دستم بگیر دستم را تو بگیر
التهاب گریه ام را تو بگیر
...
دستم بگیر دستم را تو بگیر
التهاب گریه ام را تو بگیر
...
رندی ديدم نشسته بر خنگ زمين / نه کفر و نه اسلام و نه دنيا و نه دين
ننگرم کس را وگر هم بنگرم
او بهانه باشد و تو منظرم
حرص اندر عشق تو فخرست و جاه
حرص اندر غیر تو ننگ و تباه
...
هر چند که رنگ و بوی زيباست مرا / چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طربخانه ی خاک / نقاش ازل بهر چه آراست مرا
نبيني باغبان چون گل بكارد
چه مايه غم خورد تا گل برآرد
گهي از بهر او خوابش رميده
گهي از خار او دستش خليده
Dianella عزيز
من با " الف " تموم كردم !![]()
سلامنوشته شده توسط Mahmoud66
والا اون موقع كه من داشتم مي نوشتم هنوز اون پست شما بود كه آخرش "ن" داشت. مثل اين كه refresh بايد ميكردم![]()
ماشالا سرعت مشاعره بالاست!!!![]()
![]()
حالا اينم از "الف"
از چشم شوخش اي دل ايمان خود نگه دار
كان جادوي كمانكش بر عزم غارت آمد
زياد مهم نيست
بالاخره پيش مياد![]()
من الان حس مشاعره كردن دارم
حريف ميطلبم !!!![]()
هرچند من ديگه شعر بلد نيستم
بيشتر اون هايي كه بلد بودم رو نوشتم![]()
بيشتر از جامي بلد بودم
دل سر حيات اگر کماهی دانست در مرگ هم اسرار الهی دانست
تير مژگانش دلم را ريش كرد
شاه شطرنج دلم را كيش كرد
غافل از كيش و چو در تحسين عشق
مات گرديدم من از فرزين عشق
...
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)