روزنه ای از امید ، گرم و گرامی
روشنی افکنده باز بر دل سردم
دایم از آن لذتی که خواهم آمد
مستم و با سرنوشت بد به نبردم
روزنه ای از امید ، گرم و گرامی
روشنی افکنده باز بر دل سردم
دایم از آن لذتی که خواهم آمد
مستم و با سرنوشت بد به نبردم
من از بيگانگان هرگز ننالم
كه با من هر چه كرد آن آشنا كرد
جدي ميگي محمد؟خيلي جالبه به هر حال موفق باشي حالا اونا رو چي زدي؟![]()
اون فايلم ويروسه دانلود نكنيد يه دور كامپيوترم رو ريست كرد
Last edited by Payan; 28-06-2007 at 15:48.
دوش سودای رخش گفتم ز سر بيرون کنم
گفت کو زنجير تا تدبير اين مجنون کنم
قامتش را سرو گفتم سر کشيد از من به خشم
دوستان از راست میرنجد نگارم چون کنم
نکته ناسنجيده گفتم دلبرا معذور دار
عشوهای فرمای تا من طبع را موزون کنم
زردرويی میکشم زان طبع نازک بیگناه
ساقيا جامی بده تا چهره را گلگون کنم
ای نسيم منزل ليلی خدا را تا به کی
ربع را برهم زنم اطلال را جيحون کنم
من که ره بردم به گنج حسن بیپايان دوست
صد گدای همچو خود را بعد از اين قارون کنم
ای مه صاحب قران از بنده حافظ ياد کن
تا دعای دولت آن حسن روزافزون کنم
هیچی دیگه همه رو زدم بالای 50%%%!!!
مكن تعجيل در تحصيل مقصود
بسا ديري كه باشد خوشتر از زود
جامي
دلتنگم آن چنان كه اگر ببينمت به كام
خواهم كه جاودانه بنالم به دامنت
شايد كه جاودانه بماني كنار من
اي نازنين كه هيچ وفا نيست با منت
تو آسمان آبي آرام و روشني
من چون كبوتري كه پرم در هواي تو
يك شب ستاره هاي ترا دانه چين كنم
با اشك شرم خويش بريزم به پاي تو
فریدون مشیری
و شيطان استکان روح را سر مي کشد يکجا
و بر ته مانده تن تهمتِ تابوت مي ماند
خودت آقا قضاوت کن ببين بي التفات تو
غزل در بند مشتي بيت نامربوط مي ماند.
دلم اندازه ي اين ابرا پره
بس که بدبختي تو تورم مي خوره
بيگناه توي جهنم افتاديم
ديگه از چشم خدا هم افتاديم
آقا جون ميگن که رخصت نميدي
به کسي برگ ضمانت نميدي
ميگن از اين آدما دلت پره
ميگن از برو بيا دلت پره
هشيار شو که مرغ چمن مست گشت هان
بيدار شو که خواب عدم در پی است هی
خوش نازکانه میچمی ای شاخ نوبهار
کشفتگی مبادت از آشوب باد دی
به جلال و پایان سلام کردم میمونه فرانک
سلام فرانک
يك عهد بستم با خودم وقتي بيايي پيش من
به احترام رجعتت من ناز كمتر ميكنم
يك شب اگر گفتي برو ديگر ز دستت خسته ام
ان شب براي خلوتت يك فكر ديگر ميكنم
سلام محمد جان
هر وقت من می یام می خورم به "ی"
میگشتم اندر آن چمن و باغ دم به دم
میکردم اندر آن گل و بلبل تاملی
گل يار حسن گشته و بلبل قرين عشق
آن را تفضلی نه و اين را تبدلی
ی هم تو رو دوست داره!!!یادته یه مدت همش به ما د مینداختی!!!
یادش بخیر
Last edited by mohammad99; 28-06-2007 at 18:03.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)