فکر کنم منظور ایشون همین بود...یعنی چی دیالوگ متفاوت ؟؟؟ من قبلش هم که برم توی اون اتاقه با اون مرتیکه مامور رئیس جمهور برخورد کردم و میخواست جنگ کنیم توی صحبت راضیش کردم که بره پی کارش بدون جنگ و فرار کنه ولی دفعه ی دوم که از سیوم آوردم باز باهاش حرف زدم یک قسمت از حرفهام رو قبول نکرد و خودش و یاراش رو به کشتن داد
یک بار شما ایشون رو راضی کردین...یک بار دیگه هم باعث جنگ شد