسان داشته باشد یا نداشته باشد.

    ● جمع بندی
    روان شناسی شناختی به عنوان شاخه ای از علوم شناختی (Cognitive Science) درصدد درک عمیق فرآیند شناخت و ملزومات مربوط به آن است. علوم شناختی در جایگاه حوزه ای میان رشته ای ایده ها و روش های مختلف را از علوم مختلف همچون روان شناسی شناختی، هوش مصنوعی، فلسفه، زبان شناسی، مردم شناسی و... به کار می گیرد تا نحوه دستیابی انسان به دانش و چگونگی استفاده از آن را مورد بررسی قرار دهند.
    در کنار روان شناسان شناختی، سایر روان شناسان همچون روان شناسان اجتماعی، روان شناسان انگیزش و هیجان و روان شناسان مهندسی که تعامل ماشین و انسان را بررسی می کنند به همکاری با یکدیگر ادامه می دهند.

  18. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #1090

    پيش فرض هرم وارونه در فکر و عمل

    سبک فرانسوی و آمریکایی در نگارش مقاله و پایان نامه، دو سبک متفاوت است. در سبک فرانسوی هرم در شکل طبیعی آن ساخته می شود. به این معنا که نخست به تبیین موضوع و مسئله، ضرورت، اهداف و مانند آن پرداخته می شود و هرم با قاعده ای بزرگ و مناسب ساخته می شود تا راس در نوک آن درجای خود بروز مناسبی پیدا کند. در حقیقت هدف در هرم، آن سطح بالا و راس هرم است و همه قاعده برای تثبیت آن راس است.
    در سبک آمریکایی که از آن به هرم وارونه یاد می شود، راس و قاعده جابه جا می شود و به ظاهر شکل منطقی خود را از دست می دهد؛ زیرا به طور طبیعی می بایست قاعده ساخته و راس بر آن پایه گذاری شود، ولی از آن جایی که هدف گذاری بسیار مهم تر و اساسی می باشد، نخست هدف نهایی معرفی می شود و سپس اندک اندک قاعده ساخته و تبیین می شود.
    مقالات و فیلم ها براساس هرم وارونه تدوین می شود. این سبک جاذبه هایی نیز دارد، زیرا شخص را در همان وهله اول مجذوب و میخکوب خود می کند. شاید بسیاری از کسانی که فیلم های هالیوودی را دیده اند، در همان پنج دقیقه اول چنان مجذوب می شوند که می خواهند در ادامه داستان فیلم را ببینند.

    ● تفاوت های فکری و عملی
    باید دو مقام فکر و عمل را از هم این گونه جدا کرد. در مقام فکر بویژه در حوزه روشنگری ها، می بایست هرم وارونه را بهترین شیوه ارایه تفکر قرار داد؛ زیرا بیان راس و هدف نهایی و غایی به شخص کمک می کند تا موقعیت خود را نسبت به هدف دریابد و برای آن برنامه ریزی منطقی داشته باشد.
    اما در مقام عمل می بایست از هرم طبیعی مبتنی بر ساخت قاعده برای رسیدن به راس استفاده کرد. به این معنا که آن دورنمایی که در هرم وارونه فکری به نمایش درآمده است، می بایست بر اساس هرم طبیعی در عمل به آن رسید و به راس دست یافت.

    ● تفاوت های مکی و مدنی سوره ها
    قرآن نیز از همین تفاوت ها استفاده کرده است. از آن جایی که هدف اصلی و راس هرم اسلام، معرفت الله است تا انسان با شناخت آن، مسیر متاله و خدایی شدن را به عنوان هدف آفرینش خویش بشناسد، آموزه های قرآنی در مکه مبتنی بر تبیین راس هرم بوده و لذا همه آموزه های آن در چارچوب معرفت شناسی و تبیین و روشنگری آفرینش هستی، انسان و مانند آن هدف اصلی سوره های قرآنی که در مکه نازل شده، تبیین راس هرم بوده و اصلا به حوزه قاعده سازی نپرداخته و یا کمتر پرداخته است.
    در سوره های مدنی، بیش ترین توجه به قاعده سازی هرم است. از این رو شریعت در آن اصالت می یابد و فقه و حقوق بیش ترین مباحث آیات را تشکیل می دهد. البته از آن جایی که همه این هرم می بایست راس را مورد توجه قرار دهد، هر بخشی از شریعت که ارایه می شود ناظر به راس، اندازه گیری شده و راس به عنوان هدف در آن تبیین می شود تا کسی که سرگرم قاعده سازی است چشم انداز اصلی و راس را فراموش نکند و همه چیز قاعده را براساس آن سامان دهی و اندازه گیری نماید.
    از این رو در همه آیاتی که مرتبط با شریعت است، فلسفه آن بیان می شود تا دانسته شود که این شریعت چه نسبتی با راس دارد و تا چه اندازه دست یابی به راس هرم را آسان می کند.
    آن چه در آیات مکی به عنوان اساس و اصول تبیین و فکر آن ارایه شده، در جامعه مدنی پی ریزی و ساخته می شود. بنابراین، در آیات مکی همواره بر معرفت تکیه می شود و فکرهای بلند تبیین و روشن می گردد تا هدف، جلوه خوب و کاملی بیابد و در آیات مدنی شریعت با همان توجه به راس هرم تبیین می شود و در مقام عمل پی ریزی می گردد.

    ● تناسب فکر و عمل
    در آموزه های قرآنی چون هرم خاصی به عنوان سبک زندگی ارایه می شود تا بشر براساس آن خود را متاله سازد، یک دستگاه کامل ارایه شده است.
    دراین دستگاه که از آن به دین یاد می شود، انسان به عنوان محور قرار می گیرد تا خدائی (متاله) شود و در مقام خلافت الهی قرار گیرد. برای رسیدن به این مقصد و مقصود آفرینش می بایست از مقام عبودیت به ربوبیت برسد و این عبودیت نیازمند انسان عاقل متفکری است که هدف را به طور کامل بداند و راه را بشناسد و از همه ابزارها بهره گیرد.
    از آن جایی که دنیا دارای دو ظرفیت متضاد برای انسان است، لازم است تا حق از باطل باز شناخته شود. این حق نیز دارای مراتب و سطوح گوناگونی است که از حق به معنای خدا آغاز می شود و تا حقوق طبیعی و حقوق عقلایی و اخلاقی ادامه می یابد. آگاه سازی نسبت به حق، کاری است که معرفت شناسی انجام می دهد.
    شناخت جنبه های ظاهری حق و باطل، در اشکالی چون ایمان و کفر، استکبار و استضعاف و مانند آن بروز و ظهور اجتماعی می یابد.
    آموزه های اسلامی به گونه ای است که هم فکر انسان را روشن می سازد و هم عمل آدمی را به گونه ای سامان می دهد که آن حق شناخته شود؛ چرا که اسلام براین باور است که ارتباط تنگاتنگی میان فکر و عمل است و تناسب دراین دو می تواند انسان را به هدف و راس هرم برساند.
    ازنظر اسلام، ذکرالهی موجب افزایش ثروت وتوانمندی آدمی است؛ چرا که ذکرالهی به معنای شناخت یابی وبه یاد آوردن اسمای الهی است که شخص می بایست خود را بدان متخلق کرده و مظهر آن شود. هراسمی از اسمای الهی موجب می شود تا انسان در زندگی جهت خویش را فراموش نکند.
    این که خداوند نماز را ذکرالله می داند، از آن روست که اسمای الهی را به یاد آدمی می آورد و او را برای همانند شدن برمی انگیزاند. نماز به عنوان یکی از مصادیق ذکرالله موجب می شودتا انسان درمقام عمل ومعاملات و زندگی اجتماعی از فحشاء ومنکر باز داشته شود. شخصی که نماز می خواند به یاد می آورد که خداوند مالک، رب، محاسب ومعاقب است و این زندگی درمسیر هدفی چون آخرت ومعاد درحرکت است. چنین شخصی درمقام عمل کار خویش را محاسبه می کند و از هرچیزی که خلاف عدالت و اخلاق و هنجارهای اجتماعی و عقلانی وعقلایی است پرهیز می کند. این گونه است که عبادت وی درزندگی اجتماعی و عمل خودنمایی می کند و او را از زشتی بازمی دارد و جلب رحمت الهی می شود و زندگی اش دراثر تقوای الهی بهبود می یابد.

    ● لزوم توجه به هرم طبیعی و وارونه درمقام علم و عمل
    درمقام علم برماست که ازهرم وارونه استفاده کنیم واگر می خواهیم بیاموزیم، به جای احکام و شریعت نخست به سراغ اصول دین ومعرفت برویم ومتمرکز در آیات مکی شویم واگر می خواهیم به کسی نیز چیزی بیاموزیم به جای شریعت می بایست به سراغ معرفت برویم.
    جوانان ما وهمه مردم جهان اکنون تشنه معرفت اسلامی هستند و باید این آموزه ها، تبلیغ و آموزش داده شود. بنابراین آموزش هایی که بعضاً درحوزه های علمیه رایج است خلاف این سنت خداوندی و پیامبر(ص) است؛ زیرا سال ها وقت طلبه خارجی به احکام بله زیر ساخت فهم شریعت چون ادبیات عرب، اصول فقه و فقه استدلال گرفته می شود، درحالی که او و نیز مخاطب خارج از کشورش، تشنه معرفت های اسلامی هستند.
    دانشجویان ایرانی و بلکه جامعه ایرانی نیز اکنون تشنه این معارف است و هنوز این معارف را نیاموخته وی را سرگرم احکام وشریعت می کنیم و این گونه است که نمی توانیم مانند بهشتی و یا مطهری باشیم. در مقام عمل وجامعه سازی باید پس ازتثبیت معارف و ایجاد انگیزه و ارایه چشم انداز بلند متاله شدن و خدایی گشتن فرد و جامعه، شریعت را با تمام زیرساخت های آن تبیین و ارایه کرد و چون پیامبر (ص) مدنی وار در مدینه به ساخت جامعه اسلامی همت گماشت.
    به نظر می رسد که درجهان آموزش و نیز تبلیغ به بیراهه می رویم و آن چه اکنون بدان نیاز داریم هرم وارونه است که بر راس و معارف ومعرفت تاکید دارد؛ زیرا کسی که شناختی نسبت به هدف ندارد؛ هیچ انگیزه ای برای ساخت وعمل یعنی همان شریعت نخواهد داشت.

    روزنامه کیهان

  20. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •