لحظه ای با من باش
تا به باغ چشم تو،پنجره ای باز کنم
از تو شعر و قصه و ترانه ای ساز کنم
شعری هم صدای بارون
رنگ سبز جنگل وآبی دريا
قصه ای به رنگ و عطر
قصه های عشق عاشقای دنيا
لحظه ای با من باش
تا به باغ چشم تو،پنجره ای باز کنم
از تو شعر و قصه و ترانه ای ساز کنم
شعری هم صدای بارون
رنگ سبز جنگل وآبی دريا
قصه ای به رنگ و عطر
قصه های عشق عاشقای دنيا
ای دوست دوا فرست بیماران را
روزی ده جن و انس و هم یاران را
ما تشنه لبان وادی حرمانیم
بر کشت امید ما بده باران را
اي غم ، تو که هستي از کجا مي آيي؟
هر دم به هواي دل ما مي آيي
باز آي و قدم به روي چشمم بگذار
چون اشک به چشمم آشنا مي آيي!
قيصر امين پور
یه چیزی مث یه شک من و رها نمی کنه
بیا امشب و من و تو غرق دعا بشیم
فکرش و کردی دیگه خدا ما رو دوست نداره
بیا باز بنده های عزیز واسه خدا بشیم
خواستم امتحان کنم تو رو ببینم چی می گی
بیا به هر چی که بود تو شعر بی اعتنابشیم
ما که اين همه براي عشق
آه و ناله ي دروغ مي کنيم
راستي چرا
در رثاي بي شمار عاشقان
-که بي دريغ-
خون خويش را نثار عشق مي کنند
از نثار يک دريغ هم
دريغ مي کنيم؟
قيصر امين پور
مردمان گويند روزي بر مراد دل رسد
مرد اگر سعي و عمل سازد شعار خويشتن
اديب طوسي
نگو اين گفتن و رفتن
به چشم خيس من ساده است
خدا حافظ تو اي رويا
که ديگر دادمت از کف
فراق آمد و از ديدگان فروغ ربود
اگر جفا نكند يار، دوستيش چه سود؟
امام خميني(ره)
سلام فرانك خانوم حال شما؟
يه پيشنهاد داشتم!
هر كس كه پست مي ده يه امتيازم به شعر قبلي بده مثلا از 1 تا 5 يا از 1 تا 10 آخه من يه بار گفتم درباره شعرا نظر بديم يكي از دوستان گفت نه اينجا مشاعره است اما اينطوري فكر نمي كنم نظم تاپيكم بهم بريزه نظرتون چيه؟
Last edited by Payan; 28-06-2007 at 10:58.
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام
بند بگسل باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر
«روزي آيد که دل آزار تو باشم»
بعد از اين از تو دگر هيچ نخواهم
نه درودي، نه پيامي، نه نشاني
ره خود گيرم و ره بر تو گشايم
زانکه ديگر تو نه آني، تو نه آني
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)