تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 108 از 638 اولاول ... 85898104105106107108109110111112118158208608 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,071 به 1,080 از 6373

نام تاپيک: شعر گمنام

  1. #1071
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    تو ان سان بهارانه از راه می رسی
    که راه ها می شتابند
    و از قدومت گل می طلبند
    بر فراز درخت پر رازی که تو خود هستی
    عشق از بال ها اشیان ها به پا می کند
    تو تمامی چشم انداز هستی
    استخر ارام
    خورشید و ابی اسمان
    در چشمان یگانه توست

  2. #1072
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    خداي من
    من اگر چه سواد خواندن عشق ندارم
    اما دل براي عاشق شدن دارم!
    دل كه براي عاشق شدن و دوست داشتن
    نياز به الفبا ندارد!
    دل كه براي عاشق شدن
    وابسته ي حروف و كتاب نيست!
    چگونه است كه
    از تو مي گذرم و تو را نمي بينم،
    دل تنگم نمي شوي؟
    دل تنگ مني كه دل تنگ تو هستم؟
    خالي ام،
    و اين تهي بودن مرا رنج مي دهد
    تو براي چه مرا آفريدي ؟
    و مهربانانه از روح خودت در من دميدي؟
    مني كه تو را نمي فهمم،
    تو را و عشق تو را،
    تو را مهر تورا،
    تو را وقهر تو را؟!
    شايد درجه ي فهم من پايين است
    اما خدايا هزاران حرف هزاران راز
    در اين نقطه ها نهفته است
    كه تنها تو مي داني و تو مي خواني!
    حرف من همين نقطه هايي است كه نوشته ام...
    پر از سكوت، پر از راز...
    تو به اين كودكي هايم آشنايي،
    مثل هميشه از من پيش افتاده اي مثل هميشه!
    آيا زمان باز گشت فرا نرسيده است ؟
    زمانی که می توان بال گشود و رسید...

  3. #1073
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    سکوت عجیبی دارد این جا

    دیگر تنها من مانده ام و خیال بودنت...

    لبخندت و نوشته هایی که
    ...

    با خود چه کرده ای!؟


    با من چه می کنی !؟

    دلم برایت تنگ می شود


    وقتی می خوانمت!

    وقتی بلند بلند می خوانمت!

    تنهایی عجیبی است،


    دیوانه ام می کند گاهی.

    وقتی می دانم برق چشمانت را


    توانِ دیدن نیست ...

    کاش این جا بودی،


    درست رو به روی من!

    سکوت می کردیم و در آن سکوت


    می خواندیم یکدیگر را...

  4. #1074
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    من همان گندم و سیبم که نمی باید دید



    وسوسه روی درختی که نمی باید چید



    چشم بر هم بزنی دست تو را می خوانم



    من همان فکر غریبم که به ذهنت پیچید



    بی سبب دور شدی ترس برت داشته است



    ناگزیری تو که تقدیر لبت را بوسید



    این همه معجزه از برق نگاهم پیداست



    بار هم شک و اگر پرسش و اما ... تردید!!!!



    من همان گندم و سیبم که تو آخر دیدی



    پدرت هم که مرا دید دو پایش لرزید




    مریم افضلی

  5. #1075
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    بلندتر از آسمانت،/

    صدایی نیست که آرام بگوید:/

    "یک لبخند/ یک دست/ یک شانه/ کافی ست برای ِ دوباره زیستن..."

  6. #1076
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    تو به بدرقه من آمده ای

    من چشم براه آمدن اتوبوسی هستم

    که مرا از تو دور می کند.....



    چه بیرحمم من!

  7. #1077
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    مهتابی ترین تصور شب

    تو را خواب دیدن است

    حالا چشم می گذارم

    بگو " سُک سُک "




    رويا وكيلي

  8. #1078
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    چگونه بخوانم تو را

    به برکه های اشک

    ماه

    در فنجان نقره نمی گنجد

  9. #1079
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    حصارها شكسته اند
    حصارها
    با وجود آن خارهاي تيز و برنده شان
    آن انبوه هولناك پايان ناپذيرشان
    كه پاي هر رفتني را سست مي كند
    شكسته اند!
    مهم نيست كه اين شكاف كوچك روي حصار
    كي بتواند به راهي براي عبور تبديل شود
    مهم فقط همين بود كه من بدانم
    كه حصارها
    اين حصارهاي هولناك برنده
    شكستني هستند!!!
    Last edited by Ar@m; 04-06-2008 at 23:52.

  10. #1080
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    روزها می گذرند
    رنگ ها بیشتر جان می گیرند
    زندگی من پر شده از رنگ های قرمز
    زرد
    درد
    انگار قسمت من بود
    كه بيفتم از دهن روزگار
    كه هي بگردم دور خودم !
    دنبال تو !!

    كجاي تقويم گُمَت كردم؟؟؟

    حالا با نبودنت خو گرفته ام!

    ۲۴ ساعت هر روز
    ۳۶۵ روز هر سال
    چند سال است كه مي شمارم و تو
    از قلم نمي افتي .

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •