هر آن باغي که نخلش سر به در بي
مدامش باغبون خونين جگر بي
ببايد کندنش از بيخ و از بن
مگر بارش همه لعل و گوهر بي
سلام بچها دعا برا یادتون نرده ها!!!
هر آن باغي که نخلش سر به در بي
مدامش باغبون خونين جگر بي
ببايد کندنش از بيخ و از بن
مگر بارش همه لعل و گوهر بي
سلام بچها دعا برا یادتون نرده ها!!!
یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما
ما تماشایی او ، خلق تماشایی ما
قامت افروخته میرفت و به شوخی میگفت
که بتی چهره نیفروخت به زیبایی ما
او ز ما فارغ و ما طالب او در همه حال
خود پسندیدن او بنگر و خودرایی ما
قتل خود را به دم تیغ محبت دیدیم
گو عدو کور شود از حسرت بینایی ما
افسوس که نامه جوانی طی شد
وان تازه بهار زندگانی دی شد
حالی كه ورا نام جوانی گفتند
معلوم نشد كه او كی آمد كی شد
دشمن به غلط گفت من فلسفیم
ایزد داند که آنچه او گفت نیم
لیکن چو در این غم آشیان آمدهام
آخر کم از آنکه من بدانم که کیم
سلام. حال شما؟
می توانی به همه عمر دلم را بفریبی
ور بکوشی ز دل من بگریزی نتوانی
دل من سوی تو اید بزنی یا بپذیری
بوسه ات جان بفزاید بدهی یا بستانی
جانی از بهر تو دارم چه بخواهی چه نخواهی
شعرم آهنگ تو دارد چه بخوانی چه نخوانی
مهدی سهیلی
"حال شما" که جزئ شعر نبودaftabkhanom
يكي مي گفت ... با من
چشم واكن،
براي لحظه هاي سرد و خاموش
براي صبح هاي مانده در دشت
براي چشم هاي قرمز گريه
دعا كن.
سلام اقا جلال
خوبی؟
نیامدی که فلک خوشه خوشه پروین داشت
کنون که دست سحر دانه دانه چید بیا
امید خاطر"سیمین" دلشکسته توئی
مرا مخواه از این بیش ناامید بیا
دیر دیر میاین؟
اي صميمي اي خوب !
گاه بيگاه لب پنجرهء خاطره من مي آي
اي قديمي اي دوست !
تو مرا ياد كني يا نكني
من به يادت هستم
آرزويم همه سرسبزي توست
دائم از خنده لبانت لبريز
دامنت پر گل باد.
می یام می بینم کسی جواب نمی ده اخه منم می رم
در دل همان محبت پیشینه باقی است
آن دوستی که بود در این سینه باقی است
باز آ و حسن جلوه ده و عرض ناز کن
کان دل که بود صاف چو آیینه باقی است
از ما فروتنیست بکش تیغ انتقام
بر خاطر شریفت اگر کینه باقی است
نقدینه وفاست همان بر عیار خویش
قفلی که بود بر در گنجینه باقی است
وحشی اگر ز کسوت رندی دلت گرفت
زهد و صلاح و خرقهی پشمینه باقی است
من که یه 2ساعتیه اینجام! در ضمن شعر چی شد؟ یافتید؟
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)