شاعر اين شعر كيه؟
من آن نگين سليمان به هيچ نستانم
كه گاه گاه برو دست اهرمن باشد
حافظ
شاعر اين شعر كيه؟
من آن نگين سليمان به هيچ نستانم
كه گاه گاه برو دست اهرمن باشد
حافظ
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست
هر که جز ماهی ز آبش سیر شد
هرکه بی روزیست روزش دیر شد
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام
مي دوساله و محبوب چهارده ساله
همين بسست مرا صحبت صغير و كبير
حافظ
شب همگي خوش
رازی درون سینه من می سوخت
می خواستم که با تو سخن گوید
اما صدایم از گره کوته بود
در سایه بوته هیچ نمیروید
فروغ فرخزاد و همچنین شعر قبلی
تا بعد خداحافظ
Last edited by aftabkhanom; 28-06-2007 at 23:50.
دلم امروز از آن لب هر زمان شکری دگر دارد
زبان کز شکوهام پر زهر بود اکنون شکر دارد
دگر راه کدامین کاروان صبر خواهد زد
که چشمش سد نگهبان در کمینگاه نظر دارد
Last edited by sise; 28-06-2007 at 23:52.
دردامو حوصله کن ، غزل غزل
واسه موندن ، مرگمو بهونه کن !
وقتی شعرامو به آ تیش می کشی
خون بهای این دل دیوونه کن
نغمه در نغمه غزل می پرداخت
پرده در پرده دل سازی داشت
دم که می زد ز نیستان می زد
ناله می کرد گره رازی داشت
شاخه در شاخه هم آغوش نسیم
چون شباویز شب آوازی داشت
غصه با جام جهان بین می گفت
قصه با مست سراندازی داشت
مرغک من شده خاموش ای کاش
این سرانجام سرآغازی داشت
پس بگو چرا بعضی ها دیگه شعر نمیگن!شاعري بر قله هاي برفي عمرش ايستاده و شعر مي خواند
اگر مي خواهي يك عمر زنده بماني
شاعر مشو
تداوم من و دریا و آسمان با تو
همیشگی ست ــ اگر هم تو رهگذر باشی
نیازمند توام مثل زخم لب بسته
خوشاتر آنکه تو گه گاه نیشتر باشی
غروب و سوختن ابر و من تماشایی ست
ولی مباد تو اینگونه شعله ور باشی
ببین چه دلخوشی ساده ای : همینم بس
که یاد من ــ به هر اندازه مختصر ــ باشی
چقدر دفترکم رنگ و روح میگیرد
تو در حواشی این متن هم اگر باشی
خیلی نکته بین هستین که
یک ره سال کن گنه بیگناه خود
زین چشم پر تغافل اندک گناه خود
زان نیمه شب بترس که در تازد از جگر
تاکی عنان کشیده توان داشت آه خود
دادیم جان به راه تو ظالم چه میکنی
سر دادهای چه فتنهی چشم سیاه خود
حالا واقعا چرا؟
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)