سلام بهمهدي عزيز
ممنون از مطلب خوبتون و از نظرتون نسبت به اواتور من
-=-=--==-=-
نايت مار جان منم اميدوارم هر جا مي ري موفق و در پناه حق باشي
سلام بهمهدي عزيز
ممنون از مطلب خوبتون و از نظرتون نسبت به اواتور من
-=-=--==-=-
نايت مار جان منم اميدوارم هر جا مي ري موفق و در پناه حق باشي
ذوالقرنين جان خوشحالم بهتر شدي و از مطالب آموزنده ات ممنون
================================================== ==========
مهدي جان حرفات خيلي قشنگ تو دل آدم ميشينه من كه خيلي استفاده ميكنم از راهنماييهات ممنونم ازت
================================================== ==
مطلبي در باره برونفكني
روشهای خيلی موثر و سريعی برای برونفکنی کالبداختری (به اصطلاح عاميانه پرواز روح) وجود دارد. که خيلی از اين روشها بسيار زيرکانه و دارای جزئيات بسيار جالبی است.هر چقدر شناخت ما از تجاربی که بدست می آوريم بيشتر ميشود روز به روز به روش شخصی خودمان نزديک ميشويم. و ميتوانيم راحتترين روش مناسب را برای انجام آن بسازيم. روشی که ميخواهم برای شما بيان کنم يکی از اين روشهاست که بسيار ساده ولی کارساز ميباشد. و سرعت دستيابی به برون فکنی در آن بسيار بالاست. کسانی که در مورد آگاهی در خواب تمرين کرده باشند نتايج بسيار موثرتری ميبينند ولی بهرحال اين روش برای هر شخص تازه کاری هم مفيد و عملی ميباشد.پس آماده باشيد تا آگاهی جديدی در برونفکنی بدست آوريد. حالتی که ما از آن استفاده ميکنيم حالتی است که شما معمولا از آن به آسانی ميگذريد. وقتی که ما ميخوابيم قبل از به خواب رفتن در حالت خاصی قرار ميگيريم. که در واقع اين مرحله از به خواب رفتن مرزی ميان خواب و بيداری است. در اين حالت ما شروع به ديدن تصاوير جسته و گريخته ميکنيم۱. که ديدن اين تصاوير در واقع نشانه اين است که ما در حال به خواب رفتن هستيم. حتی در اين حالت ما هنوز به بيداری خودمان مطمئن هستيم ولی کاملا آگاه نيستيم. بعد از گذر از اين حالت ما به خواب رفته ايم. يک شخص عادی به آسانی از کنار اين پديده ميگذرد. در حالی که اگر شما کسی باشيد که شغف برای برونفکنی داريد از آن استفاده خواهيد کرد. نکته ای که بايد اضافه کنم اينست که ما پس از گذر از اين مرز آگاهی خودمان را از دست ميدهيم. منظور من از آگاهی آن نوعی است که ما در هنگام بيداری داريم و به وضعيت خودمان يعنی بيداری واقف هستيم. نکته بسيار جالبی که مطرح ميشود ادامه دادن اين آگاهی پس از گذشتن از مرز ميان خواب و بيداری ميباشد. در واقع اگر ما موفق به آگاه ماندن پس از به خواب رفتن بشويم به راحتی ميتوانيم شاهد يک برونفکنی کاملا طبيعی باشيم. که در آن کالبد انرژی بدن به حالت آزاد در آمده و کالبد اختری ما در تبع آن از کالبد انرژی آزاد ميگردد و در اين حين کالبد انرژی شروع به جذب انرژی ميکند که يک روند کاملا طبيعی است. البته در صورت آگاه شدن اکثريت متوجه اين مرحله نميشوند. چون در هنگام برونفکنی مرحله ای وجود دارد که ما در آن آگاهی را از دست خواهيم داد و آن در هنگام جدا شدن از بدن است و پس از جدا شدن ما دوباره آگاه خواهيم شد. اين مرحله بسيار کوتاه است و خيلی ها متوجه آن نخواهند شد. حالا سوال اصلی اينست که چگونه بر به خواب رفتن غلبه کنيم؟ روشهای بسيار موثری ابداع شده که ميتوانيم از آنها استفاده کنيم. يکی از اين روشها به اين صورت هست که هنگام خواب (ترجيحا بايد به اندازه کافی نياز به خواب داشته باشيم. شب هنگام بهترين موقع است) و در حالی که دراز کشيده ايم ودر حال به خواب رفتن هستيم به يک تصوير دلخواه فکر کنيم. سعی کنيد تصويری را انتخاب کنيد که واقعا دلخواه شماست. يعنی به اندازه کافی به آن علاقه داشته باشيد که بتوانيد به آن در ذهنتان فکر کرده و آن را در ذهنتان نگهداريد. برای مثال تصوير شخصی که خيلی به آن علاقه داريد. تصوير يک مکان . يک شيء يا هر چيز که قبلا در ذهن شما ماندگار باشد. دليل انتخاب کردن تصوير برای اين روش به اين دليل ميباشد که در اين مرحله که شما به اين کار مشغول هستيد با مرحله ای که پشت سر خواهيد گذاشت و آن هم از تصاوير تشکيل شده شباهت بسياری وجود دارد و باعث خواهد شد شما بتوانيد آگاهی خودتان را حفظ کرده و از مرز ميان خواب و بيداری رد شويد و همچنان آگاه بمانيد. برای اين تمرين فقط وقتی به تختخواب برويد که واقعا احساس خواب در شما زياد باشد و بتوانيد اين کار را شروع کنيد. بعد از آن کار شما بايد نگاه داشتن اين تصوير ذهنی باشد وبتوانيد اين کار را به خوبی انجام دهيد. شما بايد اين کار را همچنان ادامه دهيد به هر ميزان زمان تا شما به خواب فرو رويد. بعد از آنکه بدن شما به خواب رفت و شما هنوز آگاه بوديد ميتوانيد از بدنتان خارج شويد. خيلی ها ممکن است برايشان سوال باشد که چطور از بدنمان بيرون بياييم؟ شما ميتوانيد مثل اينکه از تختخواب بلند ميشويد دستتان را روی تخت بگذاريد و آهسته بلند شويد و سر پا بايستيد. يا ميتوانيد به يک سمت بغلتيد و دوباره سر پا بايستيد. همچنين ميتوانيد به آسانی اراده کنيد و تصور کنيد که در حال ارتفاع گرفتن از جسمتان هستيد يا داريد از قسمت پاهايتان خارج ميشويد و از جسمتان دور ميشويد. البته سعی کنيد برای انجام راحت اين مرحله هنوز چشمهای کالبد اختريتان بسته باشند. اين فقط برای راحتی شماست و باز کردن چشمها در حين بيرون آمدن از بدن هيچ خطری ندارد. رمز موفقيت اين روش يکی از نياز به خواب داشتن شماست (البته نبايد خيلی خيلی خواب آلود باشيد) و ديگری موفقيت در نگاه داشتن تصوير در ذهن تا آخرين مرحله و هنگام رد شدن از مرز ميان خواب و بيداری است. در اين حالت شما به راحتی آگاه ميمانيد در حاليکه بدن شما کاملا به خواب رفته است. در صورتی که در انجام مرحله تصوير ذهنی احساس راحتی نميکنيد و اين روش را نمی پسنديد ميتوانيد از يک روش ديگر استفاده کنيد. ميتوانيد در صورت تمايل از روش دوم استفاده کنيد. در اين روش که کاملا مشابه با روش اول است قسمت تصوير ذهنی وجود ندارد و به جای آن در هنگام به خواب رفتن ميبايست دستتان را بالا نگهداريد. اتفاقی که در اين حين می افتد اينست که به محض به خواب رفتن، دست شما به پائين می افتد و شما دوباره بيدار ميشويد. پس از بيداری دوباره دستتان را بالا نگهداريد. و اين حالت چندين تکرار ميشود تا اينکه بتوانيد در نزديکترين مکان بين خواب و بيداری قرار بگيريد و بتوانيد بيدار بمانيد در حاليکه بدن شما به خواب رفته است. اين تمرينی است که به اين طريق شما ميتوانيد هر بيشتر به مرز خواب و بيداری نزديک شويد و بتوانيد خودتان را بيدار نگهداريد و بدنتان را بخواب ببريد. برای دستيابی به تسلط در اين روش ميبايست شما به تمرين در اين زمينه بپردازيد و در صورت ورزيده شدن در اين کار ميتوانيد به راحتی برون فکنی کالبداختری کنيد. شرط موفقيت در اين روش و ديگر روشها تمرين ميباشد.
نوشتاری از آقای شپهرمیرسعیدی
-----------------------------------
من كه خودم تازه اول اول راهم اميدوارم براشما اين مطلب مورد استفاده قرار بگيره
سلامنوشته شده توسط zolgharnein
ذوالقرنین عزیز بنده که باشم که نخوام تحویل بگیرم .......
داشتن یا نداشتن استاد در وراء شاید .....
اما در ماوراء .............
سلامنوشته شده توسط mehd20_esf
جای صحبت بیشتری داره...
سحر ها دعا کنیم همدیگر را....
با سلام به همگي دوستان
من تازه اومدم تو اين تاپيك - شايد درست نباشه اين طوري حرف بزنم - اما مي خوام يه چيزايي بگم......
يه لحظه توجه كنيد:
- سفر روح - آجناچاكرا - برون فكني - يافتن استاد - فعال سازي همه چاكراها - مانترا (ذكر) - تصوير سازي ذهني - سكوت دروني - اسلام - اكنكار - يي چينگ - انر}ي كنداليني - .........
قبلا اينو بگم كه عصباني نشيد- منم مث همه شما دنبال اين چيزا بودم و هستم- اممممممما
به نظر شما بقيه مردم دنبال چي هستند؟ فرض كنيد:
پول - ورزش - قدرت - ثروت
خوب حالا چه فرقي ميان ما و بقيه هست؟ ما يه چيزايي رو مي خوايم بقيه يه چيزاي ديگري--
دقيق تر نگاه كنيم:
---خدا يك خداست ولي ما انسانها اونو تجزيه كرديم به چي؟! به اك - خدا - اهورامزدا - سوگماد - الله - يهوه - پدر -و ......
نتيجه چيه؟
- جنگ و دعوا مثال: جنگهاي صليبي
نمي خوام نتيجه گيري كنم ولي ظاهرا همه ما عادت داريم به تجزيه و تحليل، يعني كار ذهن هم همينه، فقط و فقط تجزيه و تحليل، خوب با اين همه تجزيه و تحليل سر از كجا در مي آريم: من كافر (مثلا) ،شما مسلمان (مثلا)، اون يكي يهودي، اين يكي سرخپوست، چي هنگ چيني، راما هندي و ..... ما هميشه خودمون رو جدا از بقيه مي بينيم و فكر مي كنيم ما بر صواب و بقيه بر خطا ....و با اين حال دنبال خدا و حقيقت هم هستيم يعني چي:
يعني : عطار هفت شهر عشق را گشت ما هنوز اندر خم يك كوچه ايم
ما هنوز دنياي اطرافمون رو نفهميدم و دنبال ماورا هستيم، اونم چه ماورايي؟ ماورايي تعريف شده توسط اساتيد ديگر، ماورايي ديده شده توسط ديگران، ......
........... ببخشيد ميگم ما اگه ناراحت شديد فرض كنيد گفتم من..............
تا حالا فقط يه چيزو فهميدم اونم اينكه تا وقتي ديگران رو جدا از خودم ببينم تمامي تمرينها و حركتها جزئي، وقتي يه دانشمند رو به چشم يه دانشمند، يه كافر و به چشم يه كافر مي بينم ، معنويت معنايي نداره
==================================================
بچه ببخشيد الاني سري بايد برم. باي باي
==================================================
راستي ذوالقرنين خوشحالم كه خوب شدي، منم خيلي مواقع ايطوري ميشم، اما من تقريبا نيم ساعت بعد تمرين سر درد شروع ميشه و تا يه چرت يا خواب درست حسابي نرم ول كن نيست، ولي جدي نگيرش.
ببخشيد من نوشتههاي شما رو در اين سايت نخواندم اما قبلا كتابهاي درباره چاكراها خوانده بودم ميخواستم از شما بپرسم كه اما ميتوان چاكرا يا چاكراهاي كسي را ، شخص ديگري باز كند بدون اينكه آن شخص ( مفعول ) كار خاصي انجام داده باشد .
سوال ديگري كه داشتم اين بود كه آيا شما فقط در مورد چاكراها و هاله و ... اطلاع دارين يا در مورد پيشگوي و يا غيب گويي اطلاعاتي هم داريد البته بايد خاطر نشان كنم منظور من پيشگويي يا غيب گويي بدون تاثير چاكراها و يا هاله است .![]()
از اينكه اين نوشته را پاسخ دهيد سپاس گذارم .
سلام دوستان
فردا بعد از نماز مغرب و عشا مراقبه جمعي خدا رو از صميم قلب صدا ميزنيم با تمركز سرشار از انرزي واسه يكماه عبادت در راه خدا
موفق باشين
سلام دوست مننوشته شده توسط elected
منم با شما موافقم و با این شعر خیام حرفم رو میزنم :
قومی متحیرند اندر ره دین
قومی به کمان فتاده در راه یقین
ترسم از آنکه بانگ آید روزی
ای بیخبران راه نه آنست و نه این !
خب تا اینجا که منم با شما موافقم ، اما یه انتقاد رو هم به شما وارد میدونم و اون اینکه : همه ی این موارد درست ، اما شما راه حل ثابت و فابل اجرایی سراغ داری ؟ آخه خیلیا قبلا به این سوالات و ایرادات رسیدن اما شاید دلیل اینکه هنوز هم تو مسیر خودشونن این باشه که راه بهتری سراغ ندارن ، همه ی فلسفه ها و مکاتب میکن ما برتریم ، همون جور که تو قرآن هم داریم که خدا میگه " هر قومی مدعی ست از بقیه برتر است "
نظر من برای راه حل اینه : همه ی ما به ترتیبی در جستجوی دانش هستیم غافل از آنکه همین دانش و ادراک ما خودش بزرکترین حجاب برای رسیدن به آنچه از همه معتبر تر است هستش .
در هر صورت ما اونقدر زمان تو این دنیا نداریم که تمام راهها و مسیرها رو امتحان کنیم فقط میتونیم با تعقل ، جستجو و در نهایت ادراک . احساس به یک مسیر که نجوای دلمون هم تاییدش میکنه اعتماد کنیم و در اون مسیر حرکت رو ادامه بدیم ، حالا یکی یهود ، یکی مسیح ، مسلمان و . .
سلامنوشته شده توسط elected
ممکنه همه به یه راه ختم بشه او...
میشه همشو توی این جمله جا داد..من عرفه نفسه فقد عرف ربه.........
سلام به دوستای خوبم
می خواستم یه تجربه بیداری تو خواب را براتون بزارم
خوب همون روزی که من مریض شدم سحر که بیدار شدم و دوباره خوابیدم توی خواب دیدم لباسم جدید شده برای همین شک کردم که خوابم یا بیدار خودما که نشگون گرفتم دیدم درد نیومد سریع فهمیدم خوابم دویدم و پریدم تو هوا یه دوری نزدیک زمین زدم و به صورت عمودی از زمین قرار گرفتم سعی کردم نترسم که ممکنه از خواب بیدار شم و خودما رها کردم دیدم به بالا کشیده شدم هوا خنک بود همینطور می رفتم تا کوه ها پیدا شد روشون برف نشسته بود نمی دونید چقدر باحال بود یکدفعه یکدور چرخیم و روی جاده خاکی بودم زمین پر برف بود چه هوای عالیی بود همینطور پرواز می کردم احساس خستگی شدیدی کردم توی خواب یاد حرف مهدی عزیز افتادم که گفتند وقتی انرژی تموم بشه دیگه هر چی زور بزنی نمیتونی پرواز کنی آروم روی کوهی فرود اومدم روی کوه هم پر برف بود چقدر واقعی بود برفها یخ زده بودند بعدش از ترس اینکه نکنه بیدار شم سریع از خواب پریدم
=-=-=-==-=-=-=-=-=-=-
بازم از دوستان عزیز که جوایای حال من شدند ممنونم
-=-==-=-=-=-=-=-=-
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)